زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

شعوبیه،صفویه،تشیّع، و قهرمانان ملّی!

برخی از اقوام[ایرانی] مستقیماً از دین پیشین خود به مذھب تشیّع درآمدند. برای نمونه مردم گیلان ومازندران تا مدتھا پس ازسقوط ساسانیان ھمچنان بردین زرتشت بودند تا اینکه مبارزان شیعه، که ازدست حکومتھای خونریز اموی و عباسی گریخته بودند، به این نواحی امن روی آوردند. فعالیتھای سیاسی وعقیدتی آنھا بتدریج برمردم شمال ایران تأثیر گذارد و آنان بدون جنگ و درکمال آگاھی وآزادی به مذھب تشیّع ّعلوی گرویدند.

چند قرن پس از نھضت شعوبیه، صفویان کوشیدند تشیّع را سرپوش قومیّت ایرانی نمایند. کوشش قومیّت ایرانی دربھره برداری عقیدتی از اسلام و تشیّع، به تحریفات تاریخی و جعل احادیث راه برده است که بازشناسی و تحلیل آنھا بسیار ضروری می نماید. شعوبیه و صفویه ازمنابع تاریخی این جعل و تحریفھا بوده اند. داستان ازدواج امام حسین با دختر یزدگرد سوم واپسین پادشاه ساسانی یکی از این نمونه ھاست. ھمچنین حدیثی به پیامبر! نسبت میدھند که: "ازمیان بندگان خدا، خدا را دو نژاد برتر و برگزیده است. ازعرب قریش و ازعجم فارس." برمبنای این سخن نژاد پرستانه  و آن داستان ساختگی، از علی بن حسین پیشوای چھارم شیعه نقل می کنند که: "من پسردوبرگزیده برترم!" بدین ترتیب در شیعه ساسانی–صفوی، امام زمان نیز دارای تبارقریشی–پارسی و از فرزندان پیامبراسلام و یزدگرد ساسانی است!(برای بررسی بیشتر به کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی از زنده یاد شریعتی رجوع کنید).

بازماندگان تیره ھای اشرافی در رژیم ساسانی برای حفظ منافع و موقعیت طبقاتی خود روش سیاسی ھمانندی بکار نبستند. برخی این ھدف را در"ھمکاری خائنانه" با نظام خلافت، که به نوبه خود اشرافیت و قومیت عربی را نمایندگی می کرد، می دیدند و برخی نیز در"مبارزه قھرمانانه" با آن و کسب امتیازات سیاسی. نتیجه نھایی روش دوم نیزھمان سازش و ھمکاری دسته نخست بود، چرا که دو طرف دعوا ماهیّت یکسانی داشتند.

باری، "قھرمانان ملی "سرانجام توانستند موقعیت ومنافع پیشین خود را حفظ کنند مشروط برآن که بنام خلیفه سکّه بزنند وخطبه بخوانند! اینان نه تنھا دراستثمار مردم ایران شریک و ھمدست دستگاه خلافت گردیدند بلکه رسالت سرکوب دشمنان خلیفه را نیزبرعھده گرفتند. برای نمونه میتوان به سرکوب خوارج و نھضت شیعی حسین بن علی و کشتار بیرحمانه علویان مازندران توسط یعقوب لیث صفّار به امرخلیفه عباسی اشاره کرد. این "قھرمان ملی" چنان در کشتار و آزار مردم گرگان و طبرستان پیش رفت که حتی عباسیان خونریز را به شگفتی انداخت و ازروی ترس ونگرانی از یعقوب بیزاری جستند! (تاریخ ایران بعد ازاسلام عبدالحسین زریّنکوب)  


محمود رضاقلی-امام علی وستون پایه های سیاست حق مدار-ص137