آیا امّی بودن به معنای "بی سوادی" است ؟چگونه ممکن است پیامبری که اشرف المرسلین ،مدینه العلم ،و آگاه به غیب بوده است بی سواد باشد و توانایی خواندن و نوشتن 27حرف قراردادیِ اعتباری را نداشته است؟
پاسخ:
واژه امّی چندین معنی و مفهوم دارد:
درباره مفهوم "امی" که از مادۀ "ام" بمعنی "مادر" یا "امت" به معنی جمعیت گرفته شده است در میان مفسران گفتگو است ، جمعی آنرا به معنی درس نخوانده میدانند ، یعنی به همان حالتی که از مادر متولد شده باقی مانده و مکتب استادی را ندیده است ، و بعضی آن را به معنی کسی که از میان امت و توده مردم برخاسته ، نه از میان اشراف ، و مترفین و جباران ، و بعضی به مناسبت اینکه مکه را ام القری می گویند این کلمه را مرادف مکی دانسته اند.
روایات اسلامی که در منابع مختلف حدیث وارد شده نیز بعضی آنرا به معنی درس نخوانده و بعضی آنرا به معنی مکی تفسیر کرده اند
البته هیچ مانعی ندارد که کلمه امی اشاره به هر سه مفهوم بوده باشد و استعمال یک لفظ در چند معنی ، هم هیچگونه مانعی ندارد ، و در ادبیات عرب هم شواهد فراوانی برای این موضوع وجود دارد.
البته هیچ مانعی ندارد که کلمه امی اشاره به هر سه مفهوم بوده باشد و استعمال یک لفظ در چند معنی ، هم هیچگونه مانعی ندارد ، و در ادبیات عرب هم شواهد فراوانی برای این موضوع وجود دارد.
اما به هر حال باید
به این نکته توجه داشت که در میان مورخان بحثی نیست که پیامبر اسلام (ص)
به مکتب نرفت و خط ننوشت ، و قرآن نیز صریحا در آیه 48 سوره عنکبوت درباره
وضع پیامبر (ص) قبل از بعثت میگوید: « و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون »: پیش از این نه کتابی میخواندی و نه با دست خود چیزی مینوشتی تا موجب تردید دشمنانی که میخواهند سخنان ترا ابطال کنند گردد.
باید به این نکته توجه داشت که درس نخواندن غیر از بیسواد بودن است و کسانی که کلمه امی را به معنی بیسواد تفسیر میکنند ، گویا توجه به این تفاوت ندارند.
و لذا عده ای معتقدند: هیچ مانعی ندارد که پیامبر (ص) به تعلیم الهی ، خواندن - یا - خواندن و نوشتن را بداند ، بی آنکه نزد انسانی فرا گرفته باشد ، زیرا چنین اطلاعی بدون تردید از کمالات انسانی است و مکمل مقام نبوت است.
اما برای اینکه جائی برای کوچکترین تردید برای دعوت او نماند از این توانائی استفاده نمیکرد. 1
پرسشی دیگر :
اگر اثبات شود که امی یعنی اهل ام اقری نه کسی که
خواندن و نوشتن نمی داند پس یکی از دلایل اعجاز قرآن که گفته می شود از
طرف خدای متعال است و شخصی آن را آورده که نمی توانسته بنویسد زیر سوال می
رود کما اینکه متکلمان شیعه امی بودن رسول خدا را دلیل بر اعجاز قران می
دانند ؟
پاسخ:
پاسخ:
در معنی کلمه «امی» باید دقت کرد که این واژه به معنی بى سواد بودن نیست بلکه به معنی درس نخواندن و ننوشتن است که یکی از معانی این واژه است. پس میان درس نخواندن یا بی سواد بودن ملازمه ای وجود ندارد. درست است که راه متعارف برای کسب دانش، درس خواندن است، ولی علم پیامبر (ص) از این روش متعارف و معمول به دست نیامده است، بلکه علم و دانش پیامبر (ص) از طریق وحی الهی بوده که کامل ترین روش است.
پس با توجه به این شرایط، صادر شدن آیات الهی از پیامبر امّى که مکتب ندیده، چیزى جز وحى و اعجاز نمى تواند باشد.2
آیت الله رضوی:
****
قرآن که آورنده آن نه درس خوانده بود و نه تاریخ، امّی بود: یعنی چیزی از دیگران نیاموخته بود.
امّی دربارۀ پیامبر(ص) به معنی کسی که خواندن و نوشتن نمی داند، نیست او عالم تر از این سخنان است. امّی یعنی استاد ندیده هر چه دارد از خودش است. و پیامبر(ص) می توانست هم بنویسد و هم بخواند. لیکن مامور بود که قرآن را با دست خود ننویسد.3
****
...در میان قریش افرادی که توان خواندن و نوشتن را داشتند به تعداد انگشتان بودند، خواندن ونوشتن برای اشراف تا حدودی ننگ محسوب میشد و صفتی تلقی میگشت که سزاوار بردگان است. دین خاتم با علم و قلم آغاز شده و محکومین به اعدام را در قبال تعلیم خط و کتابت به چند نفر، آزاد میکند. طلب علم را فریضه میداند. خدای اسلام به حدی به قلم ارزش میدهد که به آن سوگند یاد میکند.
...در میان قریش افرادی که توان خواندن و نوشتن را داشتند به تعداد انگشتان بودند، خواندن ونوشتن برای اشراف تا حدودی ننگ محسوب میشد و صفتی تلقی میگشت که سزاوار بردگان است. دین خاتم با علم و قلم آغاز شده و محکومین به اعدام را در قبال تعلیم خط و کتابت به چند نفر، آزاد میکند. طلب علم را فریضه میداند. خدای اسلام به حدی به قلم ارزش میدهد که به آن سوگند یاد میکند.
گاهی از برخی افراد مسلمان، سنی یا شیعی شنیده میشود: خط و خواندن و نوشتن، فضیلت نیست. زیرا که پیامبر(ص) خواندن و نوشتن نمیدانست. اما این باورشان با دیگر باورهای خودشان، سازگار نیست، آنان پیامبرشان را عالمترین موجود پس از خدا، و «عقل کل» میدانند. کسی که توان آشنائی با 27 حرف قرار دادی اعتباری، را ندارد، چگونه عقل کل میشود. در جای دیگر نیز میگویند به زید بن ثابت یاد میداد که این چنین بنویس و آن چنان ننویس و عملاً جزئیات هنر نویسندگی را به او میآموخت. به نظر این افراد «امّی» یعنی بی سواد. در حالی که امّی یعنی کسی که هر چه دارد از خود اوست از کس دیگر یاد نگرفته، تحت تعلیم معلم قرار نگرفته است. و در قرآنِ او میبینیم، او را از نوشتن نهی میکند، نه نفی از آن. خود نهی دلیل بر توانستن است کسی را از کاری که توان آن را ندارد، نهی نمیکنند. [1][1]. معلوم نیست آیهی «ولا تخطّه بیمینک اذاً لارتاب المبطلون» را چرا به «نفی» معنی میکنند؟4
یک محقق غیر مسلمان وقتی که این باور را دربارهی پیامبر اسلام (ص)، از یک مسلمان میشنود، در شگفت میماند که این چه تناقضی است پیامبری که علم به غیب دارد و عقل کل است چگونه از نوشتن یا خواندن، عاجز است. اما در میان مسلمانان طوری رواج یافته که هیچ تعجبی را بر نمیانگیزاند.
این باور پس از دو قرن، در میان مسلمانان شایع شده است. پیش از آن، برخی کسانی که مدعی خلافت بودند و بیسواد بودند، این موضوع را گاهی به زبان میآوردند، در قرن سوم به دلیل رسوخ آموزههای هندوئیزم در میان مسلمانان که دین را با هنر تبیین میکرد نه با علم، به تدریج دامنه شایعه گسترده شد که در حوالی 550 هجری قمری، مستحکم و همهگیر شد و علم را به لقب «قیل و قال مدرسه» ملقب کرد. که نه فضیلت بلکه علم ضد فضیلت، گشت. البته بحثهای بیهوده و خسته کننده اشعری و معتزلی که 500 سال وقت مردم را گرفته بود، زمینه را برای این توبیخ خشونتآمیز علم، آماده کرده بود.
****
چه زیبا گفته است ان مستشرق اروپائی: محمدصلی الله علیه وآله میگوید قرآن سخن خداست نه سخن خود او و براستی میان قرآن و سخنان او که حدیث نامیده میشود فرق زیادی هست بطوری که کاملاً از همدیگر متمایزند.
پیامبرصلی الله علیه وآله هم امّی است نه تحت تأثیر منطق جراحی شده بشری قرار گرفته بود و نه تحت تعلیمی از تعلیمات بشری که همگی بر منطق ریاضی شده و و «هندسه شناخت» دچارند.
پیامبر شاعر نیست «وما علّمناه الشّعر وما ینبغی له ان هو الاّ ذکر وقرآن مبین»، چرا؟ برای اینکه منطقش دچار جراحی نشود. شعر و شاعری بالاخره تخصص است.
وما هو بقول شاعر قلیلاً ما تومنون.
چرا پیامبرصلی الله علیه وآله چیزی را ننوشت؟ در حالی که بقول امام صادقعلیه السلام کاملاً میتوانست بنویسد. چرا امامانعلیه السلام آنهمه علوم را ترویج کردند لیکن کتابی ننوشتند؟ چرا قرآن قصص خود را با رقمها و مادّههای تاریخی، معین و مورّخ نکرد؟
چرا پیامبر درس نخواند؟ به هزار و یک دلیل، که اول آنها بینیازی او از استاد است و آخرین آن در امان ماندن از جراحی ذهن، از تجزیه منطق و ریاضی کردن اندیشه، و از تجزیه ریاضی هستی و جهان، است.
پیام قرآن امی توسط پیامبر امی برای انسان امّی به آسانی و با سهولت قابل درک بود. ابوذر در عرض چند دقیقه به عظمت قرآن و روح افزائی و سعادت آفرینی آن پی میبرد و مسلمان میشود.ابو جهل با ذهن جراحی شده و جهان جراحی شدهاش که جز منطق تجارت و تجارت چیزی را نمیتواند ببیند از درک قرآن عاجز است زیرا او امّی نیست.5
1- لینک
2-لینک
5- منبع: نقد مبانی حکمت متعالیه
به نقل از وبگاه مکتب اهل بیت بینشی نو