زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

تمدن عربی سبأ

به نزد برخی که گذشته تاریخی برای شان تبدیل به گزاره ای شده برای تفاخر و برتری جویی قومی، جمله ی "عربها تمدن ندارند" تبدیل به پیش فرضی ثابت گشته است. در این ذهنیت آنچه از مؤلفه های تمدنی وجود دارد منحصر است به ایران، و تاریخ بشر هم از هخامنشیان شروع می شود! "عرب بی تمدن و بیابان نشین" که دختران را زنده به گور می کند(بنگرید به پاورقی1)، و "ایران متمدن با چند هزار سال یکتاپرستی"(!)، در سخنان شان تبدیل به کلیشه ای شده که مدام تکرار می شود. علاوه بر تاریخنگاری ناسیونالیستی و باستان گرایانه  که به «برجسته کردن هویت ایرانی از مسیر حقیر شماری دیگران»2 می پردازد، بیگانه ستیزی در ادبیات فارسی و کتابهای درسی که همیشه شخص عرب را در بیابان و در کنار شتر نشان می دهد، در شکل گیری چنین کلیشه ای موثر بوده است. گویی که همه عربها در کل تاریخ، بیابان نشین بوده اند، و سرزمین ایران نیمه بیابانی نیست و داغ ترین بیابان جهان در آن واقع نشده، و نیز جزو کشورهای پرورش دهنده شتر محسوب نمی شود! در نفی این ذهنیت منفی می توان علاوه بر استناد به تمدن های گذشته عربی باستان مانند حِمیَر و نبطیان و سبأییان و...، و یادآوری تمدن عربی عباسی و اموی که بسترسازان تمدن اسلامی اند، می توان خود واژه "تمدن" را مستند قرار داد و گفت که خود واژه "تمدن" واژه ای عربی ست. پدید آمدن واژه ها ناشی از تجربه های عملی انسان است، و این تجربه های عینیت یافته در عرصه اجتماعی، ذهن آدمی را به واژه سازی سوق می دهد.  لذا واژه "تمدن" بر پدیده ای خاص دلالت می کند و آن شهرنشینی و ملزومات آن از قبیل معماری، تجارت، قوانین و قراردادهای اجتماعی و ... است.

در این مطلب می خواهم به اختصار یکی از تمدن های عرب را معرفی کنم، که علاوه بر کتابهای تاریخ، در کتابهای مقدسی چون قرآن و تورات از آن یاد شده است. تمدنی که در قرآن سوره ای به نام اش ثبت شده، و در «یمن» کنونی بوده است. (بنگرید به پاورقی 3)

تمدن سبأ، در بین سال 800 تا 155قبل از میلاد برپا بوده. یعنی 250 سال قبل از برپایی دولت هخامنشی(550تا330 ق.م) و بعد از حکومت معینیان، دیگر تمدن عربی که در سال1300تا630 پیش از میلاد تاسیس شده بود. 

  «نخستین مؤسس و بنیانگذار حکومت سبأ، «سمه على» نام داشت که پیشاپیش گروهی از قوم خود از شمال شبه جزیره عرب به سمت جنوب حرکت کرد. دولت سبأ به سبب فزونی ثروت مردم خود به رشد و شکوفایی رسید. این ثروت عظیم از طریق اشتغال سبائیان به زراعت*، و تسلط آنان به راههای تجاری زمینی که جنوب را به شمال مرتبط می ساخت به دست آمده بود. استاد فیلیپ حِتّی به دلیل تسلط سبائیان به راههای تجاری، آنان را «فنیقیان دریای جنوب» نامیده است.» «سبائیان قلمرو وسیعی را که از یمن در جنوب تا نجد و حجاز شمالی در شمال، در بر میگرفت تحت نفوذ خود آوردند. آنان همچنین به راه تجاری دنیا، که جنوب شبه جزیره را به سوریه و مصر مرتبط می ساخت، سیطره یافتند. »

از مشهورترین فرمانروایان سبأ، ملکه بلقیس بود که ماجرای دیدارش با حضرت سلیمان در سوره سبأ آمده است. به عنوان حاشیه بد نیست بگویم که باستانگرایان و عرب ستیزان، همیشه رفتار اعراب جاهلیت را در پدیده زنده به گور کردن دختران یاد می کنند و همیشه رفتار عده ای قلیل - که به سبب شرایط خاص معیشتی و اجتماعی پدید آمده بود- را به کل عربها تعمیم می دهند و ان رفتار مذموم را بعنوان ابزاری برای نفرت پراکنی همیشگی بکار می برند. اما آشکار است که آن رفتار حالتی استثنایی داشت و حتی به کلیت اعراب جاهلی هم قابل تعمیم نیست، زیرا اگر عملی فراگیر بود، موجب انقراض نسل شان می گشت!. اما می بینیم که پیشرفت تمدن عربی سبأ به حدی بوده که حکومت یک زن را پذیرا بودند. چنانکه در تمدن تدمر یا پالمیرا باز ملکه ای به نام زنوبیا(زینب) نیز فرمانروایی می کرد. این را می شود با کل دوره ایران باستان مقایسه کرد که در مجموع فقط در اواخر پادشاهی ساسانی، دو زن آن هم به سبب نبود مرد5 به حکومت رسیدند، و یکی شان به طرز فجیعی توسط رستم فرخزاد کشته شد.

باری! در فهم و درایت بلقیس همین بس که «هنگامی که نامه ی پیامبر به او رسید با دقت آن را مطالعه کرد و به آن احترام گذاشت و گفت "کتابٌ کریم". [نامه‌اى ارجمند به سوى من انداخته شده است(قرآن)] او مانند آن پادشاه مغرور(خسرو پرویز) نبود که نامه ی پیامبر را پاره کند.»** و به جای پاره کردن و برخورد تند، هدایایی به همراه فرستندگان نامه فرستاد. 

و نیز جایگاه مشورت به نزد وی که در هنگام دریافت نامه از سوی سلیمان «به درباریان گفت که من هرگز کاری را بدون مشورت شما انجام نداده ام. در حالی  که بسیاری از پادشاهان مغرورانه و خودسرانه عمل میکنند بلقیس از مشورت صحبت میکند. که این نشانه ای از تمدن سباء و فرهنگ والای حکومتی آن است.»** و این سخن دقیق اش در ارتباط با رفتار اغلب پادشاهان که خود کتابی است در یک جمله؛ در تشریح سامانه سیاسی جهان باستان!: «[ملکه‌] گفت: پادشاهان چون به شهرى در آیند، آن را تباه و عزیزانش را خوار مى‌گردانند و این گونه عمل مى‌کنند.»آیه34 شوره سبأ

تصاویر بیشتر در این لینک

تمدن سبأ، تمدنی پیشرفته بود به طوری برای چالش های طبیعی و جفرافیایی که با آن مواجه بود، راهکارهای موثری اتخاذ نمود. که از آن جمله بنای دو سدّ "رحب" و "حبابض" بود که «این دو سد بزرگترین تاثیر را در تبدیل مأرب(بلده طیبه در قرآن کریم) به دو بهشت از سمت راست و چپ گذاشت.»6  و نیز سد معروف مأرب است که در قرآن هم از آن یاد شده: «برخی مناطق یمن از کم آبی رنج میبردند در آن زمان و برای مبارزه با این مشکل دولت سباء دست به پروژه ای عظیم زد که مایه ی تعجب باستان شناسان امروزیست. آنها برای مبارزه با کم آبی تصمیم به انتقال پایتخت خود از شهر ( صرواح ) به شهر ( مأرب) گرفتندآنگاه برای ذخیره ی آب و انتقال آن دست به احداث سدی با عظمت زدند که به سد ماریب یا ( مأرب) مشهور شد. بعد از احداث سد مأرب آنان شروع به کانال کشی آب به نواحی مختلف سرزمینشان کردند و توانستند بر مشکل کم آبی چیره شوند که این نشان دهنده ی سطح تکنولوژی و پیشرفت آنان بود»این بود مختصر معرفی ای از تمدن سبأ که علاقمندان می توانند به تفصیل در کتاب های تاریخ، خصوصا "تاریخ عرب قبل از اسلام" عبدالعزیز سالم و "المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام" جواد علی مطالعه کنند.

پاورقی:

1-ویل دورانت درباره داریوش دوم شاه ایران می نویسد: «داریوش دوم با کشتن چیتر تخم و پاره کردن او و زنده به گور کردن مادر و برادران و خواهران وی فتنه ای را فرو نشاند»(1376،ج1،ص441-442). کریستین سن نیز می نویسد:«در زمان یزدگرد دوم چند نفر از عیسویان را زنده در دیوار نهادند» (1378،ص222)

همچنین حسن پیرنیا می نویسد: «وقتی پارس ها از داردانل گذشتند 9نفر از جوانان پسر و 9نفر از دوشیزگان محل را زنده به گور کردند. این عادت پارسی ها بود چنانکه زن خشایارشاه چون به سن کهولت رسید امر کرد 14 طفل پارسی را از خانواده های نجیب زنده به گور کردند تا سپاس گزاری نسبت به خداوند کرده باشند. ایران باستان،1389،ج1،ص683-684.» و نیز زنده گور کردن مزدکیان بدستور انوشیروان

به نقل از: علی نسائی، اقوام سامی ص96 و74 همچنین بنگرید به این مطلب

2- جولیا بلوندل سعد/عرب ستیزی در ادبیات معاصر ایران،ص11

3-  یمن از دیرباز موطن تمدن ها بوده و  به گفته ای بمعنی «سرزمین سعادت ها» می باشد و با همین نام به نزد یونانیها شناخته می شد. (تاریخ عرب قبل از اسلام ص62) و به گفته ای دیگر بمعنی «آسایش و برکت» است. همان ص62 ابن فقیه همدانی درباره رفاه و ثروت یمن می گوید:«انواع نعمتها، میوه های کمیاب و درختان نادر و شگرف یمن به حدی است که رستنیها و محصولات سرزمین های ایران و روم را تحقیر می کند.»(ابن فقیه همدانی، مختصر کتاب البلدان، ص34) .یمن در کاخ سازی و سدسازی هم پیشرفته بود تا جایی که فقط در منطقه یحصب العلو 80 سد وجود داشت.(ص62تاریخ عرب قبل از اسلام). جرجی زیدان به نقل از یکی از خاورشناسان می نویسد:«مصری ها از یمن تمدن آموخته اند»(1345،ص653) گوستاو لوبون نیز آورده که «در یمن صد و هفتاد شهر وجود دارد که پنج شهر آن شهرهای بسیار بزرگی است)(1358،ص30)

4 و 6 : تاریخ عرب قبل از اسلام ص82- 84

5-ابن اثیر می نویسد: «پوراندخت را به پادشاهی بر آوردند زیرا هیچ مرد کارآمدی را در دستگاه حکومت نیافتند» الکامل/جلد دوم، ص ۴۷۸.

*- «قرآن کریم به این ثروتهای انبوهی که سبائیان از راه زراعت به دست آورده بودند اشاره می کند: لقد کان لسبأ فی مسکنهم آیة، جنتان عین یمین وشمال، کلوا من رزق ربکم واشکروا له بلدة طیبة ورب غفور (سورة سبأ /۱۵) برای سبأ در سکونتگاهشان نشانه ای بود، دو باغی از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید، شهری پاکیزه و خدایی آمرزنده).»

** پاورقی های دوستاره از این مطلب نقل شده که توضیحی است درباره تمدن سبأ و آیات قرآنی مورد اشاره به آن.