زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

دو گفتار درباره فرقه دموکرات پیشه وری از سیدجواد میری و ایواز طاها

سید جواد میری: «در این چند روز یادداشت های متنوعی در روزنامه ها در باب فرقه دموکرات و سید جعفر پیشه وری دیدم که مانند سالهای پیش بی محتوا و بی مایه بودند و آخرین آنها نوشته آقای احسان هوشمند است که "حرکت پیشه وری" را قومگرایانه توصیف کرده بود. ما می توانیم با موضوعی مخالف باشیم و حتی جنبش یا فردی را دشمن قلمداد کنیم اما تحمیق عموم و تخرخر خویش را نمی توان تحلیل تاریخی اجتماعی خواند. نکته نخست اینکه فرقه دموکرات در بستر سلطنت پهلوی رخ داد و سید جعفر پیشه وری به عنوان یک مشروطه خواه با گرایش های سوسیالیستی از مخالفین استبداد رضا شاه بود و جزو ۵۳ نفر در زندان پهلوی حبس کشیده بود. دوم اینکه فرقه دموکرات قومگرا نبود بل به عنوان بخشی از حرکت کمونیستی که پرچمدارش شوروی بود باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. سوم اینکه پیشه وری درنیافته بود که در معرکه بین غرب کاپیتالیسم و شرق کمونیسم نمی توان "بازیگر مستقل" بود. چهارم اینکه پدیده های تاریخی را نمی توان با "خوانش اکنونی" و بی التفات به "سیاقمندی تاریخی" تقریر کرد. آنچه به عنوان خوانش های تاریخی در کتب و نشریات درباره "فرقه دموکرات" گفته می شود به صورت زیرپوستی پروژه "تطهیر استبداد پهلوی" و سرکوب "مطالبات مشروطه خواهان" در دوران رضا شاه پهلوی است که بخشی از روایت نوباستانگرایانه می باشد که هدفش به حاشیه بردن گفتمان های مخالف پهلویسم است.» منبع کانال تلگرامی سیدجواد میری

پیشه‌وری و ذات‌انگاری ایرانشهری | ایواز طاها
«منطق اقداماتی که پیشه‌وری انجام داد، بدون عنایت به پس‌زمینه‌ی رویدادها و وضعیت سیاسی جهان آن دوره قابل درک نیست. 
نخست اینکه، اگر در مقابل دموکرات‌ها ، حکومت مرکزی‌‌ای منزه، مردم‌سالار، دادگر و خودبسنده‌ای وجود داشت، می‌شد درباره‌ی دموکرات‌ها به گونه‌ای دیگر داوری کرد. اما وقتی حکومتی دسیسه‌گر، خودکامه و بیگانه‌گرا به جنگ آن حرکت رفت، باید تردید به خود راه داد. برخی چنین می‌پندارند که آن جدایی‌خواهی‌های ادعایی در آرمانشهر بی‌عیب و نقصی صورت گرفته بود که رضاشاه پدید آورده بود. از این رو، هرآنکس، یا هرآن گروه و قوم که در آن آرمانشهر شاهنشاهی فروتن و سربه زیر نبود، و به یکسان‌سازی قومی گردن نمی‌نهاد شایسته‌ی لقب خیانت و مستوجب سیاست و نابودی بود. وقتی به پیشه‌وری می‌رسد، عنصر وابسته‌ و دسیسه‌بازی چون قوام السلطنه را به فرشته‌ی نجات تبدیل می‌کنند، و حکومت وابسته‌ی پهلوی را ردای تقدس می‌پوشانند. 
دوم، باید آن را در چهارچوب منزلتی که در آن زمان سوسیالیسم موجود در سراسر جهان کسب کرده بود،  ارزیابی کرد. مثال‌ها زیاد است.
از میان جمع بزرگ روشنفکران، اندیشمندان و هنرمندانی که در 1920 به دیدار لنین شتافتند، تنها چند نفر، از جمله برتراند راسل، بودند که درباره‌ی عمل و نظر بولشویسم منتقدانه سخن گفتند؛ سهم بقیه‌ی میهمانان شیفتگی و طرفداری درازآهنگ از اردوگاه سوسیالیسم موجود بود. زمانی که فرقه‌ی دموکرات بر سر کار آمد، هنوز نه آندره ژید از شوروی برگشته بود، نه جلال آل احمد. هنوز خروشچوف گزارش تکان دهندی خود از دهشت استالینی را عرضه نکرده بود. هنوز دیوار برلین قد برنیافراشته بود. هنوز سویه‌ی الهیاتی عزم آهنین رفیق استالین در نجات غرب از چنگ فاشیزم در پیش چشم‌ها بود و حق‌شناسی غبطه‌انگیزی بر می‌انگیخت. هنوز الکساندر سولژنتسین چهره‌ی آنسوی دیوار آهنین سوسیالیسم موجود و جزایر گولاگ را در معرض دید جهان خارج نگذاشته بود. هنوز از فوکو تا سارتر و از دریدا تا بودریار همه چپ بودند و گروه “سوسیالیسم و توحش” مرکب از بزرگترین اندیشمندان فرانسه از سیاست‌های شوروی بیزار نگشته بود. هنوز بهار 1968 نیامده بود تا انقلاب شورانگیز دانشجویی، که از مارکوزه تا هابرماس را درگیر خود کرده بود، به شکست انجامد. هنوز گی دوبور فیلسوف شعرهای شهری 1968 از شدت ناامیدی خود را نکشته بود. در زمانه‌ای که از برتراند راسلِ راسیونالیست تا ژان پل سارترِ اگزیستانسیالیست شیفته‌ی عدالت روسی بودند، اگر پیشه‌وری به عنوان یکی از پرچمداران چپ، از اردوگاه شرق روی برمی‌گرداند، احتمالا همین امروز به عنوان مرتجعی استعمارزده محکومش می‌کردیم. چرا که رژیم مورد مخالفت وی هم دیکتاتور بود و هم به معنای واقعی آلت دست استعمارگران.
اصلا چرا این همه به سال‌های دور برویم. این رهیافت به آن می‌ماند که سوژگان خیابان‌های سال 1357 نتایج آن رخداد-حقیقت را از دریچه‌ی امروز ببینند. دانشجویانی که در سال 1358 سفارت ایالت متحده را اشغال کردند، اینک یا مطرودند، یا تبعیدی و یا زندانی؛ و البته امروز بیش از هر گروه داخلی خواهان رابطه با آمریکا هستند.
هر قدر هم که به زعم ذات‌گرایان ایرانشهری، حکومت دموکرات‌ها ریشه‌ی خارجی داشته‌ باشد، بازهم بستر ظهور آن داخلی بود. اینان از یاد برده‌اند که حکومت پیشه‌وری در درجه‌ی اول واکنشی بود به رژیم مطلقه‌ی رضا شاه که حتی می‌خواست از زبان تا کلاه مردم را یکی کند. در نظریه‌ی توطئه، همواره به عاملیتٍ عوامل خارجی به بهای فراموشی قابلیتٍ بستر داخلی، عنایت افراطی می‌شود. حال آنکه تا بستر داخلی آماده نباشد، یک عامل خارجی به زحمت می‌تواند دسیسه‌ای با ابعاد بزرگ به راه اندازد.  
هسته‌ی اصلی سخنان پیشه‌وری عدالت و آزادی و رهایی انسان آذریایجانی از بحران هویت بود. و در این راه سیاست احیای زبان ترکی را که فدای زبان دیگری شده بود، و کاهش تمرکزگرایی حاشیه‌ستیز را عادلانه‌ترین راه‌حل می‌دانست. خواستی که ما هم امروز تکرارش می‌کنیم، و همان اتهام را از تمامت‌خواهان و ذات‌گرایان ایرانشهری دریافت می‌کنیم. چاره‌ای نیست، شکوفه‌ی خودآگاهی در برهوت همین اتهام‌ها و استدلال‌های زورگویانه می‌شکفد! شکی نیست که امر سیاسی و سوژه‌ی تغییر اجتماعی از طریق چالش با گفتمانی که زندگی روزمره را بر اساس مرگ دیگری صورت‌بندی کرده است، به ساحت زندگی بازمی‌گردد.»
منبع: سطرهایی از مقاله‌ی "فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و داوری یکجانبه" در این آدرس: