ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
«یکی از اقوام کهن خاورمیانه که نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ این خطه از جهان داشته اند، آرامی ها بوده اند.1 آرامی ها از مردم عرب جزیرة العرب بوده اند که از هزاره سوم قبل از میلاد (نزدیک بخ پنج هزار سال پیش) از جزیرة العرب به بین النهرین، بادیة الشام و مناطق فرات مهاجرت کردند.2 خاستگاه اصلی آرامی ها همانند فنیقی ها و کنعانی ها و آشوری ها جزیرة العرب است3 و در حقیقت آن ها جزء اولین عرب هایی بودند که زودتر از بقیه از جزیرة العرب به سمت شمال کوچ کردند.4 سراسقف سریانی بولس بهنام در مقاله ای تحت عنوان "عرب ها و آرامی ها" می نویسد که عرب ها و آرامی ها از یک منشأ و یک تبار هستند. آن دسته از این مردم که در بادیه و صحرا مسکن داشتند، عرب خوانده می شدند و آن هایی را که در مناطق مرتفع، تپه ها وکوهستان ها رحل اقامت گزیدند آرامی می گفتند. او پس از ذکر ریشه این تسمیه و این که در لغات سامی arbo به معنای بادیه و صحرا است و areo romtho به معنی زمین های مرتفع است، هر دو زبان عربی و آرامی را از یک ریشه و یک خانواده می داند.5
1- پارسیان خط را از آرامی ها اقتباس کردند و این آرامی ها بودند که به دستور داریوش، خط فارسی باستان را ابداع کردند. (والتر هینتس، ص28)
2- هنری س عبودی "معجم الحضارات السامیة، ص16/ عامر سلیمان، "بلاد عیلام و ..."، ص10 3- واثق اسماعیل الصالحی، "نشوء و تطور مملکة میسان"، ص21
4- منذر عبدالکریم البکر، دولة میسان العربیة" ص21
5- المطران بولس بهنام، " العرب و الآرامیون، ص1
دکتر عبدالنبی قیّم، پادشاهی میسان و "اهواز یا "احواز" ص178-179
«همان گونه که که «تکنولوژی» ژاپنیها از بیخ و بن «غربی» است، «پایه های مدنیت اسلام» از ریشه «عربی» است و اگر خود عربها شالوده آن را نمی ریختند و با ضرب شمشیر و اتخاذ تدبیر بین اقوام دیگر منتشر نمی کردند، هرگز هیچ گروه یا قوم نومسلمانی نمی توانست به تکمیل فرهنگ و توسعه مدنیت اسلامی چنانکه باید ایفای نقش کند، چون تا خشت اول به درستی و محکمی زده نشود، دیواری برپا نخواهد شد.»
دکتر علی الطائی، عرب خائن نیست، مدعی مفتری است، ص97
نویسنده عقیل دغاغله،
لینک مطلب:
https://telegra.ph/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1-06-30
در این پست به ذکر احادیثی می پردازیم که چه در زمان صدور یا جعل شان-احتمالا در زمان امویان-، و چه در این زمانه، دستاویزی شده اند برای قوم گرایی، نژاد گرایی و به عبارتی بهتر فرقه گرایی و تعصب مذهبی! (نوعی از ناسیونالیسم مذهبی!)
گفتیم در این زمانه، چون شاهدیم برخی شبکه های وهابی و قوم گرایانه عربی، در درگیری های سیاسی و اختلافات مذهبی، جمعیت کثیری از مسلمین را با عبارت «مجوس» می نوازند و بدین طریق با تحریک طرف مقابل به واکنش احساسی و قومیتی، نفرت پراکنی می کنند و آیین پاک پیامبر (اسلام(ص) را که وحدت بخش صفوف گوناگون مسلمین است را محملی ساخته اند برای اختلاف و تشتت آراء .
ابتدا آیه ای از کلام الله را نقل می کنیم که معیاری است برای راستی آزمایی هر حدیث و سخنی که در آن ذکری از قومیت و نژاد خاصی از مسلمانان شده و همچنین روایت هایی مطابق با این آیه که شبهه بردار نیستند:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ »=اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید [و اینها ملاک امتیاز نیست]، قطعا ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.(حجرات13)
امیرالمومنین امام علی(ع):
«ان الله اذهب بالاسلام نخوه الجاهلیه ... الا ان الناس من آدم و آدم من تراب... ... الا لا فضل لعربی علی عجمی و لا لعجمی علی عربی و... الا بالتقوی ...ان العربیه لیست باب ووالد و لکنها لسان ناطق ...»
هان که خداوند به وسیله ی اسلام نخوت جاهلیت را زدود ... هان که مردم همه از آدم اند و آدم از خاک... عرب را بر عجم و عجم را بر عرب برتری نیست ... مگر به: پرهیزکاری ... هان که عربیت به پدر و مادر نیست ، عربیت تنها زبانی رساست ! (امام علی (ع)ن.ک الغدیر ۶ / ۱۸۶،۱۸۸،189)
حال می نگریم به احادیثی که شائبه نژادگرایانه و قوم گرایانه دارند.
1- قال رسول الله(ص): «حب العرب ایمان و بغضهم نفاق!» دوست داشتن عرب از ایمان و مبغوث داشتن شان نفاق است! برخی به اصطلاح علمای سنی مذهبی در نوشته هایشان در پی این حدیث(!) نوشته اند: «جنس العرب افضل من سائر الاجناس . » نژاد عرب از سایر نژادها برتر است.!
نکته: البته هستند نویسندگان عربی که اینگونه روایات را رد کرده اند. لینک
2- ان جنس العرب افضل من جنس العجم ؛ عبرانیهم و سریانیهم ، رومیهم و فرسیهم و غیرهم ... ولیس فضل العرب بمجرد کون النبی منهم و ان کان هذا من الفضل ، بل هم فی انفسهم افضل...»« جنس عرب برتر از دیگر جنس هاست . رسول فرمود: «عرب دوستی ایمان است و عرب نادوستی نفاق است!» « هان که جنس عرب برتراز جنس عجم است ؛ برتر از جنس عبرانی و سریانی و رومی و ایرانی و دیگران ... برتری عرب تنها در این نیست که رسول از ایشان است هرچند که این خود یک فضیلت است لیک عرب ها ذاتا از دیگران برترند...»
3- قال رسول الله (ص): « من سبّ العرب» فاولئک هم المشرکون » رسول فرمود: « کسانی که به اعراب ناسزا می گویند هم ایشان مشرک اند!»
4- ابن حجر در کتاب «مبلغ الارب فی فخرالعرب»گوید: حاکم نشابوری و بیهقی از عبدالله پسر عمر خطاب (رض) نقل کرده اند که گفت : رسول (ص) فرمود: «لما خلق الله الخلق اختار العرب. «خداوند چون آفریدگان را بیافرید عرب را برگزید»
5- طبرانی در« المعجم الواسط» آورده که : ابوهریره ازرسول(ص) نقل کرده که فرمود: «ان الله حین خلق الخلق بعث جبریل فقسم الناس قسمین ،فقسم العرب قسما و قسم العجم قسما و کانت خیره الله فی العرب...»« خداوند انک که آفریدگان را آفرید ، جبریل را فرستاد تا مردم را دو بخش کرد؛ عرب را بخشی و عجم را بخشی نمود و گزیده خداوند در عرب بود...»
6- ترمذی و حاکم و دیگران از سلمان فارسی روایت کرده اند که رسول فرمود: «یا سلمان ! لا تبغضنی فتفارق دینک ! قلت : کیف ؟... قال : تبغض العرب فتبغضنی»« ای سلمان ! با من دشمنی نورزی که دینت را از دست بدهی ! سلمان گوید عرض کردم : چگونه چنین چیزی ممکن است ؟! ... فرمود : که با عرب دشمنی ورزی با من دشمنی ورزیده ای!»
ابن تیمیه گوید: « رسول از این روی سلمان را مورد خطاب قرار داده که او نسبت به ایرانیان در اسلام پیشی دارد ودارای فضائلی است که در احادیث آمده است تا هشداری باشد به دیگر ایرانیان ...و این دلیلی است بر این که بغض با جنس عرب و دشمنی با اعراب کفر یا سبب کفر است و معنای ان این است که اعراب از دیگران برترند و محبت شان سبب قوت ایمان می گردد و هر که حب اش موجب ثواب گردد ، بغض اش موجب عقاب گردد و این دلیل بر فضل عرب است. از همین رو سلمان فارسی گفته است:
نفضّلکم یا معاشر العرب لتفضیل رسول الله ایاکم ؛ لا ننکح نساء کم و لا نوء مکم فی الصلاه»«ای اعراب! ما شما را برتر می دانیم چراکه رسول الله (ص) شما را برتری داده ، از این رو ما عجم ها لایق نیستیم که با زنان شما ازدواج کنیم و پیش نمازتان باشیم.»⁉️
7- حاکم و طبرانی از انس روایت کرده اند که رسول فرمود: « حب العرب ایمان و بغضهم کفر فمن احب العرب فقد احبنی و من ابغض العرب فقد ابغضنی».« عرب دوستی ایمان بوَد و عرب نادوستی کفر ، هرکه عرب را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه عرب را دشمنی ورزد مرا دشمنی ورزیده!»
8- عبدالله پسر احمد حنبل در«مسند» پدرش روایت کرده که: رسول فرمود:« لا یبغض العرب الا منافق»=« تنها منافق بوّد که با عرب دشمنی ورزد!»
9- و نیز از ابن عباس روایت است که گفت:«رسول فرمود: « احبّوا العرب لثلاث ؛ لانه عربی و القران عربی و لسان اهل الجنه عربی!» « عرب ها را به این سه دلیل دوست بدارید ؛ چون رسول عرب است ، قران به زبان عربی است و زبان بهشتیان عربی است!»
10- جابر پسرعبدالله انصاری روایت کرده که رسول فرمود:«حبّ ابی بکر و عمر من الایمان و بغضهما من الکفر و حبّ العرب من الایمان و بغضهم من الکفر» = دوستی ابوبکر و عمر از ایمان است و دشمنی با این دو از کفر، و دوستی عرب از ایمان است و دشمنی با اعراب کفر باشد.⁉️
گروه «آریایی» های ایرانی و ایران امروزی
« «گروه «آریایی» های ایرانی –ایران امروزی- که اجمالا شامل: اصفهانی، بختیاری، بلوچ، تالشی، تپری(طبری=مازندارنی)، دیلمی، کرد، کرمانی، فارسی، همدانی و یزدی است. واضح است در حالی که کُرد و لُر به عنوان یک گروه نژادی یا قومی می توانند مورد قبول واقع شوند، هر کرمانی یا فارس یا اصفهانی نمی تواند آریایی به مفهوم نژاد به حساب آید. خراسانیهای امروز خود عجین عجیبی از نژادهای «سفید» (آریایی) و «زرد» و «قرمز» (تورانی) و «عرب» و «هزاره» و غیره است. این امر در مورد «تهرانی»ها هم صادق است که «گلی» از هر «چمنی» هستند. جالب این است که در حالی که امروز، مازندرانیها را ایرانی آریایی «سره» می شناسند، صدها سال پیش در کتاب «بُندهشن» -که از کتاب های معتبر زبان پهلوی می باشد- آمده است که نیاکان آنها «غیرایرانی» و «غیرتاری» بودند.»ص167
«سامی» نژاد نیست
«سامیها» خود به نژاد خاصی که «سامی» باشد مربوط نمی شوند، زیرا «سامی» -یک گروه زبانی در مقابل هند-اروپایی یا ایرانی-اروپایی است نه یک نژاد. (سامیها خود در اساس شعبه ای از نژاد به اصطلاح «سفید»اند)« ص167
تصور فردوسی از وطن
«تصور فردوسی از سرزمین به عنوان «میهن» تصوری مبهم است و برخلاف تصور او در زمینه جنبه و جلوه فرهنگی سرزمین است، برای مثال، فردوسی می گوید:
همی رفت تا کشور «خوزیان» *** زلشکر، کسی را نیامد زمیان
که در اینجا «خوزستان» را یک کشور مستقل تلقی می کند، همچنانکه همین معنی را در بیت زیر تکرار می نماید:
چو صد مرد بیرون شدند از میان *** ز«اهواز» و «ایران» و از «رومیان»
و همینطور که می گوید:
چو «دارا» از «ایران» به «کرمان» رسید*** دو بهر از بزرگان لشکر ندید.»ص79-80
زبان و جغرافیای ملی
«در چهارچوب همین مرزهای به اصطلاح ملی جدید، همه گروههای تشکیل دهنده یک کشور یا یک ملت، به یک تبار و یک ملت و یک زبان تعلق ندارند، هرچند که یک زبان «ملی» به عنوان زبان «دولتی» به گروههای غیرهم تبار، آن هم به حساب زبان ملی و فرهنگ تباری خود آنها، تحمیل شده است.»ص120
قبائل «آریایی» نیمه وحشی
«...این را هم بدانیم که مورخان، قبائل «آریایی» را که قرنها قبل از میلاد از حوالی روسیه به ایران مهاجرت کرده بودند –تا بر سر مردم بومی آن بلا را بیاورند که اروپائیان استعمارگر و مهاجر بر سر «سرخ پوستان» قاره آمریکا و صهیونیستهای اروپا بر سر فلسطینیها آوردند - «نیمه وحشی» خوانده اند.» ص242