به نقل از کانال تلگرامی +NO «قصد نداشتیم باز به جعلیات کوروش برگردیم چرا که این بحث واقعا خسته کننده شده است با این حال پاسخ های دکتر هایده ترابی از آن منظر که در یک فایل صوتی اکثر توهمات ایرانیان درباره کوروش و جعلیات مرتبط با او را توضیح داده است شاید برای برخی هنوز مفید باشد و به این کار بیاید که با به اشتراک گذاشتن آن این فکر شرم آور منشور حقوق بشر و خزعبلات مانند آن دیگر تکرار نشود. دکتر ترابی در این فایل به دقت از نقش دانشگاهیان ایرانی در شاخ و برگ دادن به جعلیات کوروش سخن گفته است. برای همین است که همواره گفتهایم نقد روشنفکران، نقد دانشگاهیان ایرانی از ضروری ترین کارهاست چرا که اینهایند که گفتمان می سازند و مرجع فکری مردم می شوند و وظیفه با برملا کردن سازهای فاشیستی، جعلی و ناسیونالیستی آنان است.»
دانلود فایل صوتی (حجم20مگ)
مصاحبهای انتقادی از دکتر ابراهیم توفیق درباره نظریه ایرانشهری
بخش هایی از مصاحبه:
«در این مدت هر چه نظریه/فلسفهی تاریخ ایرانشهری بیشتر در منجلاب ایدئولوژی ایرانشهری فرو رفته، ضدیت خود با «کثرت» را بیشتر عیان کرده. ما از اهالی ایرانشهر چیزی جز کوبیدن بر طبل بازار آزاد و خصوصیسازی نمیبینیم، با وجود مشاهده نتایج خانمان برانداز و جامعه ستیز آن؛ جز محکوم کردن هر خواست و حرکت حقطلبانهای که بلافاصله مهر «دشمنی با ایران»، آشوبگری و تجزیهطلبی میخورد، و جز تذکر به سکوتی گورستانی در شرایطی که کشور در محاصره دشمنان همسایهاش محاصره شده است، نمیشنویم و نمیخوانیم.»
«در مورد ایدهی «ایران بزرگ فرهنگی» با وضعیت متفاوتی روبرو نیستیم. این ایدهی تاریخی وقتی قرار است بر زمین واقعیات موجود به سیاست تبدیل شود، نتیجهای جز یک استراتژی منطقهای هژمونیطلب، خطرناک و درنهایت در خدمت تداوم وضعیت جنگ نخواهد داشت؛ استراتژیای عربستیز، ترکستیز و ضد خاورمیانهای که میخواهد جانشین اسلامگرایی و شیعهگرایی موجود شود یا آن را تربیت کند و سر عقل آورد.»
«ناسیونالیسم ایدئولوژی معطوف و مرتبط به قدرت است؛ و مستقل از اینکه بر چه مواد تاریخی ای بنیاد می گیرد، نوعی از جعل است؛ حاصل گزینش دلبخواهانه ی مواد تاریخی است؛ حال چه تفاوتی میکند که این مواد تاریخی واقعی یا افسانه هستند؛ دولت-ملت از تکنولوژی های قدرتی برخوردار است که میتواند شب را روز بنماید؛ مسئله این است که این واقعیات یا افسانه ها چگونه همنشین می شوند و چه نظمی را ممکن می کنند.»
«محتوایی که ایدئولوژی ایرانشهری عرضه میکند، اصلاً جدید نیست و ناسیونالیسم ایرانی از همان ابتدا بر بنیاد آریا گرایی گفتمان شرق شناسی شکل گرفته است، توران ستیز و عرب ستیز (و اسلام - عربی ستیز) است.»
«گیرم که ملت ترک افسانهایی است «دست-و-پا» شده؛ گیرم که در دنیای اسلامی-عربی مسئله امت است و دولت ملی اصلاً موضوعیت ندارد. آیا این دست-و-پا کردنها کمترین خللی به اعمال قدرت پانترکیسم، عثمانگرایی، وهابیسم، اسلامگرایی، پانعربیسم به عنوان ایدئولوژیهای ناسیونالیستی مشروعیتبخش به دولت-ملتهای منطقه وارد میکند. اینکه بگوییم اسلامگرایی سنی-عربی نتیجهی بحران ناشی از فروپاشی خلافت و امت اسلامی در عصر دولت-ملتهاست و ربطی به ما ندارد، واقعیت اسلامگرایی شیعی، انقلاب اسلامی و چهار دهه جمهوری اسلامی را ناواقعیت نمیکند. اسلام، چه سنی چه شیعی، چه عربی چه ایرانی، همانقدر مستعد ایدئولوژیک شدن است که نژاد، زبان، ملیت و قومیت.»
به قلم دکتر عبدالنبی قیّم:
یکى از اصول اولیه ترجمه متون و کتب، شرط امانت مترجم در نقل و ترجمه نوشته مؤلف است. مترجم حق ندارد نوشته مؤلف را کم و یا زیاد کند و یا چیزى از خود در ترجمه اضافه کند.
متأسفانه در مملکت ما بسیارى از مترجمان این رویه را رعایت نکرده و در حقیقت خیانت در امانت مى کنند.
آن ها به میل خود هر جا مؤلف کلمه "عرب" را نوشته، آن را " تازى" مى نویسند. از همه بدتر این است که این خیانت در امانت رویه عادى آن ها شده است.
یکى از این خیانت در امانت ها را غلامرضا رشید یاسمى مرتکب شده. او در صفحه ٣٥٨ کتاب " ایران در عهد ساسانیان" نوشته "کریستن سن" این چنین ترجمه کرده است:
"اوضاع دولت ساسانى بر این منوال بود که از بیابان عربستان، لشکرها از عرب بادیه نشین وحشى و بى تمدن، که تعصب مذهبى و روح غارتگرى محرک آنان بود..."
از آن جایی که مى دانستم آرتور کریستن سن منزه تر از این است که چنین عباراتى را در باره عرب بکار ببرد و از طرف دیگر از بیمارى روحى و روانى برخی نویسندگان وطنى مطلع بودم لذا در صدد برآمدم تا به حقیقت نوشته کریستن سن پى ببرم.
خوشبختانه به ترجمه عربی کتاب کریستن سن که از زبان فرانسوى توسط دکتر یحیى الخشاب استاد دانشگاه قاهره انجام شده بود دست یافتم.
دکتر یحیى الخشاب، فارسى را هم خوب مى داند و پیش از این سفرنامه ناصر خسرو را به عربى ترجمه کرده بود.
ملاحظه شد که در ترجمه عربى از" عرب بادیه نشین وحشى و بی تمدن" و از " روح غارتگرى " خبرى نیست.
در ترجمه عربى " بادیه نشینان بى آلایش" آمده و نه " عرب وحشى و بى تمدن" .
و مى دانیم " بى آلایشى" به معنى صاف و ساده و بى غل و غش است. همچنین از "روحیه غارتگرى" خبرى نیست بلکه از "روحیه جنگجویى" سخن به میان أمده که "خلیفه عمر آن فرمانرواى برجسته آن ها را با روحیه اى تسلیم ناپذیر سازمان داد".
این چنین مترجمان ما شرط امانت را در ترجمه رعایت مى کنند!
از همه بدتر این است که ناشر کتاب یعنى انتشارات صداى معاصر در سال ١٣٧٨ این نوشته را به عنوان برگزیده ترین و بهترین قسمت کتاب انتخاب کرده و آن را پشت جلد کتاب قرار مى دهد.
متأسفانه این یک بیمارى است، که نزد برخى نویسندگان و مترجمان ما وجود دارد، بیمارى تحقیر دیگران به منظور تخلیه عقده هاى درونى خود.منبع: کانال تلگرامی عبد النبی قیم
نویسنده عقیل دغاغله:
لینک این یادداشت ها:
همهی آنها که مقابل «تجزیه هراسی» خواهند ایستاد!
https://telegra.ph/%D8%AA%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86-07-07
https://telegra.ph/%D9%82%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%AA-07-21