زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

ملی‌گرایی و دوراهی خودساخته‌اش

به نقل از کانال انسان‌شناسیِ باستان‌شناختی: «داستان ظهور ملی‌گرایی داستانی عجیب و کنایه‌آمیز است. ملی‌گرایی به عنوان یک ایدئولوژی از اروپا ظهور پیدا کرد و پرطرفدار شد چون وعده میداد از مردم یا شهروندان در برابر شاهان مستبد اروپایی دفاع خواهد کرد. به باور بعضی محققین، ملی‌گرایی در بعضی کشورها و بویژه در مقابله با استعمار همچون ناجی و رهایی‌بخش عمل کرده است، اما امروزه ملی‌گرایی عمدتن تبدیل به یک ایدئولوژی در دست سیاسیون شده که با آن نقض حقوق انسانی را توجیه میکنند. ملی‌گرایی امروزه حتی تبدیل به ابزاری در دست مستبدان و دیکتاتورها شده تا مردم و مخالفان سیاسی‌شان را سرکوب کنند. عجیب و غریب‌تر اینکه ملی‌گرایان حال تبدیل شده‌اند به مهمترین طرفداران سلطنت و شاهان؟! تحقیقات نشان داده که ملی‌گرایی با حقوق انسانی سازگاری ندارد. در مواجه با ملی‌گرایی دو رویکرد وجود دارد: یکی میگوید ملی‌گرایی ذاتن نقیض حقوق انسانی است چون منافع جمعی را متقدم بر منافع افراد و اقلیتها میداند. رویکرد دوم میگوید ملی‌گرایی ایدئولوژی رهایی‌بخش است و از حقوق انسانی دفاع میکند. آیا ملی‌گراییِ خوب یا ملی‌گرایی خوش‌خیم میتواند وجود داشته باشد؟ آیا ملی‌گرایی‌ای میتواند وجود داشته باشد که با حقوق انسانی افراد و اقلیتها هم سازگاری داشته باشد؟
گونه‌شناسی‌هایی که سعی میکنند گونه‌های مختلف ملی‌گرایی را شناسایی و معرفی کنند اغلب از گونه‌شناسی هانس کوهن (Hans Kohn) استفاده میکنند. وی ملی‌گرایی را به دو گونه تقسیم میکرد: ملی‌گرایی قومی و ملی‌گرایی مدنی. ملی‌گرایی قومی بر مبنای هویت قوم غالب شکل میگیرد (بطور مثال زبان یا گاهی مذهب قوم غالب میشود شاخصه اصلی هویت ملی) و هدفش این است که اقلیتها را از حقوق برابر محروم کند، فرهنگ و قومیت آنها را از بین ببرد، همانندسازی کند، و در نهایت آنها را همسان با قوم غالب کند. هدف غایی ملی‌گرایی قومی این است که مرزهای سیاسی را با مرزهای قومی برابر کند و طوری قومیتها را از بین ببرد که مرزهای جغرافیایی قوم غالب تا به مرزهای سیاسی کشور گسترش بیابد. در مقابل، ملی‌گرایی مدنی مبتنی بر رابطه‌ای حقوقی و قانونی بین دولت و شهروندان است صرفنظر از قومیت، زبان، نژاد، مذهب یا جنسیت. بعضی از محققین بر این باورند که ملی‌گرایی قومی بدین خاطر که قصد دارد سلطه یک قوم را حفظ کند اساسن ضد حقوق انسانی است، در حالی که ملی‌گرایی مدنی بطور کلی نوع خوش‌خیم و دموکراتیک از ملی‌گرایی است. اما تحقیقات موردیِ چندی نشان داده است که در عمل حتی ملی‌گرایی مدنی نیز در مقطعی و در نهایت متمایل میشود به اینکه افراد و اقلیتها را از حقوق برابر محروم کند و آنها را سرکوب کند. بنابراین، با اینکه این دو نوع ملی‌گرایی تعریف متفاوتی از هویت ملی ارائه میکنند، در عمل هر دوی آنها حقوق انسانی افراد و اقلیتها را زیر پا میگذارند. چرا که در نهایت برای اینکه سلطه قوم غالب حفظ شود، همه قراردادهای اجتماعی و قانونی را زیر پا خواهند گذاشت. با افزایش فشارهای اجتماعی و سیاسی از سوی اقلیتها برای رسیدن به حقوق برابر انسانی و مدنی، در نهایت ملی‌گرایی (از هر نوعی) مجبور میشود بین اتحاد ملی و حفظ سلطه یکی را انتخاب کند (مثال یوگوسلاوی که به خاطر اصرار بر حفظ سلطه صربها در نهایت کشور از هم پاشید). این همان دو راهی است که انتخاب بسیار سختی را پیش روی ملی‌گرایان میگذارد.»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد