زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

درباره مواضع آیت الله کاشانی در کودتای مرداد32 و نامه وی به دکتر مصدّق

«...یک موضوع را، که همواره کتمان می شود، نمی توان نادیده گرفت و آن اینکه هر چه مخالفت کاشانی با مصدّق بیشتر می شد، جانبداری کاشانی از شاه نیز بیشتر می شد. بگذریم از اینکه نتیجه مخالفت کاشانی با مصدّق، به سود شاه و مخالفان نهضت تمام می شد. کاشانی نتوانست از جایگاهی مستقل به مخالفت با مصدّق بپردازد و ضمن مخالفت با او، با شاه و مخالفان نهضت ملّی نیز مرزبندی کند. وی به رغم آنکه پیروزی نهضت ملّی را می خواست و برای آن فداکاری کرده بود، سرانجام در جبهه کسانی قرار گرفت که از اساس، مخالف نهضت ملّی بودند.
  این تغییر موضع کاشانی پرسش برانگیز بود و لذا خبرنگار مصری حق داشت از او بپرسد: «شنیده ام شما سابقاً مخالف سرسخت شاه بوده اید و چه شد که ناگهان در کنار شاه ایستاده اید ومدافع شاهنشاه شدید؟»امّا کاشانی چنین پاسخ داد: «...شاه خیلی با فاروق[پادشاه مصر]، تفاوت دارد. پادشاه ایران نه مانند فاروق فاسد و هوسباز است، نه دیکتاتور و مستبد. شاه یک مرد تربیت شده عاقلی است.»1 و چندی دیگر گفت: «مصدّق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید، امّا...در اینجا ملّت، شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.»2
 کاشانی پس از کودتای 28مرداد1332، در انتقاد از مصدّق گفت: «مصدّق علیه شاه شورید.»3 و در پاسخ به این پرسش که «به نظر شما بزرگترین اشتباه مصدّق کدام است؟ گفت:پایمال کردن قانون اساسی با عدم اطاعت اوامر شاه.»4

 اشتباهتر اینکه کاشانی از دولت کودتای سرلشکر زاهدی، که با کمک و نقشه آمریکا و انگلیس بر دولت مصدّق غالب شده بود، حمایت کرد5 و بر کودتا صحّه گذاشت و خود را فاتح آن خواند.6 و بازگشت شاه را پس از کودتا، بازگشت «با عزّت و محبوبیّت. شمرد.»7
 کاشانی درباره دولت کودتای سرلشکر زاهدی هم گفت: «جای مسرّت است که دولت جناب اقای زاهدی، که خود یکی از طرفداران جبهه ملی بوده[!]، تصتمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیّت و آبوی ملّت ایران دفاع نموده و در راه صلاح وافر ملّت حدّاکثر فداکاری را بنماید.»8
 کاشانی دخالت نیروهای خارجی را در کودتای 28 مرداد 1332 نفی کرد و خود را در سقوط دولت مصدّق، دخیل و سهیم شمرد. وی پس از کودتا گفت: «وضع خوب است و خطر برطرف شده، این مصدّق...همه امیدش این بود که مردم به تلگرافخانه هجوم آورده و تلگرافهای پشتیانی و تبریک برای او مخابره نمایند. امّا در مورد انگشتهای خارجی [در 28مرداد 1332]، تا آنجا که من می دانم، چنین چیزی نبوده. مصدّق علیه شاه شورید و موقعیّت و نفوذ شاه را در بین مردم فراموش کرد. شاه چهار ماه قبل می خواست مصدّق را عزل کند، ولی من وساطت کردم؛ تا اینکه وارد این نبرد شدیم و پیروز گردیدیم.»9
 البتّه چندی از کودتا و عمر دولت زاهدی نگذشته بود که کاشانی دریافت اشتباه کرده و دولت زاهدی، دولتی ضدّ ملّی و رویاروی نهضت ملّی ایران است. وی از آن پس، ازدولت زاهدی تبرّی جست؛ امّا دیگر دیر شده و دولت ملّی مصدّق از دست رفته بود.»10

منابع و پاورقی:

1-ر.ک: مجموعه ای از مکتوبات، سخنرانیها وپیامهای آیت الله کاشانی، ج3،ص312-322

2-همان،ج4،ص28
3-همان، ج4،ص33
4-همان، ج4،ص34
5-همان ج،4، ص74و92. درباره روابط کاشانی و سرلشکر زاهدی رجوع شود، به: همان، ج3 ص316 و 356-357 و ج4،124-125؛ روحانی مبارز آیت الله کاشانی به روایت اسناد، ج2 ص579 و 646 و 832
6-مجموعه ای مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیت الله کاشانی، ج4،ص33
7- همان، ج4، ص28
8- همان ج4، ص74
9-همان، ج4، ص33

10- به آنچه گفته شد تنها اشکالی که می توان وارد کرد و تنها مورد نقضی که می توان یافت، نامه 27 مرداد 1332 کاشانی به مصدّق است که در آن آمده همه کوشش من در نگهداری دولت شماست و اکنون شما را از وقوع حتمی کودتایی به وسیله زاهدی آگاه می کنم. از این رو در سالهای اخیر همواره به این نامه استناد و کارنامه کاشانی با آن تفسیر می شود. حال آنکه اولاً با یک نامه نمی شود کارنامه کسی را، که شامل نامه ها  و برنامه های متعدّدی است، تفسیر کرد. ثانیاً این نامه، به نظر عدّه ای مجعول است. ثالثاً و مهمتر اینکه آنچه در این نامه به کاشانی نسبت داده شده، معارض است با همه سخنان و عملکرد او در پیش و پس از 27 مرداد1332. اگر هم استناد این نامه به کاشانی ثابت شود، معلوم می گردد که آنچه وی پیش از آن گفته و کرده بود، غلط است، و آنچه نیز پس از این نامه گفته و کرده، غلط است. این نامه، مارنامه کاشانی ار در پیش از 27مرداد1332 نسخ و نقض می کند، و کارنامه کاشانی در پس از 27 مرداد 1332، این نامه را نسخ و نقض می کند. و از آنجا که همواره باید ناسخ را گرفت و منسوخ را رها کرد، کارنامه کاشانی ناسخ این نامه است.
 بیشتر بگوییم که نامه مزبور، که پس از 25 سال منتشر شد، به نظر عدّه ای مجعول است. و اگر مجعول نباشد، هم مخدوش است و هم منسوخ. به عبارت دیگر، اگر ایننامه به لحاظ سند، مجعول نباشد، از نظر متن، مخدوش است، و با ملاحظه مواضع کاشانی در پس از کودتا، منسوخ است. لازم نیست چندان در سند این نامه دقیق شویم. سند آنهم که مجعول نباشد، محتوای آن مخدوش است و منسوخ.
 مقصود ما از مخدوش بودن نامه فوق این  است که متن آن با هیچیک از مواضع کاشانی، در پیش و پس از کودتا، سازگار نیست. حتّی اگر اکنون کاشانی زنده بود و می گفت این نامه را من نوشتم، باز هم با وی احتجاج می کردیم که این نامه با هیچیک از مواضع شما سازگار نیست و آنچه پیش و پس از این نامه گفتید، ضدّ آن نیست. پس اگر نامه فوق قطعی الصدّور باشد، جبران کننده ضعف دلالت آن نیست. قطعی الصدّور بودن کافی نیست، ظنّیّ الدّلاله نبودن نیز لازم است. قوّت متن، جبران کننده ضعف سند است، امّا ضعف متن را هیچ چیزی، حتّی سند قوی، جبران نمی کند.

محمد اسفندیاری/ پیک آفتاب؛ پژوهشی در کارنامه و اندیشه نامه آیت الله سیّدمحمود طالقانی/ص122-124