کوروش کوچک در آسیای صغیر والی بود. نمیتوان گفت که او فریب اشخاص بدذات و متقلب را میخورد.زیرا آنها را به سختی مجازات میکرد. در شاهراهها  اشخاصی دیده می  شدند که پا و دست هایشان قطع شده بود.

1031 مشیرالدوله ج 2                                                                                                                                                                                                          

قطع دست و پای جنازه برابر یک قانون مجازات پارسی بوده است

مشیرالدوله پیرنیا 1025-1024

زبان بریدن و یا سوراخ کردن آن

در میان شگنجه ها و مجازات  در میان پارسیان میتوان به رایج ترین آن یعنی بریدن و یا سوراخ کردن زبان  اشاره کرد. این امر به آن حد رایج بوده که حتی در امثال و فولکلورها نیز بکار برده شده است. کلامی همچون        زبانش بریده باد                زبانت را ببر               زبان از حلقوم کشیدن، در ادبیات مکتوب نیز شاعرانی همچون سعدی و اسعد طوسی از ان بهره برده اند 

 مانند زبان بریده بکنجی نشسته ، صم و بکم (سعدی)

 زبانی که باشد بریده زجای ( اسدی طوسی)

به هر حال این شکنجه یکی از شکنجه های بسیار دردناک  و وحشت انگیز است که بکار برده می شد و اغلب برای کسانی بکار گرفته میشده است که قصد  داشتند ساکت بمانند و نتوانند مطلبی و یا حرفی را بیان کنند. گاه این شکنجه با گوش بریدن و دماغ بریدن و زمانی نیز کور کردن همراه بوده است. طریقه زبان بریدن به سه نوع بوده است.

زبان را از میان دهان با فشار بیرون آورده و از انتهای عضله که به کف دهان پیوسته است  می بریدند که در این حال عسرالبلع اگر چه پدیدار می شود، ولی با نیمه آن میتوان عمل بلع را انجام داد، اگر چه به سختی، ولی حرف  زدن حرف زدن به طور کلی از بین میرود و فقط در هنگام شکنجه میتواند صداهائی را بیرون دهد.

 زبان را بوسیله نوک خنجر از انتهای حلق جدا کرده و بیرون می آورند و در اینحال کسی که مورد شکنجه قرار گرفته است اگر در اثر خونریزی نمیرد، به علت عسرالبلع و فشار شدید بر گلو و گاهی معدوم شدن زبان کوچک دچار رنج فراوان میشده است و اغلب با خفگی و یا ادن حاد ریه در میگذشت ( بعلت دخول اشیا  خارجی در نای)

زبان را از پشت سر بدر می آوردند. طریق عمل چنین بوده که گردن را سوراخ و زبان را از انجا بیرون میکشیدند. بالطبع این کار موجب مرگ می شده است.


نمونه هایی از تاریخ

شاپور به اعلی درجه پرقدرت و ... بسیار غضبناک و درشت خو بود  ... وقتی پوسک عیسوی را به حضور شاه بردند و اظهار داشتند که بر شهادت همکیشان خویش غبطه میخورد و به عظمت شاه وقعی نمیگذارد. شاپور را غضب در گرفت و فریاد زد این مرد را به مرگ دیگر مردمان نکشیدن چون جلالت شاهانه را تحقیر کرد و با من چون همسری سخن راند. زبان از پشت سر بر اورید تا سایرین که هنوز در قید حیاتند بدان سبب از خشم من بترسند.

 ایران در زمان ساسانیان کریستین سن ص275                                                                             

 اردشیر دوم امر کرد سربازی از قشون کورش کوچک را که گفته بود دو نفر از دشمنان را کشته ، زبانش را بوسیله درفش سه دفعه سوراخ کنند

208 پلوتارخ ج 1 ***  1034 مشیرالدوله پیرنیاج 2 ----

پروشات مادر اردشیر دوم،  دستو.ر داد سرباز کاریانی را که زیر زانوی کورش کوچک را بریده بود، ده روز تمام زجر دهند و بعد زبانش را بکشند

   1034 مشیرالدوله پیرنیاج 2

اردشیر دوم امر کرد اودیاستس که خداوندگار خود تریتوخمس را کشته بود را بکشند. بدین ترتیب که زبان او را از بیخ بیرون کشیده و از بیخ ببرند.

   ص 505 اومستد

دایوش شاه گوید فراورتیش دستگیر شد و او را نزد من اوردند .... و من زبان او را بریدم

          ایران در دوران نخستین هخامنشیان348.کتیبه بیستون