زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

سیاست و باستانشناسی: اسپانیا

«ناسیونالیسم بر مفهوم ملت بنا شده و آن را به مثابه یک گروه طبیعیِ انسانی تبلیغ میکند و اعتقاد دارد که ملت حق دارد که اتحاد سیاسی تشکیل دهد. اگر یک ملت وجود دارد پس تاریخی باید داشته باشد که برای اعضایش شناخته و تبلیغ شود. از اواخر قرن 18 به بعد تولید چنین تواریخی تبدیل به یک وظیفه "وطن‌ پرستانه" شد و خیلی از روشنفکران که در کار تولید تاریخ بودند خودشان را یک وطن پرست میدیدند. چنین تواریخی اغلب سعی میکردند که منشا و مراحل شکل گیری هر ملتی، مخصوصا "روح" و ماهیت خاص ملت شان را ترسیم کنند. بعضی از ملل اروپایی منشا و ظهور خود را در تاریخ قرون وسطی می جستند – مخصوصا آنهایی که مسیحیت را بخشی از هویت خود تعریف میکردند، بعضی دیگر سعی میکردند خود را به امپراتوری روم وصل کنند و خود را میراثدار آن معرفی کنند.

کشوری مثل اسپانیا - که آثار رومی زیادی نداشت و بخش بزرگی از تاریخش هم با خلافت امویان شناخته میشد - به قرون وسطی متوسل شده بود و ظهور ملت اسپانیا را به شاهان کاتولیک همچون فردیناند و ایزابلا نسبت میداد. اینها کسانی بودند که در سال 1492 شبه جزیره ایبری را متحد کردند و آخرین بقایای مسلمانان را از اسپانیا بیرون کردند و به ظن شان با اینها بود که دوره شکوفایی در تاریخ اسپانیا شروع شد و متعاقبا کریستف کلمب قاره های امریکا را کشف کرد و اسپانیا بخش اعظم این قاره ها را مستعمره خود کرد. 

دوره اسلامی از تاریخ ملی و گفتمان ناسیونالیستی حذف شد. میراث اسلامی در اسپانیا میراث بیگانگان، نفوذی و غیراسپانیایی و دوره تباهی معرفی میشد (مشابه روایت رسمی در ایران). میگفتند که با آمدن مسلمانان دوران طلایی گاث ها (Goths) به آخر رسید. در تاریخ «مصنوع» اسپانیا دوره اسلامی را "هفت قرن سیاهی و بربریت" معرفی میکردند. اگر جایی هم به دوران اسلامی بطور جدی میپرداختند در واقع در جهت توضیح دلایل افول و اضمحلال دوران طلایی بود. با وجود این، بعضا تحسین هایی هم بطور مثال درباره کاخ الحمرای اسلامی به چشم میخورد. نکته حائز توجه اینکه خارج از اسپانیا و بطور مثال از فرانسه و آلمان نگاهی متفاوت به اسپانیا وجود داشت. دیگر اروپاییان به اسپانیایی‌ها به مثابه مردمی "شرقی‌شده" یا "با خون افریقایی" یا فرهنگی با "جنبه های عربی" نگاه میکردند. در روایات رسمی که ترویج میشد اشارات به دوران اسلامی نادر بود و چنین توجیه میشد که مذهب نقشی اساسی در شکل گیری فرهنگ و تمدن دارد و از این نظر اسلام نقشی در اسپانیا بازی نکرده است. 

از قرن 19 تعداد اندکی از محققین دوران اسلامی را در تاریخ اسپانیا ادغام کردند و حتی بعضا از آن به عنوان دوران طلایی یاد کردند. ولی گفتمان ناسیونالیستی مملو از تقابل اسلام و مسیحیت بود. در مناطقی از اسپانیا که خود را از بقیه جدا میدیدند – مثل کاتالونیا و باسک – حتی حضور عربها و آثار اسلامی بطور کلی انکار میشد. ولی در گرانادا (غرناطه) و ناحیه اندلس دوران اسلامی به تدریج به مایه فخر تبدیل شد. بودند کسانی که مینوشتند "اتفاقا بازتسخیر اندلس توسط مسیحیان مصیبتی بود و باعث به بردگی کشیده شدن مردمان این منطقه شد."

از دست رفتن آخرین مستعمرات اسپانیا (کوبا و فیلیپین) در اواخر قرن 19 باعث بوجود آمدن بحران هویت شد و متعاقبا از اوایل قرن 20 بحث های زیادی درباره ملیت اسپانیایی بوجود آمد. این همان زمانی است که دوباره رومی و یونان مآبی رواج یافته بود. در حفاری های باستانشناسی شهر کردوبا (قرطبه) سعی شده بود که به آثار اسلامی جلوه ای اروپایی بدهند و حتی آثار اسلامی آن را "اروپایی شده" و یا "کلاسیک" شده معرفی میکردند. آثار اسلامی اروپایی شده ذهنیت مثبتی نسبت به دوران اسلامی بوجود آورد و در باستانشناسی کرسی های «باستانشناسی عربی» دایر شد. 

با روی کار آمدن دیکتاتوری فرانکو (1936) گفتمان ناسیونالیستی در اسپانیا راستگرایانه‌تر و مشابه نسخه آلمانی‌اش شد. از این به بعد ناسیونالیسم اسپانیایی اساس خود را بر مسیحیت و تمامیت ارضی گذاشت و این دو شدند موئلفه های ناسیونالیسم اسپانیایی. دوباره از دوران اسلامی در روایات ملی به دوره سیاهی و تباهی یاد میشد. از دهه 1960 به بعد ناسیونالیسم فرهنگی در سطح جهانی از جمله اسپانیا رو به افول رفت و اینجاست که دوباره تاریخ و باستانشناسی اسلامی در اسپانیا احیا شد و باستانشناسی هایی همچون "اسپانیای اسلامی"، "اسپانیای مسلمان"، "باستانشناسی اندلس" بوجود آمدند. مشکلات و موانعی که باستانشناسی اسلامی در اسپانیا با آنها روبرو شده بطور کلی بر رشد و توسعه باستانشناسی به عنوان یک علم از نظر تئوریک و متدلوژیک هم تاثیر گذاشته است. اسپانیا محل تلاقی و تقابل چندین نوع ناسیونالیسم است و باستانشناسی نقش مهمی در این بین بازی کرده و میکند. »

به نقل از کانال: انسان‌شناسیِ باستان‌شناختی