زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

کتاب «ایران و هندوستان در عصر جهانی شدن استعماری: آریایی‌ها، زرتشتی‌ها و همدستان»

معرفی کتاب «ایران و هندوستان در عصر جهانی شدن استعماری: آریایی‌ها، زرتشتی‌ها و همدستان»

نویسنده: ناصرالدین علیزاده، دانشیار روابط بین‌الملل

انتشارات: غازی کیتاب‌ائوی ـ آنکارا

تاریخ نشر: ۲۰۲۱

کلیک کنید  (پست تلگرامی)

مشخصات و اسم کتاب به زبان اصلی (تورکی):

Alizadeh, Naseraddin. Sömürgeci Küreselleşme Çağında Iran ve Hindistan: Aryanlar, Zerdüştiler ve Işbirlikçiler (Ankara: Gazi kitabevi, 2021).


منبع: کانال تلگرامی: https://t.me/ilter

پروردگار زرتشت، خدا یا شیطان؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اقوام هند و اروپایی (مشهور به آریایی‌ها)، دَئِوَه‌ها (daēwa) یا دیوها را به عنوان خدایان می‌پرستیدند. هندی‌ها (به عنوان یکی از اقوام آریایی)، امروز بر پرستش همان دیوها باقی هستند و آگنی (Agni) دیو آتش، ایندرا (Indra) خدای رعد و برق، میترا (mithra) و... را می‌پرستند. اروپایی‌ها نیز پیش از مسیحیت، دیوها را پرستش می‌کردند. پس از مسیحی شدن اروپا، اما ادبیات دیوپرستی همچنان تا امروز در اغلب کشورهای اروپایی باقی است. چنان که در ایتالیا (مرکز مسیحیت کاتولیک جهان)، خدا را با واژه دی‌اُ (Dio) می‌خوانند. در فرانسوی هم به خدا می‌گویند: Dieu و در اسپانیایی: Dios. در ایرلندی: Dia و... در انگلیسی هم واژه deity به معنی خدا و لفظ divinity (دیو بودن) به معنی الوهیت به کار می‌رود.

ایرانیان نیز همچون دیگر اقوام آریایی، دَئِوَه‌ها را پرستش می‌کردند. لیکن در این میان، گونه‌ای دیگر از خدایان نیز وجود داشتند: اهوره‌ها![1] که در باور آریایی‌های قدیم، برادران ناتنیِ دیوها بودند.[2] پس از مدتی، دیوها و اهوره‌ها بر سر حاکمیتِ جهان به نزاع می‌پردازند و نبردی ابدی میان آنان رخ می‌دهد.[3] در این نبرد، برخی از اهوره‌ها به جهانی دیگر تبعید شده، و برخی نیز (همچون میترا و آگنی)[4] به سپاه دیوها ملحق می‌شوند.[5] البته چند تن از اهوره‌ها نیز در جهان باقی مانده و معبود برخی انسان‌ها می‌شوند. یکی از این اهوره‌ها، که نامِ اصلی‌اش امروز برای ما مبهم است،[6] ملقّب به مزدا (mazdā) بود که به صورت ترکیبی، «مزدا اهورَه» یا همان «اهورَه مزدا» خوانده شد.[7] بعدها، زرتشت از او به عنوان برترین اهوره یاد کرد، یعنی کسی که از میان همه‌ی اهوره‌ها، والاتر است.[8] این سخن نشان می‌دهد که اهوره مزدا، اهوره‌ی یگانه نبود. چنانکه در متن اوستا نیز، اهوره‌مزدا، فرزندان و همسرانی دارد.[9] به هر روی، هنگامی که زرتشت روی کار آمد، مردم را از پرستش دیوها نهی کرده و پرستش اَهورَه‌ها را ترویج کرد. ناگفته نماند که پرستش اهوره مزدا منحصر در زرتشت و زرتشتیان نبوده. بلکه پیش‌تر، برخی از ایرانیان، آن را می‌پرستیدند..[10] حتی برخی از در کتیبه‌های آشوری (که سامی بودند) نیز از as-sa-ra ma-za-aš به عنوان یکی از خدایان نام برده شده که صورتی از اهوره مزدا است.[11]

اهوره مزدا (خدای زرتشت) کیست؟ چیست؟

برای این لفظ معانی چندی بیان شده است. لیکن «خداوند خردمند» بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اهوره به معنی «خداوند» و مزدا به معنی «خردمند».[12] اهورامزدا به ادعای سنت زرتشتی، خالق روشنایی است. توضیح آنکه در عقیده‌ی زرتشتی، دو خالق برای جهان وجود دارد. یکی اهورامزدا –که خوبی‌ها را آفریده- و دیگری اهریمن که خدای خالق زشتی‌ها و بدی‌هاست. این دو از ازل با یکدیگر در ستیز هستند. اما به نظر نمی‌رسد که این ستیز، ستیز بین حق و باطل باشد. این معنا هنگامی که رخ می‌نماید که ماهیت اهوره مزدا (خدای زرتشت) بیشتر آشکار شود:

در کتاب دینیِ زرتشتیان (اَوِستا)، فرزندان اهورامزدا (ایزدان: وَرَهرام، تیشتَر، آناهید و...) ستایش شده و زرتشتیان در دعاها و نیایش‌ها، آنان را مورد پرستش قرار می‌دهند. برای مثال در خُرده اوستا در دعای برَساد (که از نیایش‌های رایج بین زرتشتیان است) و همچنین در اورمزد یَشت، ایزد بهرام (یا همان وَرَهرام) ستایش می‌شود.[13] حتی در اوستا یک فصل مختص به نیاش و پرستش بهرام (ورهرام) است.[14] و در آن آمده که زرتشتیان بر ورهرام نماز می‌گذارند و او را می‌پرستند. در اوستا می‌خوانیم که ورهرام، مغز دشمنان خود را متلاشی کرده و کمر آنان را در هم می‌شکند و به گونه‌ای مخالفین خود را می‌کشد که مو و پوست و خون و گوشت آنان در هم آمیخته شود. بهرام به صورت‌های مختلفی ظاهر می‌شود. مثلا به صورت یک گاو زرد گوش و گاهی به صورت یک شتر پرنده‌ی شاخدار. اما جالب‌تر آنکه ایزد ورهرام به شکل یک گراز تیزچنگال خال خالی بالدار هم درمی‌آید و متجسم می‌شود.[15] مشابه همین سخنان را درباره ایزدِ میترا (مِهر) نیز می‌خوانیم که او، بین مردمان آتش جنگ برمی‌افروزد. سرهای دشمنان خود را از بدن جدا کرده، خانه‌هایشان را ویران کند.[16] کسانی از میترا روی برگردانند و برای او قربانی نکنند، به سرنوشتی تلخ دچار می‌شوند. میترا چشمان آنان را از حدقه درمی‌آورد و بلایی بر سر آنان می‌آورد که نتوانند روی پاهایشان بایستند.[17]
وقتی از زرتشتیان می‌پرسیم این ایزدان (ورهرام و میترا و...) چه هستند؟ پاسخ می‌دهند این‌ها فرشتگان و فرزندان اهورامزدا هستند. ولی ما می‌بینیم که ورهرام و دیگر ایزدان، فرشته نیستند. بلکه جن هستند. این توصیفات درباره ورهرام و میترا و... (آن ظاهر و آن رفتارها) همان توصیفاتی است که مسلمانان درباره جنیان و شیاطین دارند. موجوداتی که می‌توانند به شکل‌های مختلفی دربیایند و در آن سطح از افروختگی و کینه، به زمین و زمان هجمه کنند.
اما جالب است که قرآن هم بر این موضوع، صحه گذاشته است. چنان که می‌فرماید کسانی که به گمان خود فرشتگان را می‌پرستند در حقیقت جنیان را عبادت می‌کنند: «وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَـؤُلَاءِ إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ.[18] روزی که خداوند همه آنان را بر می‌انگیزد، سپس به فرشتگان می‌گوید: آیا این‌ها شما را پرستش می‌کردند؟ آنها می‌گویند: خداوندا تو منزّهی (از اینکه همتایی داشته باشی). تنها تو ولیّ ما هستی، نه آنها. (ایشان ما را پرستش نمی‌کردند) بلکه جنّ را پرستش می‌نمودند و اکثرشان به آنها ایمان داشتند».
از این سخن چنین برمی‌آید که اهوره‌مزدا، فی الواقع همان اربابِ جنیان است.

نکته:

محمد بن جریر طبری و برخی دیگر از مورخین کلاسیک ایرانی می‌نویسند که زرتشت، از بنی‌اسراییل بود. او شاگرد شاگردانِ ارمیای نبی (علیه السلام) بود. ولی خیانت کرد، نفرین شد و به سوی شرق گریخت.[19] اما آن خیانت چه بود؟ تاریخ در این باره سکوت کرده، لیکن با دقت در بخش‌های کهن اوستا می‌توان به نکاتی دست یافت:

- در گاتهای اوستا (که قدیمی‌ترین بخش اوستا است) می‌خوانیم که زرتشت، به اهوره‌مزدا می‌گوید: همه خوبی‌ها را واسطه می‌کنم تا به گئوش اوروان (geuš urvan) برسم.[20] این واژه به معنی «روح گاو» و یکی از ایزدان در عقیده زرتشتیان است.[21] که رسیدن به آن، نهایت کمال شمرده می‌شود. اما قضیه به همین نقطه منتهی نمی‌شود. بلکه در گاتهای اوستا، گئوش تَشَن (geuš tašan) مورد ستایش قرار گرفته و پیرو اهوره‌مزدا خوانده می‌شود.[22] این واژه به چه معنی است؟ یعنی تراشنده‌ی پیکره‌ی گاو یا گوساله. کدام گوساله؟ در اوستا ویژگی آن گوساله بیان شده. گوساله‌ای با شاخ‌های طلایی که روح ایزدان در آن حلول کرده است.[23] گوساله‌ای که بارها در اوستا ستایش شده است. آیا این گوساله، به حکایت گوساله سامری مربوط است؟ و آیا زرتشت از پیروان سامری بود؟
- اهوره‌مزدا طبق قول مشهور زبان‌شناسان به معنی اربابِ خردمند است. چنین مفهومی در تورات نیز ریشه دارد. یهوه، آدم را از خوردن میوه درخت معرفت نهی کرد، تا انسان عارف نیک و بد نشود.[24] اما پس از آنکه آدم و حوا از میوه‌ی ممنوعه خوردند و یَهوه دید که این دو، نیک و بد را شناختند، آنان را از بهشت بیرون راند.[25] در واقع، طبق متن تورات، یهوه، کوشید انسان را در جهل و بی‌خبری نگه دارد. اما این شیطان بود که به انسان معرفت و دانش آموخت و با این معنی، شیطان، ارباب خِرَد است. شیطان، ارباب دانا است. آیا این همان صورت دیگرِ اهورامزدا (ارباب دانا) است؟

پی‌نوشت:[1]. این واژه در متون اوستایی به صورت ahura و در متون هندوییزم به صورت asura تلفظ می‌شود.

[2]. در متون ودایی (منابع هندوییزم)، اهوره‌ها و دیوها برادرانی ناتنی هم اند. ولی در متون زروانی زرتشتی نیز اهورامزدا و اهریمن، برادر تنی یکدیگرند. (M. Boyce, AHURA MAZDĀ, ibid.)
[3]. Encyclopaedia Britannica: Asura Hindu mythology,  Alternative Title: ahura.
[4]. میترا همان خدای عهد و پیمان و آگنی در اَوستا همان آذر، خدای آتش است.
[5]. F. B. J. Kuiper, “AHURA,” Encyclopædia Iranica, Last Updated: July 29, 2011. Vol. I, Fasc. 7, pp. 683-684.
[6]. از متن مهابهاراتای هندوها این گونه به دست می‌آید که اهوره‌ مزدا همان «وارونا» باشد:
F. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
[7] . این واژه بعدها به صورت اهورمَزد، هورمَزد و هُرمَز درآمد.
[8]. اوستا، یشت 33: 11. یشت 30: 9. یشت 31: 4. بنگرید به:
F. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
[9]. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
M. Boyce, AHURA MAZDĀ, Encyclopaedia Iranica, Last Updated: July 29, 2011. Vol. I, Fasc. 7, pp. 684-687.
[10]. F. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
[11]. M. Boyce, AHURA MAZDĀ, ibid.
[12]. M. Boyce, AHURA MAZDĀ, ibid.
[13]. خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، تهران: 1354، صص 16 و 51.
[14]. خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، همان، صص 115-134.
[15]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، تهران: نشر مروارید، 1391، ج 1، ص 370 (مهر یشت، بند 70-73). ج 1، ص 436 (بهرام یشت، بند 25). خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، همان، صص 117-119.
[16]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، ج1 ، ص362.
[17]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، ج1 ، ص365.
[18]. سوره سبأ: 40-41.
[19]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، ترجمه ابوالقاسم پاینده‏، تهران: انتشارات اساطیر، 1368، ج ‏2، ص 456. ابن اثیر جزرى، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه‏ عباس خلیلى و ابوالقاسم حالت‏، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى‏، 1371، ج ‏3، ص 105.
[20]. اوستا، گاتها، هات 28، بند 1، ترجمه Christian Bartholomae به ویرایش Fritz Wolff.
[21]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، 1378، صص 117-118.
[22]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، همان، ص 462. ابراهیم پورداود، یادداشت های گاتها، تهران: انتشارات اساطیر، 1381، ص 112.
[23]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، ج 1، ص 333.
[24]. پیدایش 2 : 16-17. پیدایش 3 : 5-7.
[25]. پیدایش 3 : 11،22.

منبع

گفتارهایی از آقای علیرضا مناف زاده، درباره ایران، هویت ایرانی، ایرانشهر و تاریخ

در این سه گفتار صوتی و تصویری، آقای مناف زاده   نتیجه تحقیقات شان را درباره واژه «ایران» و «ایرانشهر» بیان می کنند. و درباره اصطلاح "ایرانشهر" و تبدیل  معنایی آن از دینی به قومی-هویتی، و نیز جغرافیایی و اسطوره ای به بحث و استدلال و رفرنس دهی از منابع تاریخی-ادبی، می پردازند. همچنین در این گفتارها به زبان فارسی و نشر و گشترش آن، و آنچه درباره منع گسترش اش توسط سلسله های ترکی یا خلافت عربی می گویند، توضیحاتی آمده که از جمله آنها عدم رغبت شخصیت های ایرانی و سلسله سامانیان در ترویج این زبان و تحکیم پایه های خلافت است.

گفتار اول: نگاهی به تازه‌ترین مطالعات درباره مفهوم ایران

گفتار دوم: ایران، گذار از مفهومی دینی به مفهومی جغرافیایی

گفتار سوم: هویت تاریخی ایرانی-دکتر علیرضا مناف زاده

(برخی از لینک ها نیاز به فیلترشکن دارد)

همچنین بنگرید به این مطلب از پژوهشگر مذکور با عنوان: زرتشت افسانه است

آیا ساسانیان خورشید را می پرستیدند؟!(درباره سابقه آتش پرستی در شریعت سابق زرتشتان)

از یکتاپرستی در ایران باستان زیاد شنیده و خوانده ایم. اما بررسی مدارک تاریخی مشخص می کند این سخنان، حرفهای دقیقی نیست. زیرا داریوش هخامنشی در کتیبه بیستون با صراحت از وجود دیگر خدایان در کنار اهورا مزدا یاد کرده و این یعنی شرک واضح! و نیز وجود مدارکی  دال بر آتش پرستی در دوره ساسانی؛ که در پی می آید.
 برخی ها، از بیان چنین سخنانی - مثل ایرانیان از همان اول یکتاپرست بودند- اغراض خاصی را دنبال می کند؛ به این طریق که با مقایسه یکتاپرستی دوره قبل و بعد از اسلام، برتری خاصی را به لحاظ  قدمت به نفع دوره باستانی می دهند! برخی نیز از تکرار چنین ادعاهایی قصد بهره برداری ایدئولوژیک یا تئولوژیکِ مبتنی بر یکتاپرستی دارند...!
در این پست مطلبی نقل می کنم از وبگاه حق و باطل که اسنادی ارائه کرده دال بر وجود آتش پرستی در دوره ساسانی. اصطلاح آتش پرستی که می آید، برخی  تشکیک می کنند که این آتش پرستی از سنخ عبادت و پرستش نیست بلکه بمعنی پرستاری می باشد و زرتشتیان در آتشکده ها از آتش خاصی به طرزی نمادین نگهداری یا پرستاری می کنند. اما در این اسناد که مربوط است به مناظرات و مکاتبات مذهبی مسیحیان با موبدان زرتشتی، به وضوح می یابیم که تلقی کشیشان مسیحی همان پرستش یا عبادتِ آتش است که درباره پذیرش و یا عدم پذیرش اش با زرتشتیان مجادله و محاجّه می کنند. مطلب مذکور:
خدای ساسانیان چه بود؟
 در نامه نگاری های موجود بین عیسویان و یا دیگر ادیان با آتش پرستان ساسانی ما هیچ اثری از دین زرتشتی یا کتاب نمی بینیم. از این نامه نگاری ها و مناظره ها می فهمیم که این افراد با هم ارتباط داشته اند و مکاتبه و نامه نگاری و مناظره داشته اند ...

پس طبیعتا اگر کتابی موجود بوده باید نقدی بر آن می نوشتند یا خود آتش پرستان آن کتاب را به عنوان سند معرفی میکردند که نکردند. پروفسور کریستین سن در این باره می گوید: "در مطالعه روایاتی که از منابع نصرانی در دست است ، بیش از هر چیز یک نکته جلب توجه میکند و آن مقام فائقی است که خورشید در آیین مزدیسنی ساسانیان دارا بوده است ." ایران در زمان ساسانیان – کریستین سن – ص 153
یزدگرد دوم به این عبارت سوگند یاد میکند :
« قسم به آفتاب ، خدای بزرگ ، که از پرتو خویش جهان را منور و از حرارت خود جمیع کائنات را گرم کرده است » ( الیزه – لانگولا – ج2- ص 197)
و این پادشاه چهار بار سوگند به آفتاب را تکرار کرده ( همان– ص 198 )
وقتی که روحانیون عیسوی را به ترک آیین خود واداشتند، شرط کردند که به جای معبود سابق خود خورشید را بپرستند و این نکته در رسائل شهدای سریانی به کرات تصریح شده است. شاپور دوم به شمعون برصبعی قول داد که بر جان او ببخشاید، اگر آفتاب را ستایش کند ( لابور ص 65 )

بنابر روایت پروکوپیوس (جنگ ایران – کتاب اول – بند 3) از احکام مغان این بود که شمس طالع را باید ستایش کرد. الیزه عبارت ذیل را از زبان رئیس خلوت پادشاهی ایران نقل میکند :«شما نمیتوانید از پرستش خورشید امتناع بورزید ، زیرا که خورشید از پرتو خود عالم را روشن می کند (لانگولا ج 2 ص237)"
کریستن سن – ایران در زمان ساسانیان – ص 286-287
نامه پادشاه به عیسویان ارمنستان و پاسخ عیسویان به او ...
فرمانی که مهرنرسه به عنوان پادشاه ساسانی به نجبای ارمنستان فرستاد. لازار فرپی (اکینیان 1 ص 375-76) که ظاهرا نیم قرن پس از وقایع مذکور میزیسته آن اعلامیه را به شرح ذیل نقل کرده :
"ما دیانت خود را که مبتنی بر حقیقت و بر اساس قواعد محکم است ، برای شما فرستادیم .میل داریم شما ...کیش مقدس و حقیقی ما را بپذیرید و دیگر در آن دیانت که همه میدانیم باطل و بیفایده است باقی نمانید .بنابراین پس از مشاهده این فرمان بدون اینکه خیالات دیگری در خاطر خطور دهید باید اصول دیانت ما را به طیب خاطر بپذیرید."(لانگولا ج2-ص281)
 پاسخ عیسویان به تهدید پادشاه:
"ما هنگامی که در حضور شاهنشاه بودیم مغان را که قانونگذار شما هستند ، مورد استهزا قرار میدادیم . از این رو محض احترام شما آن نامه را که موجب استهزا میباشد باز نکردیم و دست خط شما را نخواندیم زیرا دینی که میدانیم تحقیقا باطل است و نتیجه اوهام مشتی دیوانه و نادان بیش نیست و تفصیل موهومات آن را علمای مزور شما شرح داده اند ، هرگز قابل پیروی نشناخته اصول آنرا شایسته استماع و قرائت نمی دانیم . در هر حال خواندن شرایع شما موجب خنده ما میشود ...اما راجع به اصل دین خود اجمالا گوییم که مانند شما خورشید و ماه و آتش را نمیپرستیم و این همه خدایانی که شما در زمین و آسمان دارید ستایش نمیکنیم ، بلکه یکتا خدایی را عبادت میکنیم که آسمان و زمین و هر چه در انهاست آفریده اوست" منبع
همچنین بنگرید به این مطلب:

چه کسانی زرتشتیان را آتش پرست نامیدند ؟

تفاوت زرتشت و پیامبران ابراهیمی در تبلیغ آیین

«...[یکی از] ویژگی[های] رهبری پیامبران ابراهیمی...،آنستکه پیامبران ابراهیمی برای پیشبرد اهداف و برنامه های انقلابی خود رأس هرم قدرت را نشانه گرفته و آماج تهاجمات تبلیغی خود قرار می دهند. رسالت آنها نبرد با طاغوت زمانه است که دشمن عینی توحید و پشتیبان اصلی مذهب شرک و ستم اجتماعی می باشد؛ و هرگز همچون فلاسفه،"پیامبران شرقی" (کنفسیوس، بودا و...) و نظریه  پردازان برج عاج نشین غربی برای تبلیغ دین و آئین خود دست به دامن دربارهای پادشاهی و قدرتهای  سیاسی زمانه نشدند.

این ویژگی...را میتوان با آنچه تاریخنگاری رسمی"زرتشتی"درباره پیامبر افسانه ای خود میگوید، مقایسه نمود. طبق این اسناد، طی ده سال تبلیغ و دعوت دینی در درون اجتماع، تنها یک نفر به زرتشت میگرود! (تاریخ ایران، جلد اول،631). وی ناگزیر به دربار گشتاسب روی آورد و از او یاری جست؛ و تنها با تکیه بر قدرت و امکانات دولتی گشتاسب بود که دین او منتشر شد:"او بود که حربه و تکیه گاه زرتشت و اهورا شد و آئینی را که به زنجیر بسته بود و توان حرکت نداشت، از قید رها کرد"(فروردین یشت اوستا). اما چون پادشاهان پسین از حمایت این مذهب دست برداشتند، دوباره به انزوای تاریخی دچار شد؛ تا آنکه پادشاهان ساسانی آنرا با ترکیبی جدید به زور حاکم گرداندند! اصول عقاید و احکام اجتماعی و اخلاقی دین مزدیسنا هیچ پیوند و سنخیتی با نیازها، گرایشها و آرمانهای مردم ستمدیده نداشت؛بطور یکجانبه و افراطی از سلطه ومنافع  اربابان زر و زور و تزویر حمایت میکرد؛ و رنجبران و محرومان را تحقیرکرده و خواهان تشدید ستم و سرکوب و استثمار آنها بود! (نگاه کنید به "تاریخ سیاسی ایران باستان"،بخش دوازدهم).


محمود رضاقلی/جامعه شناسی و تبیین تاریخ /ص346