ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مسعود بابالحوائجی: شاید به لحاظ کثرت آثار و تبحر در علوم گوناگون دربارهی هیچ شخصی به اندازهی جابربنحیان، در تاریخ ما اغراق و مبالغه صورت نگرفته باشد.
فردی که تاریخ تولدش را از ۱۰۱ هجری نوشتهاند تا اوایل قرن چهارم هجری، تاریخ و نیز نحوهی مرگش به همین ترتیب عجیب است با آن شهرتی که کسب کرده کاملا نامعلوم است.
ادعا شده بیش از دوهزار ورق نوشته به او منسوب است در یک کتاب ۵۰۰صفحهای و به نقل حاجی خلیفه در کشفالظنون بیش از ۶۰۰رساله؛ که محققان و مستشرقانی چون پل کراوس با صرف ۱۴سال تحقیق دریافتند اغلب آنها از وی نیست.
جالب است که زرکلی در الاعلام او را در صورت حقیقی بودن متعلق به قرن چهارم میداند و میگوید اگر شخصیتی واقعی باشد تنها یک کتاب دارد به نام «الرحمه».
از طرفی القاء میکنند شاگرد امام صادق است و صدها رساله در طب جبر و شیمی از ایشان نقل کرده اما علمای رجال بزرگ چون کشی و نجاشی و طوسی در فهرستهای رجالی خود حتا یکبار از او نام نبردهاند در حالی که اینان هر راوی اگر تنها یک روایت هم نقل کرده به تفصیل به او پرداختهاند.
امام ذهبی در تاریخ الاسلام و «السیر»از ابنخلکان نقل میکند که رسالههای کیمیایی که به او نسبت میدهند واقعیت ندارند.
در سرح العیون ابننباته آمده اسماعیلیان که گرایش به فن کیمیا داشتند این نام را وضع کردند و هرچه در کیمیا و خیمیاء مینوشتند به این نام منسوب میکردند چیزی که پل کراوس هم تأیید میکند که این نام نماد نویسندگان یک مکتب است نه یک فرد.
معروف است در رسائلش نوشته «سمعت من سیدی» این سید را شیعیانی که او را کوفی دانستهاند به جعفر صادق و دیگران به جعفر برمکی تأویل کردهاند اما کوفی بودن او هم انتحالی از سوی شیعیان است؛ موسوعهی رجالی خویی او را صوفی طرسوسی میداند.
ظاهراً مذهب گنوسیسم یا غنوصیه با خلق این نام قصد داشته برخی از دیدگاههای فلسفی خود را به مکتب صادق منتسب سازد، چنانکه الصفدی در الوافی بالوفیات آورده.
جالب است محتوای رسائل هم آنقدر غامض و مغلق و پیچیدهاند که در ریشهشناسی واژهی انگلیسی "gibberish" یعنی کلام جابر که به معنای بیهوده است گفتهاند از نام جابر گرفته شده چرا که محتوای رسائل او جملةً بسی غامض و نامفهوم بوده است. مثلاً هانری کربن که جابر را کیمیاشناس اسماعیلی مذهب میدانست به رمز (سین،م.ع) یعنی سلمان و محمد و علی در رسالهی ماجد اشاره میکند، همچنین باور افراطی به تقدم حروف بر یکدیگر مانند عین بر میم که باور رافضیان وباطنیه است.
اگر در اسامی رسالههایی که ابنندیم در الفهرستت برای او برشمرده تأمل کنیم این مطلب وضوح بیشتری هم مییابد.
با این وصف ادعاهای گزاف و عجیبی هم در این رسائل و نوشتهها مطرح شده مانند اینکه:
«ویُعلَمُ أنه لیس على وجه الأرض کتابٌ مثل کتابنا هذا، ولا أُلِّف ولا یؤلَّف آخر الأبد».
یعنی:
تا قیامت کسی مانند این کتاب ما نتواند که بنگارد..
آیتالله سید احمد مددی هم که از رجالیون برجسته مکتب سید خویی است در کتاب مناهج الاجتهاد وطرائق المحدّثین به صراحت وجود تاریخی فردی به نام جابر را منکر شدهاند و نوشتهاند:
با این عبارات.
"ولیس له وجود على أرض الواقع" إلى أن یقول عن التراث المنسوب لجابر "ولکنْ عند التحقیق التاریخی یتَّضح أن کل هذه النسخ لیس لها أیّ وجود فی الواقع ".
خلاصه مغزهایی نظیر ذبیحالله منصوریها در تاریخ نه تنها اندک نبودهاند بلکه همکاری و همدستیشان تا مرکز مطالعات استراسبورگ فرانسه امروزی هم امتداد یافته است.