زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

مصاحبه ای دکتر عزیزالله بیات درباره سقوط ساسانیان و ورود اسلام به ایران

60 سال است به تدریس تاریخ می پردازد و بیش از 40 اثر دانشگاهی و تحقیقی دارد. هنوز در حال تدوین آثار دیگری است. می گوید 10 هزار فیش دارم که فرصت نکرده ام به تدوین آنها بپردازم. از زندگی و عمر پربارش رضایت دارد و برخلاف عرف روزگار حسرت چیزی را نمی خورد. بسیاری از استادان جوان تاریخ شاگردان او هستند. آرامش عجیبی دارد و تواضعی که یاد آن ضرب المثل می افتی که درختی که بارش بیشتر است سر فروتر می آورد. خدا را باور دارد و حضورش را احساس می کند. فرزندانش نیز همه در رده های بالای علمی در ایران و خارج کشور خدمت می کنند. از آخرین تالیفش می گوید؛ تاریخ تطبیقی ایران که ضمن معرفی تاریخ ایران از باستان تا به امروز، در هر دوره یی شرایط سایر کشورهای جهان را همزمان توضیح داده است. می گوید بیش از چهار پنج جلد می شده است و ناشر به دلیل مشکل مالی و سرمایه، نتوانسته آن را چاپ کند و استاد اجباراً آن را در یک مجلد به نام کلیات تاریخ تطبیقی ایران گنجانده است. در این گفت وگو مقطع ورود اسلام به ایران را با استاد به بحث نشستیم. ادامه مطلب را بخوانید... :

-با توجه به تسلطی که شما به تاریخ ایران باستان و دوره اسلام دارید و درباره مقطع حمله اعراب به ایران پرسش هایی وجود دارد، بحث را از آنجا شروع می کنیم. اولاً با توجه به اینکه حکومت ساسانی در آن زمان پیشرفته و مقتدر بود و در مقابل اعراب به ظاهر عقب مانده و بدوی بودند، چطور شد ساسانیان شکست خوردند؟
تردیدی نیست که سلسله ساسانیان سلسله یی قوی بود، منتها حوادثی در این سلسله پیش آمد که به تدریج رو به ضعف گذاشت. علت انقراض را باید از دوران سلطنت انوشیروان در نظر بگیریم. تغییراتی در دوره انوشیروان در مملکت حاصل شد. کشور را به چهار ایالت بزرگ تقسیم کردند. انوشیروان برای هر ایالتی هم به سیاق امروزی استاندار تعیین کرد. منتها تا زمانی که انوشیروان خودش در قید حیات بود سرپرستی و نظارت نسبت به قسمت های مختلف ایران داشت. ولی وقتی او از بین رفت به تدریج جانشینانش رو به ضعف نهادند تا دوران سلطنت یزدگرد سوم یعنی آخرین سلطان ساسانی که توده مردم به خاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی در عذاب بودند. علتش این بود که در آن زمان دولت ایران با روم شرقی جنگ های مکرری داشت، برای نیروی جنگی در این موارد همیشه از طبقه سوم و چهارم توده مردم استفاده می کردند و این مساله فشار زیادی به آنها می آورد. گذشته از این مالیات سرسام آوری از مردم می گرفتند، آن هم نه از طبقه اول بلکه بیشتر این مالیات به طبقه سوم و چهارم تحمیل می شد. مردم از هر جهت در مضیقه بودند به طوری که اگر غیر از ظهور دین اسلام و به وجود آمدن راهنمای عالی قدری مثل پیغمبر عظیم الشأن اسلام هر حرکت دیگری از خارج می آمد، مردم ایران به طرف آن می رفتند. در چنین اوضاعی نهضت مسلمان ها ایجاد شد.اعراب از دو کشور قدیمی ترس و واهمه داشتند و احترام زیادی برایشان قائل بودند؛ یکی ایران بود و دیگری روم شرقی. اما قابل توجه است که به گفته مورخان اروپایی، نه مورخان ایرانی و مسلمان که گفته شود خودی هستند، مستشرقان اروپایی مثل گوستاو لوبون و گلدزیهر و دیگران نوشته اند سپاهیان مسلمان وقتی تصمیم گرفتند به ایران حمله کنند افراد سپاه تجهیزات جنگی لازم را نداشتند. حتی شمشیرهای خودشان را با یک نخ یا پارچه کهنه به کمر می بستند. غذایشان یک مشت نخود یا مواد خیلی ساده یی بود و اکثر قریب به اتفاق شان هم پیاده سپاه بودند و اسب نداشتند ولی در مقابل چیزی داشتند که سپاهیان ایران نداشتند. آنها به ایمان راسخ مجهز بودند، یعنی اعتقاد داشتند به اینکه مرگ سرانجامی حتمی است. وقتی موعد مرگ فرارسید چه در میدان جنگ باشیم چه در رختخواب،مرگ سراغمان می آید. در صورتی که سپاه یزدگرد با تشریفات هرچه تمام تر تجهیز شدند منتها فاقد ایمان بودند. یکی از جنگ هایی که مسلمانان با سپاهیان یزدگرد انجام دادند در تاریخ به نام نبرد زنجیرها یا جنگ سلاسل معروف است. علتش این بود که فرمانده سپاه یزدگرد که احتمال قریب به یقین هرمزان بوده برای اینکه افراد سپاهش شب فرار نکنند پاهایشان را با زنجیر می بست.

-این مساله از نظر تاریخی مستند است؟ بعضی گفته اند این مسائل بعد از اسلام مطرح شده است.
تمام مورخان نوشته اند. متاسفانه بعضی از مورخان ایرانی حقیقت را ننوشته اند، می نویسند اسلام به زور بر مردم تحمیل شد، در صورتی که مهم ترین و بزرگ ترین توصیه یی که از طرف خلیفه عمر به سپاهیان می شد خوش رفتاری با مردم بوده است. من همیشه گفته ام دین اسلام به هیچ وجه به ملت ایران تحمیل نشد. ایرانیان با طیب خاطر آن را قبول کردند برای اینکه اسلام نوید مساوات و برابری می داد. هیچ نهضتی در دنیا نیست که مثل دین اسلام در مدت کمتر از 20 سال جهانی شود. از اسپانیا دین اسلام رونق پیدا کرد تا هند و سرحدات چین. بدون تردید در آن زمان نهایت خوش رفتاری را با مردم می کردند و دسته دسته عده زیادی به دین اسلام می گرویدند.

-اما در همان زمان برخی از ایرانیان مسلمان نمی شوند مثل مناطق طبرستان و مازندران که مقاومت می کنند.
به علت موقعیت کوهستانی که داشتند، موقعیت طبیعی کوه های البرز، مسلمانان نتوانستند تا 250 هجری قمری به آنجا راه پیدا کنند.

-در همین رابطه این پرسش را مطرح می کنند که اگر علت روی آوردن به اسلام جاذبه آن بوده و مردم داوطلبانه به سمتش آمده اند، چرا آن قسمت ها مسلمان نشده اند؟
آن موقع مازندران مثل امروز نبوده است. طبق اسناد و مدارک متقن تاریخ در همان عصر ساسانیان قریب به 17 سلسله کوچک در شمال ایران مستقل از ساسانیان حکومت می کردند. طول کشید تا این موج به آنها برسد. دین اسلام نوید برابری، برادری و مساوات می داد که ناشی از تعالیم پیغمبر بزرگ اسلام است. به همین خاطر در مدت کوتاهی کمتر از 20 سال از اسپانیا تا هندوستان به زیر پرچم آن درآمدند. اسلام می گفت امتیاز هر فردی به اعتقادات راسخ و تقوای اوست.

-ولی در تعالیم زرتشت هم مبانی ارزشمندی وجود داشته، مثلاً بین زن و مرد تبعیض قائل نبود و...
ولیکن اختلاف طبقاتی خیلی زیادی در جامعه آن زمان ایران وجود داشت.


-ولی در تعالیم زرتشت نبود.
بله، اما در دوران ساسانیان اختلاف طبقاتی خیلی زیادی بود. بین ایران و روم شرقی درگیری زیادی وجود داشت و اینها نارضایتی ایجاد کرده بود.

-چطور ما در مقابل رومی ها شکست نمی خوردیم؟
باید زمان و وضع اجتماعی را در نظر بگیریم. در آن موقع وضع توده های مردم بهتر بود. مردم ایران در زمان خسروپرویز و مخصوصاً یزدگرد سوم بی چاره شده بودند. غیر از اسلام هر نهضتی که از خارج شروع می شد ایرانیان به آن گرایش پیدا می کردند، چون در مضیقه بودند.

-ولی استاد به هر حال خوی وطن پرستی در ایرانیان همیشه بوده، در طول تاریخ گذشته هم می بینیم ایرانیان در مقابل تهدیدات خارجی دفاع زیادی از سرزمین شان کرده اند، ولی وقتی به این مقطع می رسیم می گوییم ایرانی ها به خاطر مشکلی که با حکومت داشتند، حاضر شدند خارجی ها را بپذیرند. آیا این تحلیل با آن خصلت تاریخی ایرانی سازگار است؟
کاملاً درست است. اما انسان وقتی در مضیقه باشد و برای زندگی عائله اش با مشکل روبه رو شود میهن پرستی کمرنگ می شود. از طرف دیگر دین اسلام پیام برابری و مساوات می داد و نه به عنوان یک تهاجم و سلطه خارجی بلکه به عنوان یک جریان رهایی بخش با نوید برابری مساوات مطرح بود. البته این رویه متاسفانه در دوران خلفای بنی امیه و بنی عباس ادامه پیدا نکرد. ولی در اوایل شما نظیر آن حکومت را پیدا نمی کنید. این را مستشرقان اروپایی نوشته اند که نه مسلمان بوده اند نه عرب. آنها می نویسند در صدر اسلام خلافت اسلامی در زمان خلفای راشدین مشخصات عجیبی داشته است. اولاً کسی را به خلافت نمی نشاندند مگر اینکه مطمئن بودند این شخص عادل است، سالم است، باسواد است. همین طور هر کسی را خلیفه نمی کردند. ما وقتی بدون تعصب زندگی خلفای راشدین را مطالعه می کنیم که سردسته اش علی بن ابی طالب است این را متوجه می شویم. وقتی انسان دقت می کند پی می برد به اینکه حضرت امیر انسان عجیبی بوده است. حتی می نویسند یکی از فرزندان عمر خلیفه دوم خلافی کرده بود، او دستور می دهد او را مجازات کنند. اروپایی ها می گویند حکومتی مثل حکومت صدراسلام تاکنون در دنیا به وجود نیامده است. هم جنبه مشروطه داشته یعنی حاکم مقید به قوانین و مقرراتی بوده، هم جنبه جمهوری داشته و از مردم بیعت می گرفتند. هر کس ناواردی را هم خلیفه نمی کردند. بسیار ساده زیست هم بوده اند. به تدریج وقتی می رسیم به دوران خلفای بنی امیه، از معاویه به بعد تحت تاثیر مناسبات حکومت ساسانی قرار می گیرند و دربار و اشرافیت درست می کنند و می رسند به آنجا که رسیده است.

-در آن مقطع در حکومت ساسانیان هم روحانیون خیلی قوی بودند. به هر حال مناسبات دینی بر جامعه حاکم بود یعنی هر دو طرف صبغه دینی داشتند.
ولی روحانیون حکومت ساسانی برای توده مردم اهمیتی قائل نبودند، از طرف اهورامزدا سخن می گفتند و اعتقاد داشتند مردم طبقات پایین محکوم خلق شده اند. در مقابل بر این باور بودند که فره ایزدی از طرف اهورامزدا به افراد مخصوصی داده می شود. بدون تردید برای توده مردم اهمیتی قائل نبوده اند. کریستین سن نویسنده «ایران در زمان ساسانیان» از معروف ترین ساسانی شناسان دنیاست و مرحوم رشید یاسمی کتاب هایش را ترجمه کرده است. به نوشته او ساسانیان با روم شرقی درگیری های مستمری داشتند که این جنگ ها قریب به 100 سال طول می کشد. بعد از انوشیروان تا یزدگرد سوم به قدری قحط الرجال می شود که پس از قتل خسروپرویز دختران وی پوران دخت و آذرمیدخت را به سلطنت می نشانند. برای مزید اطلاع عرض کنم اسم او را به غلط پوران تلفظ می کنند، در حالی که پوران دخت است یعنی دختر سبزه. در هر حال توده مردم ناراضی بوده اند و خدا نکند که توده مردم در هیچ مملکتی ناراضی شوند. سپاهیان اسلام اکثراً پای بی کفش و با یک لا قبا و اکثراً پیاده بودند و با تعدادی شتر توانستند بر سپاه مجهز ساسانی پیروز شوند.

-کریستین سن در همان کتاب ایران در زمان ساسانیان می نویسد شاهان احساس ناامنی می کردند، خسروپرویز برای خوابیدن خود 40 جا داشته، که خیلی شب ها در هیچ کدام نمی خوابیده و در گوشه یی بیتوته می کرده است.
برخی از مورخان درباره حرمسرای این شاهان نوشته اند. می نویسند خسروپرویز 12هزار زن داشته است. کمترین رقم حرمسرایش چهار هزار بوده است. طبیعی است چنین حکومتی دوام نمی آورد. اگر مردم ناراضی نبودند عرب پیاده و به تمام معنی گرسنه نمی توانست آنها را از بین ببرد.

-یک سوال پیش می آید که اگر مردم واقعاً اینقدر ناراضی بودند، از زمان انوشیروان تا سقوط ساسانی که چند دهه می گذشت چرا هیچ قیامی علیه حاکمیت نکردند؟
چطور قیامی نکردند، مزدک قیام کرد. بعد برای اینکه این نهضت در تمام ایران فراگیر نشود، اصلاحاتی انجام دادند. انوشیروان ایران را به چند قسمت تقسیم کرد تا نحوه اداره ولایات بهتر شود، مالیات را تخفیف داد، ولی نتوانست به طور کلی از نارسایی ها جلوگیری کند. در این دوران، قیام بوده ولی سرکوب می کردند. در مقابل اگر بدون تعصب به زندگی خلفای راشدین و به خصوص مولای متقیان نگاه کنید، می بینید خیلی تفاوت بوده است هرچند امروز بعضی انسان ها که اطلاعات زیادی ندارند به اینها اهانت هم می کنند. در هزار سال پیش وقتی عثمان به خلافت می رسد و عملیات ناشایستی می کند که مطابق با مقررات دین اسلام نبوده، عده یی درصدد برمی آیند که او را به قتل برسانند. در یکی از خطبه های نهج البلاغه هست که مولای متقیان علی علیه السلام توده مردم را از این کار منع می کند. می گوید اگر شما عثمان را بکشید هرج و مرج در مملکت به وجود می آید. برای همین امام حسن و امام حسین(ع) را فرستاد جلوی خانه عثمان که از او حفاظت کنند. می گوید باید چند نفر قاضی با شرف که تعصب نداشته باشند خلیفه را محاکمه کنند.

-اینکه می فرمایید مشکلات اقتصادی و اختلاف طبقاتی زیاد بود و در مقابل شعار مساوات و برادری جذبه داشت درست اما به هر حال چرا در طبرستان و مازندران وقتی با اسلام مواجه می شوند به جای تسلیم شدن مدتی با آن مقابله می کنند؟
یک گروه اندک بر اثر ظلم و تعدی و فشار اکثریت بدبختی را استثمار می کردند. در ایران بعد از اسلام هم همین وضع ادامه یافت. بزرگ ترین سلسله ایران بعد از اسلام سامانیان است. امیراسماعیل سامانیان در راس این حکومت زمین های مردم را به زور می گرفت و برای تظاهر و فریفتن مردم، در قسمتی از آن زمین ها مسجد درست می کرد. درحالی که گزاردن نماز در این مساجد غصبی حرام است.
-اگر اسلام برای ایرانیان جذبه داشت واقعاً چرا مردم این مناطق مدت ها ایستادگی کردند؟
مساله شناخت و آگاهی هم بود، به آنها تلقین شده بود که حاکمان از طرف اهورامزدا حکومت می کنند. حتی ببینید بعدها ابوریحان بیرونی خرده می گیرد که زارعین چه حقی دارند علیه مالکین شان قیام می کنند.

-در این مورد دکتر شریعتی نظریه یی داشت که نمی دانم شما نسبت به آن چه فکر می کنید. ایشان بین صدراسلام و حکومت های اموی تفکیک قائل می شد. می گفت مقاومت های ایرانیان از موضع ناسیونالیستی علیه اسلام نبود، آنها جذب پیام عدل و برابر در اسلام شدند ولی وقتی در حکومت اموی خلاف آن را دیدند با خاندان علی علیه آنها همراه شدند.
بله درست است. شریعتی را می شناختم. بسیار آدم فهمیده یی بود. تخصص ایشان بیشتر در جامعه شناسی بود. خیلی خوب تحلیل می کرد. بدون تردید از زمان معاویه، حکومت به رژیم سلطنتی دوران ساسانیان تبدیل شد. نارسایی پیدا شد.

-بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم ایرانی ها در مقابل پیام اصلی اسلام مقاومت نکردند و جذب آن شدند ولی در مقابل انحراف از آن ایستادند. یعنی در مقابل اشرافیت عربی ایستادند. ولی کسانی که مقداری نگاه نوستالژیک نسبت به تمدن گذشته ایران باستان دارند، حمله اعراب به ایران را نشان دهنده خواری و خفت ایرانی می دانند. گمان می کنند با پذیرش اسلام روح ایرانی خوار شده است. ولی اینکه شما می فرمایید ایرانی در مقابل نوید آزادی و برابری و عدالت سر تعظیم فرود آورد، نشان از خفت نیست، بلکه این خود بزرگی است.
بله، میهن دوستی درست است اما خاک و سنگ را که نمی شود خورد. سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است صحیح/ نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم. ایرانیان در آن شرایط سختی که داشتند با طیب خاطر مسلمان شدند. می دانید ایران در زمان خلافت عمر تسلیم شد، به سپاه توصیه شده بود با مردم خوش رفتاری کنید، مگر در مقابل تان بایستند و دفاع کنند. اکثر قریب به اتفاق با طیب خاطر مسلمان شده بودند چون نوید برابری و مساوات و برادری بود. از طرف دیگر تنها دینی که علاوه بر رابطه خدا و انسان زندگی و دنیای انسان را ندیده نگرفته اسلام است. در دین یهود و مسیح رابطه خدا و بنده هست، ولی در دین اسلام می گوید علاوه بر آنکه انسان باید با خدا رابطه داشته باشد، باید زندگی کند، از لذایذ دنیا بهره ببرد. اما شخصیت و فضیلت هر کسی به تقوایش است. نژاد و رنگش مهم نیست.

-اختلافات طبقاتی در چه زمینه هایی وجود داشت؟
بیشتر اقتصادی بود. برای توده مردم اصلاً اهمیتی قائل نبودند. هرمی را در نظر بگیرید، در قاعده هرم توده مردم بودند، وقتی به قاعده هرم نزدیک می شویم تعداد جمعیت زیاد می شود. هر چقدر می رسیم به راس هرم تعداد کم است. منع هم وجود داشت که مثلاً طبقه نجار وارد طبقه درباری بشود. به همین علت اینها مجبور بودند با همان دخترانی که در طبقه خودشان هستند ازدواج کنند. اگر به تعداد نبود مشکل پیدا می شد. کار رسید به جایی که در دوره ساسانی برادر و خواهر با هم ازدواج می کردند. اسناد مسلم و مستند در این باره هست.

-مساله دیگری که مورد پرسش است نگاه اسلام به فرهنگ و تمدن های دیگر بود.
در هیچ دینی پیدا نمی کنید که در ابتدای کار انسان را تشویق به خواندن و نوشتن و علم آموزی کرده باشد. می گوید «برو به دنبال علم حتی اگر در چین باشد.» یا «علم را بگیر حتی از دهن کافر.» در زمان پیامبر اسلام وقتی تعدادی از کفار اسیر می شدند، یکی از راه هایی که به آزادی شان کمک می کرد این بود که پنج نفر را سواد بیاموزند.

-وقتی اسلام وارد ایران شد کسی می توانست زرتشتی باشد؟
بله، مشکلی نبود. آنها جزیه می دادند. مالیات می دادند. در صدر اسلام اگر کسی مسلمان نمی شد آزاد بود، فقط جزیه می داد. اگر نارسایی هست ما مقصر هستیم نه دین. بدعت های زیادی من و شمای نوعی به دین وارد کرده ایم که خود دست و پاگیر شده است.

-سیدجمال الدین اسدآبادی گفته بود بزرگ ترین خدمت مسلمان ها به اسلام این است که به دنیا اعلام کنند ما مسلمان نیستیم، تا مردم دنیا اسلام را اشتباه نفهمند. استاد یک سوال هم در مورد منابع تاریخ ایران باستان است، منابع اولیه ما چیست و اطلاعات موجود چگونه به دست آمده است؟
ما تا زمان محمدشاه قاجار از کتیبه بیستون، از خط میخی، از زبان اوستایی و... اطلاع زیادی نداشتیم. من همیشه گفته ام و الان هم می گویم آنچه مربوط به ایران قبل از اسلام است متاسفانه خارجی ها برای ما نوشته اند. تا زمان قاجار تصور می کردند کتیبه های بیستون و حجاری های دوره هخامنشی از زمان داریوش اول را شخصی به نام فرهاد که عاشق زنی به نام شیرین بوده و به عشق او این کوه را حجاری کرده است. بعد راولین سن از انگلستان به ایران آمد. او گرچه یک سپاهی بود که در هندوستان ماموریت داشت، خیلی عشق به خواندن و مطالعه تاریخ داشت. قریب به شش ماه به بیستون کرمانشاه رفت و از کتیبه های بیستون عکسبرداری کرد. منتها باز در برابرش مشکلی وجود داشت که آیا متن را از چپ می خوانند یا از راست. این میخ های کجی که در فاصله کلمات است، چیست. به کمک چند نفر از مستشرقین اروپا بالاخره فهمیدند این خط میخی است و اگر با زبان سانسکریت آشنایی نداشتند نمی توانستند آن را بخوانند. زبان سانسکریت که در هندوستان تکلم می کردند با زبان فارسی باستان خویشاوند بود.

-در رابطه با صدر اسلام و جنگ اعراب و ایرانیان بحث هایی حاشیه یی هم مطرح است از جمله اینکه دختر یزدگرد به نام شهربانو اسیر شده و به ازدواج امام حسین درآمده است. این مساله تا چه حد صحت دارد؟
شهربانو دختر یزدگرد بوده است. اما ماجرایی دارد. مدائن در سال 13 هجری سقوط می کند. قبل از اینکه مدائن سقوط کند یزدگرد به اتفاق خانواده اش به سرپل ذهاب فعلی کرمانشاه می آید. وقتی آخرین درگیری به وجود می آید در نبرد حلوان که یکی از شهرهای قدیمی بود، به نهاوند فرار می کنند. من چون خودم اهل نهاوند هستم و تاریخ نهاوند را هم نوشته ام، به حقایقی رسیده ام که می گویم. نهاوند در 101 میلادی بنا شده است. اسمش پهلوی است. نه و نی در پهلوی یعنی شهر، آوند پسوندش بوده است یعنی ظرف چون در آنجا ظروف سفالی می ساختند. نهاوند برای مدت پنج شش سال پایتخت می شود، تا زمانی که مسلمانان در جنگی که به فتح الفتوح مشهور است در سال 21 هجری در نزدیکی های نهاوند سپاهیان یزدگرد را شکست می دهند. سپاه می رسد به نهاوند که یزدگرد فرار می کند. مورخان عالی قدری مثل طبری و ثعالبی جاهای مختلفی برای فرار یزدگرد نوشته اند ولی به استناد مطلبی که فردوسی نوشته، او به باختر یعنی خراسان می رود. توضیح هم عرض کنم که این مکان های جغرافیایی اسم شان عوض شده است. الان به غرب کشور می گوییم باختر، ولی باختر درگذشته به معنی مشرق بود، ابختر یعنی به سوی خورشید، ابختر به شرق می گفتند. با تفسیری که فردوسی می نویسد یزدگرد به آسیابانی پناهنده می شود و آسیابان به لباس های فاخر یزدگرد طمع می کند. او را می کشد و جنازه اش را به رودخانه می اندازد. در نهاوند عده یی منجمله شهربانو دختر یزدگرد اسیر می شوند. اما اینکه نوشته اند شهربانو به عقد امام حسین درمی آید، سندیت ندارد.


-در مورد حمله اعراب به ایران مسائلی طرح شده از جمله اینکه اینها کاخ ها و اموال را غارت کردند. در مدائن فرش بهارستان را غارت کردند.
در جنگ معمول بوده که وقتی جایی را فتح می کردند غنیمت می گرفتند. غنائم جنگی مطابق معمول مال طرف غالب بود. الان هم هست. البته بدون تردید مقداری از این مسائل غلو است. با هیچ کدام از این مسائل این حقیقت را نمی شود کتمان کرد که مردم آن زمان از حکومت ساسانی ناراضی بودند. گرسنه بودند. اگر رضایت داشتند چنان نمی شد.


-ماجرای فیروز نهاوندی معروف به ابولولو چه بود. بعضی ها از او داستان ها ساخته اند.
او یک اسیر ایرانی بود. چند نفر که بیشترشان نهاوندی بوده اند به خلیفه عمر شکایت می کنند. عمر به دلیل اشتغال زیادی که داشته رسیدگی به کار آنها را فراموش می کند. کسی هم نمی تواند بگوید چه علتی باعث شده به این شکایت رسیدگی نشود. ابولولو هم تنها نبوده. پنج شش نفر بودند که تصمیم می گیرند عمر را ترور کنند. منتها به آن افراد لطمه یی وارد نمی شود. ضربتی که به شکم عمر می زند آن موقع چون پنی سلین وجود نداشت، عفونت پیدا می کند و این زخم منجر به مرگ عمر می شود.


منبع: مصاحبه دکتر عزیزالله بیات  با وبگاه "نهاوند کهن شهر زیبایم".

( این وبگاه چند وقت پیش این مصاحبه رو از آن کپی کردم متاسفانه اکنون از دسترس خارج شده.)