ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
منابع تاریخی و بررسی وقایع سقیفه بنی ساعده به خوبی نمایان می کند که در انتخاب خلیفه پس از رحلت پیامبر(ص)، آنچه بیشتر موثر بود ارزش های عُرفی بود تا ارزش های دینی. در کلام بزرگان دین از این اتفاق با عنوان "بازگشت به قهقرا (ارزش های جاهلی)" یاد شده است.
«در این باره، «محمدمهدی شمس الدین» می نویسد: «رسوبات کهن هنوز از دل مسلمانان زدوده نشده بود و اصول اسلام در اعماق روح و جان آنها نفوذ نکرده بود؛ زیرا ته مانده دنیای کهن در خنثی کردن عقاید جدید در مغز و جان مسلمانان نوپا همکاری می کردند».1 همچنین «خیرالدین یوجه سوی» نویسنده کتاب تطور الفکر السیاسی عند اهل السنة، می نویسد: «در انتخاب ابوبکر، صفاتی که ملاحظه شد، مخلوطی از عرف عربی و مفاهیم اسلامی بود».2 وی در ادامه آورده است: «همین طور در انتخاب سایر خلفا، عرف عربی با مخلوطی از مفاهیم اسلامی به کار می رفت و در جنگی که بین علی و معاویه در صفین پیش آمد، علی بر مفاهیم اسلامی و معاویه بر عرف [به قول ابن خلدون به عصبیت عربی] تکیه داشتند.»3 در زمان حکومت حضرت علی(ع)، اعتباریات جاهلی و طرز تفکر معاویه و افراد دیگر -که بر عرف قبیله ای مبتنی بود -زیرا نه با شرع و نه با آموزه های عقلی هماهنگی داشت- بر فضای حکومتی سنگینی می کرد و در حکومت آن حضرت، بحران هایی به وجود آورد.4 اشعاری که یزید پس از شهادت امام حسین(ع) می خواند، نشان دهنده گرایش به اعتباریات جاهلی است.»**
1- محمدمهدی شمس الدین؛ نطام حکومت و مدیریت در اسلام؛ص26
2- خیرالدین یوجه سوری؛ تطور الفکر السیاسی عند اهل السنة؛ص38
3-همان
4- رک:کتاب ها و مقالاتی که به بررسی تاریخ سیاسی حکومت علی (ع) پرداخته است. دوران حکومت آن حضرت بیشتر به جنگ و نزاع گذشت -علت آن هم در تفاوت عرف حکومتی آن زمان با دیدگاه های آن حضرت بود.
**به نقل از کتاب "عقل و سیاست در اندیشه سیاسی ایران معاصر" نوشته سیدمحمدرضا شریعمتدار
«خط آرامی از قرن هفتم پیش از میلاد زبان میانجی در شرق مدیترانه تا دره رود سند بود.1 همچنین خط هخامنشیان از ابتدا خط آرامی بود.2 حتی در دوره پارتیان "خط پهلوی" از خط آرامی ریشه گرفته بود.3 خط های تدمری، نبطی، سریانی، عربی، خط مربع عبری و خط مندائی همه این ها شاخه های مستقل خط آرامی بوده اند.4 بعدها که پارسیان خط خود را از خط آرامی اقتباس کردند، واژه ها را به زبان آرامی می نوستند، اما به هنگام خواندن، معادل فارسی آن را تلفظ می کردند که به این شیوه "هزاروش" می گفتند.5»
دکتر عبدالنبی قیّم، پادشاهی میسان و "اهواز یا "احواز" ص179-180
1- آلبرتین گاور، "تاریخ خط" ص114
2- پرویز ناتل خانلری، "تاریخ زبان فارسی"، ص231
3- پرویز ناتل خانلری، همان،ص242
3- آلبرتین گاور، همان، ص115
5- همان، 126
همچنین بنگرید به این مطلب در باره هزاروش
«...بیث هوزی نام آرامی و سریانی این خطه [خوزستان] بوده، به مرور زمان و به احتمال زیاد در هزاره اول پیش از میلاد، نام اهواز که برگرفته ازنام سریانی است متداول شده، اما سریانی کماکان آن جا را بیث هوزی یا بث هوزی یا بت هوزایه می خواندند. کما این که در رویدادنامه سریانی که به ذکر حوادث فتح اهواز پرداخته، این خطه را "بث هوزایه" نامیده است.1
هوز نام مردمی بوده است که قرن ها پیش از این، آن جا مسکن داشته اند. در زبان عربی معمول است مناطق، شهرها و یا آبادی ها را به نام مردم آنجا بنامند.2 مقدسی که در سده های نخستین هجری به اهواز آمده و از شهرهای آن بازدید کرده خاطرنشان می سازد که این خطه از قدیم الایام با نام اهواز شناخته می شد.3 او همچنین می افزاید که عرب آن را اهواز نامیده اند.4 مطالعات و پژوهش ها نشان می دهد که در منابع سریانی و نستوری آن دوره همچنان آن جا را بیت هوزی یا بت هوزی می خواندند.»5
1- رویداد نامه سریانی، ص97
2- به عنوان نمونه پس از آن که در قرن هارم هجری واژه "خوز" درکتب و منابع اسلامی ظاهر شد. "اخواز" به عنوان سرزمین خوزیان شناخته شد، که در شعر أعرابی، نیز آمده است (البلاذری، فتوح البلدان، ص391)
یا این که یکی از مناطق شما شهر اهواز، زرگان نام دارد که خود شامل چند آبادی به نام های زرگان ابوفاضل، زرگان بیت محارب، زرگان گرانه است. زرگان نام قبیله ای است که در آنجا مسکن دارند و هر کدام از آن ها را زرگانی می گویند. یا این که آن طرف رود کارون، منطقه ای به نام لویمی وجود دارد که شامل چندین آبادی است به نام های لویمی1، لویمی2، لویمی3، حال آن که لویمی نام قبیله ساکن آن جا است. شهر تکریت عراق نمونه دیگری است که نام آن برگرفته از قبیله تکریت است که ساکن آن جا هستند.
3- المقدسی، "احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص404
4-همان، ص310
5- دنیل تی پاتس، "باستان شناسی ایلام"، ص656
دکتر عبدالنبی قیّم، پادشاهی میسان و "اهواز یا "احواز" ص195
«یکی از اقوام کهن خاورمیانه که نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ این خطه از جهان داشته اند، آرامی ها بوده اند.1 آرامی ها از مردم عرب جزیرة العرب بوده اند که از هزاره سوم قبل از میلاد (نزدیک بخ پنج هزار سال پیش) از جزیرة العرب به بین النهرین، بادیة الشام و مناطق فرات مهاجرت کردند.2 خاستگاه اصلی آرامی ها همانند فنیقی ها و کنعانی ها و آشوری ها جزیرة العرب است3 و در حقیقت آن ها جزء اولین عرب هایی بودند که زودتر از بقیه از جزیرة العرب به سمت شمال کوچ کردند.4 سراسقف سریانی بولس بهنام در مقاله ای تحت عنوان "عرب ها و آرامی ها" می نویسد که عرب ها و آرامی ها از یک منشأ و یک تبار هستند. آن دسته از این مردم که در بادیه و صحرا مسکن داشتند، عرب خوانده می شدند و آن هایی را که در مناطق مرتفع، تپه ها وکوهستان ها رحل اقامت گزیدند آرامی می گفتند. او پس از ذکر ریشه این تسمیه و این که در لغات سامی arbo به معنای بادیه و صحرا است و areo romtho به معنی زمین های مرتفع است، هر دو زبان عربی و آرامی را از یک ریشه و یک خانواده می داند.5
1- پارسیان خط را از آرامی ها اقتباس کردند و این آرامی ها بودند که به دستور داریوش، خط فارسی باستان را ابداع کردند. (والتر هینتس، ص28)
2- هنری س عبودی "معجم الحضارات السامیة، ص16/ عامر سلیمان، "بلاد عیلام و ..."، ص10 3- واثق اسماعیل الصالحی، "نشوء و تطور مملکة میسان"، ص21
4- منذر عبدالکریم البکر، دولة میسان العربیة" ص21
5- المطران بولس بهنام، " العرب و الآرامیون، ص1
دکتر عبدالنبی قیّم، پادشاهی میسان و "اهواز یا "احواز" ص178-179