ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
«...همه میدانیم که تیزترین جهت حمله عمومی در انقلاب ۵۷، متوجه مطلق سلطنت در مطلق تاریخ سرزمین ما بود هیچ نام و نشانی، از کوروش تا محمد رضا شاه نماند که خشم تاریخی مردم آن را از هر عرصه ای که بود نزدود کم مانده بود گور کورش و آثار هخامنشی در پرسپولیس پایمال شود و ارائه شاهنامه فردوسی تا مدت ها در ویترین کتاب فروشی ها خالی از مخاطره نبود.
در سالهای نخست پس از انقلاب دست کم در زمینه های فرهنگی، بر تمام این گونه پاک سازی ها کنترلی نبود فهم عادی ترین مردم کوچه و خیابان حاکم بود و همانها دو سه ،روزه اسمها را تغییر دادند، تندیس ها و یادنامه ها را حتی بر سر در مساجد و مدرسه ها، اگر نام سلطانی بر خود داشت برچیدند کرمانشاه نام تازه ای گرفت و به طور جدی گفت و گو بود که از این پس شاه چراغ شیراز و شاه گلی تبریز را چه باید نامید ولی نکته این جاست که با این ، همه هنوز خیابانی در مرکز تهران است که نام سلطانی را بی تعرض عمومی یا خصوصی، بر خود حفظ کرده است: خیابان کریم خان زند. کریم خان زند هم نشانه های کلاسیک دیگر سلاطین این سرزمین را داشت: سیاه چال سازی کله بری و تجاوز اما حافظه تاریخی بی بدیل مردم بی یادآوری و هشدار هیچ روشنفکری پس از قریب سه قرن فراموش نکرد که کریم خان زند زمانی ادعا کرده بود من شاه نیستم، وکیل مردمم. قدر همین یک جمله آن سلطان را مردم ما، در چنین انقلابی محفوظ داشتند و حساب او را از دیگران جدا کردند. چنین مردمی صد البته آن روی دیگر قضیه را نیز فراموش نمی کنند. هر کس گامی کج نهاد از حافظه مردم بیرون نخواهد شد و هیچ ادا و اطواری هر قدر با ظاهر ترقی خواهی توام ،شود، قادر نخواهد بود آن کس را که زمانی دانسته و آگاه پشت به مردم و دست در دست دشمن داشته، به دوست مردم تبدیل کند.»
منبع: ناصر پورپیرار/ چند بگومگو درباره حزب تودهص214