زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

کنفرانس گوادلوپ، انقلاب، شاه، سلطنت طلبان!

از جمله ماجراهایی که سلطنت طلبان و کسانی که باورمندبه تئوری توطئه هستند، با یک ساده سازی ساده لوحانه, سعی در توجیه پیدایی اش و انداختن علت یا علل وقوع آن به گردن عوامل خارجی دارند، ماجرای انقلاب اسلامی سال57 ایران است. افراد این قشر دو دسته اند:عوام و چریک های مجازی شان(!)،  و دسته دوم به اصطلاح خواص آنها و در رأس شان شخص پهلوی دوم و بعضی از سران و روشنفکران وابسته به رژیم اش. دسته اول بدلیل تنبلی فکری و عجز از تفکر و ریشه یابی اتفاقات تاریخی-سیاسی، و دسته دوم برای فرار از حقیقت و توجیه نقش سلبی خودشان-به تعبیر یکی از مورخان شخص شاه رهبر اول انقلاب از جنبه منفی آن بود-، چنین تفسیر سطحی ای از یکی از بزرگترین انقلاب های مردمی کل تاریخ می کنند. این قشر کل ماجرای انقلاب و سالها مبارزه و نارضایتی عوام و خواص از پهلوی ها را در یک خط و جمله توضیح می دهند؛ به جای ریشه یابی علل واقعی انقلاب و سقوط پهلوی ها، و نیز توجه به خبط و خطاهای خودرژیم  که علت اصلی پیدایی انقلاب ناشی از سیاست های آن است، سعی می کنند در یک توجیه سطحی, سقوط پهلوی ها  را به عوامل خارجی و کنفرانسی به اسم کنفرانس گوادلوپ ربط می دهند.

در این تفسیر که خود شاه هم در کتاب اش می نویسد، به جای پذیرش مسئولیت اعمال مستبدانه و  پاسخی در خور به چرایی وجود چند هزار زندانی سیاسی در سیستم پلیسی اش، و قبول اشتباهات اش، کل پروسه انقلاب و خیزش میلیونی توده ها و سقوط حکومت اش را به گردن کنفرانس گوادلوپ می اندازند.!
آن همه اعتراضات مردمی از سال42 تا57، آن همه مبارزات گروه های مختلف اعم از مذهبی و چپی و ملی و قومی در قالب توده های مختلف مردمی، تا اقسام مختلف روشنفکران و روحانیون که بنیاد مشروعیت خود و حکومت اش را بر باد داد، کشک است و شوخی بود، و علت اصلی انقلاب کنفرانس گوادلوپ است آن هم در دو ماه مانده به پیروزی انقلاب! در گوادلوپ سران غربی فهمیدند یا صحیح تراش مردم به آنها فهماندند که شاه دیگر مشروعیت مردمی ندارد لذا بر خروج اش از کشور به توافق رسیدند. اما آیا این توافق برای شاه الزام آور بود و نمی توانست نرود؟
  اگر آری، پس شاه دست نشانده آنهاست نه شخصیتی مستقل! هر چه بود با این تفسیر شاه قبول کرده که مهره بیگانگان است که جابه جایی اش دست خودش نیست! (هر چه باشد پادشاهی اش را دوبار مدیون آنهاست! بار اول در آغاز سلطنت اش و بار دوم در کودتا 32.). او با خروج اش از کشور، توقع آرام شدن اوضاع و به احتمال زیاد کودتای ارتش و امید برگشت داشت. بمانند خروج اش در سال 32 . سپس کودتای ارتش و کمک غربی ها خصوصا آمریکا که ژنرال هایزر را فرستاده بود تا اگر کارها بر طبق روال پیش نرفت سران ارتش را ترغیب به کودتا کند اما موفق نشد:
«شگفتا که از یک سو خروج خود را حاصل توافق در کنفرانس گوادولوپ و تصمیم قدرت‌های بزرگ و در واقع «اخراج» خود می‌دانست و از جانب دیگر به همان قدرت‌ها چشم داشت تا کمک کنند بازگردد.»+
جدیدا نیز در جو انتخابات آمریکا و داغ شدن بحث گلوبالیسم و ناسیونالیسم، سلطنت طلبان ایرانی که برای ساقط کردن جمهوری اسلامی به ترامپ  ناسیونالیست امید بسته اند تا دوباره پسر پهلوی شاهنشاهی کند، بحث کنفرانس گوادلوپ را پیش کشیده اند و شاه را قربانی کارتر دموکرات و گلوبالیست می دانند چون سر قیمت نفت با شاه اختلاف داشت و سیاست حقوق بشری اش در رابطه با کشورهای تحت نفوذ آمریکا (باز هم نادانسته قبول کرده اند که شاه مهره آمریکا بوده!)، باعث شده اندکی فضای سیاسی باز شود و شعله انقلاب روشن تر شود. پس به زعم خودشان از سر راه برداشتندش تا حکومتی سر کار بیاید که شعار مرگ بر آمریکا سر دهد و سفارت شان را تسخیر کند!!. آیا اختلافات جزئی سر قیمت نفت آنقدر ارزش اش را داشت که آمریکا ژاندرم اش در منطقه و مهمترین متحد اش را قربانی کند؟ همچنین اروپایی ها با آن همه روابط حسنه سیاسی- اقتصادی؟ ذهنیت توطئه اندیش را با این سوالات کاری نیست. زیرا او فقط به دنبال مقصری است برای فرار از پاسخگویی به ریشه های واقعی پدید آمدن انقلاب و سقوط نظام محبوب اش.

یکی از علل روانی این نوع تحلیل ها، این است که در نظام دوقطبی بلوک شرق -بلوک غرب، هر اتفاق و تحول سیاسی ای ناچارا به طراحی، برنامه ریزی یا توطئه یکی از دو بلوک ارتباط داده می شود، و هیچ جایی برای خیزش های مستقل مردمی و برنامه ریزی های خارج از نظام سلطه برای ذهن این تحلیل گران متصور نیست.

در همین رابطه مقاله اقای خدیر درباره واقعیت کنفرانس مزبور کلیک کنید

و نیز نظر آقای صادق زیباکلام درباره سقوط پهلوی و ذهنیت توطئه اندیش در کتاب تولد اسرائیل ص25-27