زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

«سیاست غرب»، تمسخر شعار در عمل! (چرا بین برخی ها در ایران دنباله رو دارد؟)

یک پست سیاسی:

تیبور منده در کتاب "جهان بینی بین ترس و امید" گفته است: «سیمای حزن آور قضیه این است که همه جا متحدین غرب آنهایی هستند که حکومت شان از نظر اجتماعی بیشتر متحجرند. و از همه بیشتر با اصلاحات اساسی دشمن. این کشور ها همان ها هستند که بدست ملاکان بزرگ یا بازرگانان ثروتمند یا فئودال ها، اداره می شوند1

بسیاری از رویدادهای سیاسی و اجتماعیِ قرن گذشته و کنونی، مؤیدِ حقیقتِ گفته شدۀ فوق است
و شعارهای زیبای دولت های غربی از قبیل:
دموکراسی، آزادی، احترام به رأی اکثریت و
صلح جویی و
حمایت از حقوق بشر، و...
را پوچ و خالی از محتوا، ساخته است.
نمونه ای از تناقضات و رفتارهای دوگانه سیاست مدارن غربی و در رأس آنها امریکا بعنوان سردمدار آنها، در حرف و عمل، و مصداق های عینی آن:

ایجاد و حمایت از کودتاهای نظامی و رنگی، و سرنگونی دولت های مردمی در کشورهای ناهمسو با سیاست های غرب،(ایران دوره مصدق، سرنگونی حکومت مردمی آلنده در شیلی و روی کار آوردن پینوشۀ جنایتکار، بولیوی، گواتمالا، قتل پاتریس لومومبا رئیس جمهور کنگو و روی کار آمدن موسی چومبه در کنگو،...
و کودتاهای نافرجام در کوبا، ونزوئلا و...)

حمایت از دیکتاتورها و رژیم های سلطنتی(پینوشه در شیلی، سوهارتو در اندونزی، پهلوی ها در ایران، رژیم های سلطنتی عرب: عربستان،مصر، تونس؛با کمترین آزادی های مدنی-سیاسی و...) و حمایت سابق امریکا ار رژیم آپارتاید افریقای جنوبی.

جنگ افروزی و مداخله نظامی؛ و به تبع آن ایجاد زمینه ی شکل گیری گروه های تروریستی

استعمارو استثمار و غارت اقتصادی، تجزیه کشورها، ایجاد درگیری ها و اختلافات قومی، نژادی،مذهبی و... ، استحاله فرهنگی و تلاش برای تحمیل فرهنگ و سبک زندگی غربی در کشورهای تحت سلطه بوسیلۀ قدرت رسانه ای(استعمار نوین)

ایجاد تحریم های ظالمانه اقتصادی بر کشورهای ناهمسو با منافع غربی (ایران،کره شمالی،سوریه، عراق و مرگ صدها هزار کودک بر اثر سوئتغذیه و نبود دارو ،کوبا و...) (بعضا به دلیل استفاده از دانش های نوین: هسته ای و ...)

حمایت از تروریسم دولتی (اسرائیل) و جوخه های ترور رهبران آزادی خواه و قرار دادنِ نام جنبش های ضد اشغالگری در لیست سازمانهای تروریستی از قبیل حزب الله و حماس و...،

حمایت و کمک مالی به سازمان های ترویستی(مجاهدین خلق(که قبلا در لیست تروریسم بودند)، گروهک ریگی، القاعده، داعش (سابقا، در ظاهر !) ). سیاست تروریست خوب و تروریست بد.

ایجاد زندانها و شکنجه گاه ها( ابوغریب، گوانتانامو، زندان های مخفی در اروپا) و ایجاد جاسوسخانه ها (ایران(سفارت سابق امریکا)، اروپا...).

تسلیح جنگ افروزان به سلاح شمیایی(صدام)، استفاده از سلاح ممنوعه و ارتکاب جنایات جنگی( هیروشیما و...در ژاپن، ، جنگ با ویتنام وعراق،و...) ساخت و انبار بمب های اتمی،میکروبی و کشتارجمعی ، سکوت و عدم محکومیت جنایات جنگی و ضدحقوق بشری؛(اسراییل علیه فلسطین و لبنان، عربستان علیه یمن و... .)
+

منع و ایجاد تحریم علیه کشورهای استفاده کننده از علوم روز(دانش هسته ای) و برخورد دوگانه با دارندگان دانش هسته ای و سلاح اتمی(برخورد گزینشی با ایرانِ صلح آمیز، و اسرائیل و سایر کشورهای دارنده بمب های کشتارجمعی)
این سیاست های دوگانه نه تنها برهیچ اصل اخلاقی بنا نشده است بلکه آشکارترین نمودِ شعار ماکیاول یعنی "رسیدن به هدف به هر قیمتی"(هدف، وسیله را توجیه می‌کند) است.

حمایت از اکثر رژیم‌های دیکتاتوری که از طریق کودتای نظامی، دخالت بیگانگان یا رژیم های دست یافته به طریق موروثی؛ که هیچ‌گاه از حمایت و پشتوانه مردمی برخوردار نبوده‌اند و اصولا هیچ حقی برای مردم قائل نیستند، مانند عربستان و...، و از آن طرف ضدیت با نظام های مردمی از قبیل ایران و ... با انتخابات های بسیار، و هم چنین بازی کردن نقش یک وتو کننده در حمایت از دولت تروریستی اسرائیل؛ به یک طنز می ماند که جز با اعتقاد به سفسطه اجتماع اضداد، توجیه دیگری ندارد.
سردادن شعارهای انسانگرایانه یا اومانیستی نیز مدت هاست نزد عقول آگاه خریداری ندارد و جز غافلان، مزدبگیران و مزدوران بی جیره و مواجب یا به قول زنده یاد شریعتی:عمله ی آماتور ظلمه، کسی را نمی فریبد؛ زیرا که برخی سخنان سیاستمداران غربی و رفتار منفعت طلبانه شان که در طول سالیان گذشته قربانیان بسیار داشته است، شاهدی است بر رو شدن چهره حقیقی شعارهای فریبنده شان:
«بریتانیا نه دوست دارد نه دشمن، فقط منافع دارد».(یکی از وزرای مختار انگلیسی)2
و: «من برای پیشرفت کشورم حاضرم دست در دست شیطان هم بگذارم»(چرچیل)
برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا در حمایت از شاه : «هراقدامی راکه لازم میداند انجام دهد وکاملاً مطمئن باشد که دولت آمریکا از او با تمام قوا حمایت خواهد کرد.»
قدرت نظامی-اقتصادی آمریکا باعث گردیده که سیاستمدارانش با فراموشی اصول انسانی بگویند «وظیفه رهبری جهان از ایالات متحده امریکا و ارزش های آن تفکیک ناپذیر است» (هنری کسینجر)

این دیدگاه مداخله جویانه و حقانیت مآبانه به سایرکشورها باعث گردیده که شاهد جهانی ناامن و پر از خشونت باشیم. در ادبیات اسلامی به این دیدگاه(از موضع بالا به پائین) استکبار(نوع شدید خود برترپنداری) می گویند.

غرور و وقاحت حاصل از این دیگاه باعث شده آمریکا علیرغم ارتکاب مستقیم و غیرمستقیمِ بیشترین کشتار ممکن در تاریخ بشریت، همواره از ابزار حقوق بشر برای تحت فشار قرار دادن کشورهای مستقل استفاده کند. و ایده "دفاع از دمکراسی" تنها ابزاری است برای پیشبرد منافع و برتری قدرت این کشور در مواجهه با سیاست های دولت های غیرهمسو.

«دولت آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم فارغ از ادعای دموکراسی خواهی و آزادی، از دولت های سرکوب گر و دیکتاتوری فراوانی پشتیبانی و حمایت کرده است. در واقع کاخ سفید در راستای منافع ملی خود نه تنها بارها و بارها چشم خود را به نقض حقوق بشر و آزادی های معمول توسط دولت های مستبد در نقاط مختلف جهان بست بلکه در اکثر این موارد ارتباطات و پیوندهای نزدیکی با این گونه دولت ها داشته است چون منطق و استراتژی ایالات متحده بسیار ساده است: هر دولتی در صورتی خوب است که منافع اقتصادی و ژئوپولتیک واشنگتن را تامین کند و حتماً دیکتاتورها اهداف و سیاست های آنها را بهتر تامین می کنند+
«آزادی و دموکراسی» چیزی است که ماشین جنگی آمریکا با تحریم ها، بمباران ها، مناطق پرواز ممنوع و پهبادها برای کشورهایی به ارمغان می آورد که جرات به خرج داده و به دنبال استقلال خود از زیر سیطره آمریکا می روند+ (تعریفی دقیق از حقوق بشر و دموکراسی آمریکایی از زبان پل کریگ رابرتز، دستیار سیاستگذاری اقتصادی وزیر خزانه داری اسبق آمریکا !)

اما سؤال اصلی:
«مشکل اصلی ما آمریکا نیست. مشکل اصلی بدون شک، پنهان کردن جنایات آمریکاست. سوال این است که چگونه برخی افراد و جریانات داخلی با وجود دیدن این همه جنایت و تناقض رفتاری از سوی آمریکا و غرب، باز هم سعی دارند جامعه ایران را به سمت و سوی ارزش های موهوم غربی و سیاست های منفعت طلبانه و حیله گرانه آن سوق دهند؟»+


1-ص95.به نقل از جلال آل احمد.ارزیابی شتاب زده.ص30
2-این نوع جهان بینی، معلول نگاه نسبی انگارانه به همۀ ارزشها،حقایق و اخلاق است؛ که غریزه خودخواهی انسان را محور بدی و نیکی دانسته و مرگ خدا را سالها پیش از این اعلام داشته است! و تحقق عینی این سخن والاست:«اگر خدا را از طبیعت برداریم، هر عملی مجاز است"داستایوفسکی"

مطالب مرتبط  و تکمیلی(روی تیترها کلیک شود):

تلازم منافع آمریکا با نظام‌های دیکتاتوری:
بخش اول
دوم
سوم 

آمریکا دموکراسی را تحقیر می کند:
بخش اول
بخش دوم

همچنین بنگرید به این جزوه: نظام سلطه از جان ما چه میخواهد؟ نوشته محمدصادق شهبازی