زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

رفتار شائبه برانگیز و هیتلرگونه پان ایرانیست ها در خوزستان

استاد رضامرادی غیاث آبادی:«از حدود اوایل قرن بیستم میلادی قدرت‌های استعماری موفق شدند تا با گسترش و تبلیغ ناسیونالیسم و ایجاد تفرقه‌های قومیتی، چندین جنگ و نزاع که برخی از آنها به نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت منجر شد، در ایران، خاورمیانه، هند و دیگر نواحی جهان به راه بیندازند. قتل‌عام ارمنیان و آشوریان نمونه‌های بارزی از این نسل‌کشی‌ها بود که توسط ناسیونالیسم ترک‌گرا انجام پذیرفت.
در ایران و همزمان با جنایات نژادپرستان آریاگرای نازی در اروپا، حزب پان‌ایرانیست رفتارهایی از خود نشان داد که شائبه نفرت‌پراکنی میان مردم و نسل‌کشی و تصفیه‌های قومیتی را به ذهن متبادر می‌کرد. هر چند که اتحاد و همبستگی و همدلی مردمان ایران فراتر از آن بود که بتوانند به انجام چنین مقصودی تحریک و متقاعدشان کنند و بتوانند با رفتارهای فاشیستی بذر عداوت و دشمنی را در میان این مردم متحد که آرمان‌ها و رنج‌های مشترک دارند، بگسترانند. روی دیگر این ماجرا، حمله ناسیونالیست‌های عرب‌گرا به زعامت صدام حسین به ایران بود که فاجعه دیگری را برای مردم دو کشور و منافع بیشمار سیاسی و اقتصادی را برای سلطه‌گران غربی رقم زد.
اکنون نیز بازماندگان آن طرزفکر نژادپرستانه (و یا کسانی که بی‌توجه به تفاوت ملی‌گرایی و میهن‌دوستی بطور ناخواسته به آن راه افتاده‌اند) با امثال چنین سخنانی دست به انکار هویت دیگران می‌زنند که «اعراب خوزستان عرب نیستند، بلکه فقط به زبان عربی سخن می‌گویند». همانطور که عده دیگری نیز بجای «ترک» و «زبان ترکی» از لفظ «آذری» و «زبان آذری» استفاده می‌کنند که معنا و مفهومی بکلی متفاوت دارند. در حقوق بین‌الملل امروز و در تعاریف نژادپرستی و تبعیض نژادی، به اینگونه سخنان و رویکردها «هویت‌زدایی» می‌گویند و آنرا مصداق «جنایت علیه بشریت» بشمار می‌آورند.
تجمع شائبه برانگیز حزب پان ایرانیست در آبادان
گاهی یک عکس بهتر از هزار تحلیل و تفسیر و روشنگری است. عکس تجمع سیاه‌جامگان حزب پان ایرانیست (لباس‌هایی به رنگ «یونیفورم سیاه» فاشیست‌ها) در میان نظامیان نیروی دریایی آبادان که آرم‌ها و لباس‌ها و بازوبندها و پرچم‌ها و حرکات و اطوار آنان، مشابه و نسخه بدلی از فاشیسم و هیتلر و حزب نازی و هولوکاست آریاگرایانه آنها است.
شاید هیچ چیز بهتر از عنوان نشریه ارگان این حزب نباشد که با خط قرمز خونین عبارت «خاک و خون» بر آن دیده می‌شد.
مردمان خاورمیانه از منازعات و برتری‌طلبی‌های خشونت‌بار ناسیونالیستی و قوم‌گرایانه و افراط‌گری‌های مذهبی در منطقه خسته‌اند و در سده اخیر بهای سنگینی برای آن پرداخته‌اند. بهایی که معادل با نابودی انسان‌ها، ویرانی شهرها و کشتزارها، تباهی اخلاق و اجتماع، و انحطاط رونق اقتصادی و شکوفایی صنعتی بوده است.»

زبان های سامی و اتصال آنها به عربی فصیح

 به نقل از کانال تلگرامی تاریخ باستانی جزیرة العرب: لغت های سامی شرق میانه و اتصال آنها به  زبان عربی فصحی.
 بر مبنای نظریه های علمی جدید، منشاء اولیه زبان عربی سامی برمی گردد به دوران اولیه تشکیل زبان . 
وجود موجه ترین تشابهات بین زبان های کنعانی و فینیقی و بابلی و آشوری و عیلامی و نبطی و آرامی و فینیقی و عبری و عربی فصحی و لهجه های عربی جنوبی از وجود یک منشائی واحد حکایت میکند. که این منشاء همان زبان سامی نخستین است .تمام  زبان های سامی شرق میانه اشتراک و تقاربی اساسی در جوهر لغت عربی دارند از جمله اینها اشتراک در فعل ها ، اصول صرف، اعداد، صرف افعال، و اشتراک در فعل تام و ناقص ، ماضی و آینده و اصول مفردات و ضمائر و اسما و نام های اعضای بدن، و در تغییر حرکات در وسط کلمات که باعث تغییر در معنای کلمات میشوند و تعابیری که دلالت میکند بر تشکیلات دولت و اجتماع و خانواده و در موارد دیگر. 
و بنا بر این تشابهات به وجوب وجود یک  وحدت مشترک که این ملل متمدن شرق میانه را به هم متصل میکند پی برده شد،  که به این اصل و یا وحدت ، (الاصل السامی  Semitic Race) یا ( السامیه  Semites)  و به زبان هایی که این اقوام با آن سخن می گفته اند (الغات السامیه)  (semitic languages)   اطلاق شد. (3)   .  و مشخص شد که زبان عربی به تنهایی و با کلمات و ساختار لغوی آن قادر است مرجعی واحد برای زبان های عربی سامی  کهن باشد.  در واقع زبان عربی  نزدیکترین زبان به زبان سامی مادر است.
اصل سامی از نام سام فرزند نوح علیه السلام گرفته شده که جد همه ی این اقوام و تمدنهاست که در تورات ذکر شده است .لازم به ذکر است که طبق روایت تورات عیلام و آشور فرزندان سام هستند. 
در  زبان سامی عیلامیان 760 کلمه و فعل یافت شده که با عربی مشترک است. البته بعضی کلمات عیلامی هنوز در بین بومیان عرب خوزستان رواج دارد. به طور مثال کلمه "عگله" که در عربی فصیح به آن بئر گفته میشود به معنای چاه و یا "حوش" که در عربی بیت به معنای خانه است.
و اما در مورد زبان کنعانیان که اقوام نخستین ساکن فلسطین در هزاره سوم قبل از میلاد هستند دانشمند لغت شناس ایتالیایی دکتر فرانز اروللی،  کسی که فهم زبان ایبلائی( لهجه ای آکدی کنعانی) را آسان کرد، ارتباطی محکم بین زبان عربی و کنعانی  قائل است. ایشان تاکید میکنند که این ارتباط از ظاهر مفردات کنعانی به تنهایی قابل تشخیص است. مانند: فمو (الفم=دهن) ، عینو ( العین=چشم)، ابو (الاب= پدر)، بن (الابن=فرزند پسر) ، برت (البنت= فرزند دختر)، یدو (ید=دست) ، بکر (الابن البکر)، دبیحه (ذبیحه=قربانی) و همچنین الفاضی واضح مانند تدبیرو، کلماتو و ...
مورخان لغت های سامی را به 4  گروه تقسیم کرده اند:  لغت های سامی شرقی، که شامل بابلی و آشوری و عیلامی. لغت های سامی شمالی که شامل اموری آرامی . لغت های سامی غربی: شامل کنعانی و عبرانی و موابی و فینیقی و مجموعه لغات سامی جنوبی: معینی سبئی و امهریه و  فصحی. البته ابن تقسیم بندی بر اساس پیشرفت های تاریخی که بر این لغت ها وارد شد نیست و یک تقسیم بندی جغرافیایی است.
ذکر این نکته جالب است که سبب نامگزاری لغت قرآن کریم به (اللسان العربی المبین) بر میگردد به اینکه  زبان قرآن کریم لغتی (لهجه ای) عربی واحدی نیست. بلکه مجموعه ای از لهجه های عربیست که در آن زمان در بین ملل عرب سامی رواج داشته(6). و بدین سبب برای همه عرب های آن زمان مبین (روشن) بوده. و اگر دقت کنید در تمام قرآن  لفظ لسان عربی به معنای زبان عربی وجود دارد و نه لفظ لغة عربی به معنای لهجه. (لسان العربی المبین)  زبانیست که از حیث فصاحت و بلاغت همه ملل سامی شرق میانه را حیران خود ساخت.و این زبان که تنظیم کننده آن خالق هستی ست، تبدیل به عاملی در اتحاد لغوی همه عرب ها و سامی ها شد. و ناگاه سامی ها با وجود اختلاف مناطق زندگی و قبائل و ملل شان در در روزگاری که از زبان سامی مادر فاصله گرفته بودند، کم کم شروع به تکلم به زبان فصیح قرآن کریم زبان های سامی و اتصال آنها به عربی فصیح. 

منبع کانال تلگرامی تاریخ باستانی جزیرة العرب

نقد کلیشه عرب نشدیم چون شاهنامه داشتیم!

بارها این کلیشه رایج را شنیده ایم که ایرانیان مثل مصر و سوریه عرب نشدند چون فردوسی نداشتند! این سخن را هم از اندیشمندی مصری به نام محمدحسین‌ هیکل نقل می کنند. صحت و سقم این نقل قول را نمیدانم گرچه در صورت صحت هم چیزی از مهمل بودن اش کم نمی کند. (گویا هیکل از ملی گرایان عرب هم بوده که اظهار چنین سخنی را از او بعید می نماید) 

این کلیشه همیشه با یک بارِ معنایی منفی و در ذمّ عربها و  برخی از کشورهای عربی همچون مصر، و در جهت ایجاد تفاخرو مباهات قومی- ایرانی گری بیان می شود، و از ابزارهای عرب ستیزانه ایدئولوژی پارسی آریاگری  است.

در نقد این کلیشه می توان به موارد چندی اشاره کرد. گرچه نقد نوشتن بر چنین مهملاتی ستم است بر واژه "نقد"، اما چه می شود  کرد که این حرفهای عوامانه حتی بین برخی از به اصطلاح خواص و به اصطلاح اهل فرهنگ نیز تکرار می شود. گرچه از ناسیونالیست و قومگرا جماعت انتظاری از بابت بیان چنین تُرهاتی نیست. به هرحال بیان چنین سخنانی از هر کسی، معیار خوبی ست برای تشخیص نادانی و کلّاش بودن اش . زیرا از کسی که با طرح چنین سخنان عوامانه ای -که با  هدف تهییج احساسات ملی-قومی بیان می شود-، جز با همین صفات نمی شود یاد کرد.

1- شاهنامه در قرن چهارم سروده شد. در زمان حکومت ترکان غزنوی و دویست سال بعد از پایان یک حکومت عربی بر ایران. و به گفته ای در قرن هفتم نسخه هایی از آن پیدا شد. اگر قرار به تغییر زبان توسط فاتحان می بود، همان دو قرن اول کار یکسره می شد، و نیازی به فردوسی و شاهنامه اش نمی شد تا چهار قرن بعد بیاید و یک تنه جلوی عرب شدن میلیونها نفر را بگیرد، آن هم با چند نسخه محدود که معلوم نیست در دسترس چند نفر قرار داشت و چه تاثیری قرار بود بگذارد. 

فرضا هم بخاطر کار فردوسی باشد، سوال این است که با توجه به محدودیت های آن زمان، چند نسخه از شاهنامه نوشته شد و در اختیار چند نفر قرار گرفت؟ آیا نسخه هایش در دسترس همه نخبگان بود تا از آن تاثیر بپذیرند؟ از عامه مردم که بار اجتماعی حفظ هر زبانی به دوش شان است سخن نمی گوییم زیرا سوادی نداشتند که سروده هایی در سطح سره نویسی فردوسی را بخوانند! «امروزه بعد از گذشت یکصد سال از نظام آموزشی مبتنی بر زبان فارسی، آن هم با استفاده از روشهای بسیار موثری مانند شبکه مدارس و کتب و رادیو تلویزیون و سینما و غیره، هنوز هم زبان قومیتیهای غیر فارس به جای خود باقی است. این امکانات در دوره فردوسی در حد صفر مطلق بوده است.»+

در مصر هم ظاهرا در قرن سوم هجری بود که عربی جایگزین قبطی شد. بیت عجم زنده کردم بدین پارسی هم گویا الحاقی و جعلی از آب در آمده!. البته در صورت صحت هم بیتی بود مثل سایر 60هزار بیت دیگر که بین دو جلد مدفون بوده، و قرنها بعد کشف شده تا در عالم خیال و افسانه پارسی را زنده کند!

 2- در شام و سوریه حکومت عربی غسانیان برپا بود که نیازی به عرب شدن نداشت! همچنین است در عراق که منذریان حاکم بودند، و نیز میسانیان در بخش هایی از آن.

3- اساسا هیچ برنامه اجباری و سازمان یافته جهت تغییر زبانِ کشورهای فتح شده و اسلام پذیرفته وجود نداشت تا با تفاخر گفته شود عرب شدند و ما نشدیم و فردوسی داشتیم و نداشتند. سابقا در این مطلب اشاره ای شد که: «کدام حکومت، آن هم در سده‌های گذشته که از تلویزیون و رسانه‌ها خبری نبوده و کتاب هم وسیله فراگیری بین مردم نبوده و نظام آموزشی مرکز گرا هم وجود نداشته، قادر به تغییر زبان ملتها، آن هم در این مقیاس بوده است؟»

4- آنچه در مصر و  شمال آفریقا و با تسامح در عراق و سوریه اتفاق افتاد، نه یک برنامه ریزی هماهنگ و منسجم برای امحای زبانهای پیشین از جانب دولتهای حاکم، بلکه یک فرآیند وپروسه ای کاملا فرهنگی بود. زیرا زبان آن ملت ها مثل سریانی و قبطی و آرامی...، با عربی هم خانواده و از یک ریشه اند، تا جایی که گفته اند عربی و عبری ریشه در زبان آرامی دارند، و آرامی حکم زبان مادر را دارد. عربی، بخاطر پیشرفت در قواعد دستوری باقی ماند و بقیه گویش ها کنار رفتند.

 به گفته پیرنیا نسبت این زبان ها به یکدیگر، مانند نسبت عربی عوامانه با عربی فصیح است. 

با تبدیل شدن زبان عربی بعنوان زبان رسمی و علمی ممالک اسلامی، این زبان بدلیل ظرفیت و قدرت اش برای تولیدات علمی، و نیز پیشرفت اش در قواعد صرفی و نحوی، همه نخبگان جهان اسلام، آنرا بعنوان زبان اول برای ارائه اندیشه هایشان انتخاب کردند. علاقه نخبگان ایرانی به زبان عربی تا جایی بود که از ابوریحان بیرونی نقل شده که "عربی بهترین زبان برای بیان مسائل علمی و علاقه ام به آن طوری است که اگر مرا به عربی ناسزا گویند بیشتر دوست دارم تا اینکه به برخی زبان های دیگر بستایندم"

  بدین ترتیب طی چند قرن، عربی، زبان علمی جهان اسلام شد، و برای همه مناطقی که ساکنان اش با عربها از لحاظ قومی و زبانی، از یک تبار و ریشه بودند، به زبانی رسمی تبدیل شد. پیرنیا می نویسد عبریان اسرائیلی 1500 سال قبل از میلاد عربی را بی مترجم می فهمیدند. (1389،ج1،ص30) جرجی زیدان هم ذکر کرده که «در آن موقع اگر عربی از حجاز به عراق و حبشه و فنیقیه می رفت محتاج مترجم نبود و زبان کلدانی و آشوری و حبشی را می فهمید همانطور که اکنون عرب شامی بی نیاز از مترجم به مصر می آید، و بنی اسرائیل 15 قرن قبل از میلاد مدت40سال در صحرای عربستان بدون مترجم به سر می بردند» (1345،ص8تا12) 

 لذا علت اصلی در جایگزینی عربی با قبطی و زبان های شمال آفریقا، این است که این ملتها سامی بوده و بر خلاف ایران، قرابت های فرهنگی-قومی و زبانی بیشتری با عربها داشتند که زبان عربی را در یک فرآیند تدریجی پذیرفتند. همچنین واژگان بسیاری از زبانهای  قبلی شان در قالب لهجه های مختلف عربی باقی ماند.

 فلذا «این فرضیه اصلا قابل قبول نیست که اعراب، مردم تازه مسلمان را به زور وادار به یادگیری زبان عربی و استفاده از آن در زندگی روزمره بکنند. ثانیا قابل قبول نیست که اعراب این همه کلمات عربی را به اجبار وارد زبان فارسی و ترکی کرده باشند. ثالثا قابل قبول نیست که شاهنامه به حفاظت زبان فارسی کمکی کرده باشد، زیرا زبان ملتهای تازه مسلمان دیگری نیز بدون داشتن شاهنامه محافظت شده است+

کلیپی در موضوع این پست به نقل از کانال تلگرامی پایان تک زبانی

شترهای حجاری‌شده و مستطیل های باستانی در عربستان، قدیمی‌تر از اهرام مصر (+عکس)

 پژوهشی تازه نشان می‌دهد که شترهای حجاری‌شده‌ای در کوه های عربستان سعودی کشف شده اند عمری میان ۷ تا ۸ هزار سال دارند.

به گزارش یورونیوز، مطابق گزارش اخیرا «نشریه علوم باستان‌شناسی»، نقوشی که بر صخره‌های الجوف شمال عربستان سعودی کنده‌کاری شده‌‌اند تا امروز کهن‌ترین اشکال حجاری‌شده از حیوانات در دنیا به شمار می‌روند و به زمانی پیش از اهرام مصر و سازهٔ استون‌هنج در بریتانیا برمی‌گردند.

به گفته دانشمندان، عربستان سعودی در آن دوران طبیعتی کاملا متفاوت داشته و از دشتهای سبز و دریاچه‌های پراکنده برخوردار بوده است.


در میان نقوش الجوف علاوه بر شتر حیوانات دیگری نظیر الاغ نیز دیده می‌شوند که همگی در ابعاد واقعی حجاری شده‌اند. هنوز منظور از ساخت این آثار بر دانشمندان روشن نیست اما آنان به دشواری انجام چنین کاری در آن دوران اشاره کرده‌اند.

 در زمان کشف این آثار در سال ۲۰۱۸، عمر آنها، به‌خاطر شباهت‌شان به آثار شهر پترا در اردن، حدود ۲ هزار سال برآورد می‌شد، اما تعیین دقیق عمر حجاری برای پژوهشگران چالشی دشوار است، چراکه در آنها، برخلاف دیوارنگاره‌های غار، هیچگونه عنصر ارگانیکی موجود نیست.

به گفتهٔ پژوهشگران پیکان‌های عصر نوسنگی، و نیز تاریخ‌گذاری رادیو کربن نشان می‌دهد که این آثار متعلق به ۵۲۰۰ تا ۵۶۰۰ سال پیش از میلاد هستند و همچنین میزان فلزاتی نظیر منگنز و آهن در سطح رویی سنگ‌ها با این تاریخ همخوانی دارد.

پژوهش اخیر با حمایت وزارت فرهنگ عربستان، موسسه علوم و تاریخ بشری ماکس‌پلانک، و مرکز ملی علوم فرانسه انجام شده است.

شرح عکس: کنده کاری روی سنگ (حجاری‌) منطقه الجوف در شمال عربستان - عکس از ای اف پی

منبع


مستطیل های باستانی در عربستان سعودی، قدیمی تر از اهرام مصر (+عکس)

دانشمندان می گویند مستطیل های باستانی در صحرای شبه جزیره عرب، حدود 7 هزار سال قدمت دارند. یعنی این دست ساخته بشری از اهرام مصر نیز قدمت بیشتری دارد.
به گزارش عصرایران به نقل از سایت شبکه الحره، مستطیل های باستانی شامل هزاران قطعه از دیوارهای سنگی در صحرای غربی شبه جزیره عربستان سعودی هستند. گفته می شود این سازه مربوط به قدیمی ترین آیین عبادی در جهان است.
این اطلاعات در تحقیق منتشر شده در شماره جدید مجله علمی پژوهشی انتیکویتی آمده است.

خانم "میلیسا کندی" دانشمند رشته باستان شناسی در دانشگاه استرالیای غربی در شهر بیرث و یکی از شرکت کنندگان در این تحقیق گفت: معتقدیم آنها (سازه های مستطیل شکل سنگی) یک صحنه باستانی هستند ... ما درباره بیش از هزار مستطیل صحبت می کنیم. این مستطیل ها در مساحتی بیش از 200 هزار کیلومتر مربع قرار دارند و همه آنها هم شبیه هم هستند. به همین دلیل احتمالا به هم مرتبط ‌اند.
شبکه ان بی سی امریکا نوشت: "هیو توماس"استاد باستان شناس دانشگاه استرالیای غربی می‌گوید: قطعا ارتباط گسترده ای در سطح مناطق بزرگ وجود داشته است. 

طول برخی از این سازه های باستانی به 1500 فوت می رسد. این سازه ها با استفاده از قطعات سنگ ساخته شده اند. این سازه ها در قالب دیوارهای کوتاه مستطیل شکل و سنگی هستند. محققان می‌گویند احتمالا این سازه ها برای راهنمایی حرکت جمعیتی از انسان ها ساخته شده اند.
با این حال، دانشمندان تعداد بیشتری از مستطیل های پیچیده تر  را کشف کرده اند که شامل ستون ها، سنگ های ایستاده و اتاق های کوچک می‌شود.
یکی از احتمالات این است که برخی از اتاق های کوچک این مستطیل ها، محل قربانی کردن حیوانات بوده است


هنوز به طور دقیق مشخص نشده که چرا این مستطیل های سنگی ساخته شده اند. این احتمال مطرح است که برخی از این مستطیل ها تنها برای یک بار استفاده شده اند. همچنین مستطیل های دیگر هم توسط گروه های مختلفی از انسان ها ساخته و استفاده شده اند.

در سال 2019 در اتاق یکی از مستطیل های سنگی شاخ و استخوان حیوانات اهلی از جمله آهو و چهارپایان و مرغ پیدا شد.

با بررسی این استخوان ها مشخص شد آنها مربوط به حدود 5 هزار سال قبل از میلاد ( 7 هزار سال قبل) هستند . یعنی اواخر عصر سنگی.

این مستطیل های سنگی در منطقه باستانی العلا قرار دارند.

منبع