زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

رابطه زبان فارسی با زبانهای محلی/رضا براهنی

«...یک مسأله اساسی،  موضوع رابطه زبان فارسی با زبانهای محلی است. زبان رسمی ایران، زبان فارسی است این درست و بر حق است و کسی هم اگر منکر شد بدهید حلق آویزش بکنند. ولی شما نمی توانید منکر زبان های محلی آذربایجان و کردستان و گیلان و مازندران بشوید. مثالش را از آذربایجان میدهم تا اگر به کسی برخورد، همان کس خودم باشم. زبان مادری یک آذربایجانی، فارسی نیست بلکه ترکی است، حالا خواهید گفت، نه! ترکی نیست، بلکه آذری است. من که هم زبان ترکی عثمانی می دانم و هم زبان ترکی آذربایجانی، بشما می گویم که زبان ترکی عثمانی ترکی قفقازی و ترکی تبریزی، و ترکی ترکان ساکن تهران، با فرقهای بسیار ناچیز، تقریبا یکی است، ولی چون ترک تبریزی و ترک تهرانی، زبانش را بصورت مکتوب ندیده و فقط بصورت شفاهی و سینه به سینه آموخته است، کلمات زبانش سائیده شده و حتی در بعضی موارد یک کلمه تبدیل به یک صدا شده است؛ و موقعی که کلمه بطور کامل نوشته نشد و در نتیجه بطور کامل بر زبان رانده نشد تبدیل به صدا می شود و در نتیجه تا حدودی زشت می شود و شاید شما حق دارید بگوئید که ترکی آذربایجانی زبانی است زشت! ولی شما حق ندارید بگوئید که ترکی، زبانی است زشت، بدلیل اینکه شما که در شیفتگی من به زبان فارسی تردیدی بخود راه نمی دهید، قبول کنید که زبان ترکی عثمانی، بهمان اندازه زبان فارسی و فرانسه، زیبا و پر آهنگ است. و این را هم بدانید که اگر فارسی و فرانسه هم بصورت مکتوب در نیایند، آنها هم زیبائی و آهنگ خود را، بشکلی که اکنون دارند، از دست خواهند داد و بهمان اندازه ترکی آذربایجانی یک برتقال فروش که شما فکر می کنید زشت است زشت خواهند شد. و هم چنین اگر ترکان ترکیه حق نوشتن زبان خود را نداشته باشند پس از حدود نیم قرن زبانشان تبدیل بهمان ترکی آذربایجانی ما خواهد شد. ولی شما ممکن است نپذیرید که این ترکی است. گردن من از مو نازکتر است: گفته شما را می پذیرم و می گویم که این زبان بهر اسمی که خوانده شود. فارسی نیست و زبانی دیگر است. بس شما در راه در پیش دارید؛ یکی اینکه بدانید و هر بچه ای را که در یک خانواده ترک متولد می شود از آن خانواده بگیرید و بسپارید بدست یک خانواده فارسی زبان و با بسپارید به یک موسسه جامعی که همه را فارسی زبان تربیت بکنند و بدین ترتیب اجازه ندهید که هفت هشت میلیون نفر از مردم ایران، اول یک زبان زشت! یاد بگیرند و بعد بعلت عادت کردن به زشتی آن زبان، نتوانند فارسی شیرین و زیبای شما را تکلم کنند ولی من میدانم که شما وسایل کافی برای این استحاله سرتاسری را در اختیار ندارید. بس بیائید راه دوم را بپذیرید. یعنی به اینان اجازه دهید که زبان خود را بصورت مکتوب هم یاد بگیرند . و البته با الفبای فارسی - اینان که بنا چار زبان خود را بصورت شفاهی یاد می گیرند، چه مانعی دارد که بصورت کتبی هم یاد بگیرند؛ این را بدانید که ترک تبریزی باینوسیله نه ترک قفقازی خواهد شد و نه ترک عثمانی؛ بهمانگونه که ترک قفقازی و ترک عثمانی، ترک ایرانی نیستند و نخواهند شد. ترک ایرانی، بهر صورت، ایرانی خواهد ماند؛ چرا که او بالاخره هم با ترک عثمانی در گذشته مبارزه کرده و هم بدست ستارخان پرچم روس را پائین کشیده، برای تمام مردم ایران، در راه گرفتن مشروطه جان فشانده است. و تازه در آن موقع، ترکی فقط یک زبان شفاهی نبود، مکتوب هم بود و اگر قرار میشد که بوسیله ترکی مکتوب به ایران خیانت شود، در همان زمان می شد، که میدانید نشده است. بعلاوه اگر شما فکر می کنید که اگر این زبان مکتوب بماند ممکن است از خارج خطراتی برای امنیت و تمامیت ارضی کشور ایجاد شود، میدانید که بدلیل وجود این همه سازمان جهانی و منطقه ای و اینهمه دوستی در مرزهای شمالی چنین چیزی از محالات است. وانگهی اگر قرار بر این می شد که بدلیل اشتراکها و یا شباهت های زبانی، کشوری بدنبال تسخیر کشوری دیگر باشد، شما باید افغانستان و تاجیکستان را اشغال بکنید و فارسی زبانان پاکستان هم باید از شما دعوت کنند که آنها را از بوغ حکومت پاکستان نجات دهید! 
 پس شما می توانید با خیال راحت اجازه دهید که مردم آذربایجان، زبان خود را بصورت مکتوب و با الفبای فارسی یاد بگیرند. همانطور که در مورد کردها و سایر اقوام هم چنین اجازه ای می توانید بدهید. منتها باید فکری به زبان فارسی اینان هم بکنید. باین معنی که کتابهای درسی که برای تهرانی ها یا شیرازیها با مشهدی ها نوشته می شود بدرد ایشان نمی خورد. باید کتابهای درسی اینان با در نظر گرفتن موقعیت زبان اولشان نوشته شود باید فشرده تر و جامع تر باشد تا شاگرد موقعی که کلاس های ابتدائی را پشت سر گذاشته بتواند از فارسی، باندازه یک فارسی زبان استفاده کند. می توانید در این مورد از اشتراکهای دستوری و ساختمانی زبانهای محلی با زبان فارسی استفاده بکنید، نباید گذاشت که یک ترک یا کرد یا گیلک با کینه زبان فارسی را یاد بگیرد. اگر در او شور و حال کافی برای یادگیری ایجاد کنید و اگر به او بفهمانید که فرهنگی بسیار غنی در زبان فارسی نهفته است که یاد گرفتنش بشریت را از نظر بینش عاطفی و فکری جلو می برد و انسان شرقی را شکوه و اعلام می بخشد. او خود بخود عاشق زبان فارسی خواهد شد، مخصوصا که از نظر دینی، ملی و هدفهای انسانی خودش را بهیچ وجه جدا از ایران نمیداند ایستاد تا ویزای مهاجرت بگیرد.»
 «... نباید کتابهای درسی برای تمام مناطق کشور یکسان باشد؛ باید برای اهالی مناطقی که زبان فارسی، زبان مادریشان نیست، کتابهای درسی از نوعی دیگر نوشته شود؛ در غیر این صورت کتابهای درسی بضرر اهالی این مناطق است و آنها را نسبت به فارسی زبانان، خود بخود، عقب مانده بار می آورد و آنوقت اهالی محترم تهران، شب و روز، مردم شهرستانها، بویژه کردها و ترکها و شمالی ها را مسخره میکنند که ولش کن بابا، ترکه، رشتیه، سقزیه، که لابد یعنی، خره، احمقه، قاطر و استره. این کثافتکاریهای نژادی - که در واقع نژادی هم نیست و بیشتر زبانی است . فقط موقعی از میان برخواهد خاست که به ترک و گیلک و کرد، زبان فارسی، با اصول و موازین صحیح و جدید آموخته شود و با این فکر که این زبان مادری نیست که بدانها یاد داده می شود، بلکه زبانی است که در کنار زبان مادری، زبان رسمی و حکومتی است و باید هم آموخته شود.»
دکتر رضا براهنی/تاریخ مذکر-چاپ1363/ ص107-111

سیدجواد میری: اجرای قانون اساسی ضد امنیت ملی است؟

آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا: چندی پیش علیرضا منادی سفیدان، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اعلام کرد که طرح تدریس اختیاری زبان‌های محلی و قومی هر منطقه در کمیسیون آموزش و تحقیقات تصویب شده و به زودی به صحن علنی مجلس ارائه خواهد شد. علیرضا منادی سفیدان در این باره گفت: وزارت آموزش و پرورش مکلف است تا از سال تحصیلی 1403– 1402 ترتیبی اتخاذ کند تا ادبیات و زبان‌های محلی و قومی متناسب با هر منطقه به صورت دو واحد اختیاری (دو ساعت در هفته) در پایه‌های هفتم و دهم آموزش داده شود. منادی با اشاره به اینکه ماده اول این طرح مربوط به تدریس کتاب‌ها و مواد درسی و آموزشی در تمامی پایه‌ها است که باید به زبان و سبک فارسی باشد، اظهار کرد: طبق این طرح معلمان باید به زبان فارسی محتوای کتب درسی را آموزش دهند.وی مرجع تشخیص زبان‌های قومی و محلی هر منطقه را طبق طرح مصوب، فرهنگستان ادبیات فارسی و سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی درسی ذکر کرد.این در حالیست که یکی از نمایندگان مجلس ایران اجرای اصل 15 قانون اساس را خلاف امنیت ملی می‌داند و در این خصوص معتقد است این کار یعنی تدریس زبان‌های قومی و محلی باعث به هم ریختن نظم طبیعی زبان در ایران می‌شود.

نماینده مجلس: اجرای اصل 15 قانون اساسی خلاف امنیت ملی استاحمد نادری، نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ایران با اعتراض به طرح اخیر این کمیسیون در خصوص طرح تدریس ادبیات زبان‌های قومی و محلی این کشور گفت: طرح اجرای اصل 15 قانون اساسی که در کمیسیون آموزش تصویب شد را خلاف امنیت ملی می‌دانم و امیدوارم رئیس مجلس و مراجع بالادستی به این موضوع ورود کنند. به گزارش ایرنا، وی تصویب این طرح را باعث «به هم ریختن نظم طبیعی زبانی در ایران» دانست و افزود: به عنوان مثال جامعه ممکن است به صورت تاریخی دارای نظمی طبیعی و خودبنیاد باشد در این صورت قانون باید پاسدار و امتداد بخش این نظم و سامان تاریخی باشد نه اینکه به صورت اراده گرایانه نظم را به هم بریزد و منازعه‌های مصنوعی و فرسایشی را ایجاد کند.نماینده مردم تهران در مجلس ایران درباره روند تصویب این طرح در کمیسیون آموزش و تحقیقات، تصریح کرد: بنده در مسافرت کاری بودم و در مجلس حضور نداشتم و از قبل هم در جریان این طرح نبوده‌ام که ملاحظاتم را خدمت همکارانم بیان کنم و در جلسه روز یکشنبه 14 آذر 1400 هم که دیدم جزئیات این طرح در دستور کار است، به نشانه اعتراض جلسه کمیسیون را ترک کرده و البته به همکاران حاضر هشدارهای لازم را دادم.وی ادامه داد: همانطور که گفتم زبان فارسی میراث همه ایرانیان و رکن مهم هویت ایرانی است و وظیفه دولت و مجلس و مردم پاسداری از آن است.

سید جواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی در این باره به آفتاب یزد گفت:«من فکر می‌کنم مفاهیم خنثی و بی‌طرف نیستند. یعنی زبان، واژه‌ها و کلمات به انحا گوناگون بار معنایی با خودشان دارند. وقتی آقای نادری می‌گوید زبان‌های قومی و محلی در پس ذهن او یک مفهوم و سلسله مراتبی وجود دارد. آن سلسله مراتب این است که زبان‌های غیر از زبان فارسی زبان ملی نیستند بلکه زبان یک قوم و محلی هستند و بقیه زبان‌ها را باید ذیل مفاهیمی مانند قوم و محله قرار داد و زبان فارسی زبان ملی است. تقریبا حدود یک دهه است که من دارم درباره این موضوع بحث می‌کنم و آن این است که مفهوم زبان در گفتمان‌های رایج هم در حوزه آکادمی و هم در حوزه عمومی درست صورت بندی نشده است. به همین خاطر است که در یکی از مهمترین نهاد‌ها در کشور ما که مجلس است حرف‌هایی زده می‌شود که مبنا و بنای تاریخی و نسبتی با تاریخ و تحولات جامعه ایران ندارد.چهار صورت زبان را ما در ایران می‌توانیم احصاء کنیم: زبان به مثابه زبان مادری، زبان به مثابه زبان ملی، زبان به مثابه زبان رسمی و زبان به مثابه زبان میانجی. وقتی می‌گوییم زبان مادری یقینا در ایران زبان مادری همه مردم زبان فارسی نیست. بر اساس مشاهدات بسیار بسیط و ساده مردم شناسی می‌توان احصاء کرد که در ایران زبان مادری افراد زبان‌های گوناگونی است از جمله فارسی، ترکی، کردی، لری، بلوچی، ارمنی، ترکمنی و.... این‌ها زبان‌های مادری گوناگون هستند که در اقصی نقاط کشور حضور دارند. ما یک مفهومی داریم به نام زبان ملی که به نظر من مورد توجه آقای نادری هم قرار نگرفته است. موضوع آن است که مفهوم ملی در تاریخ ایران پیشا مشروطه یک معنایی داشته است و پسا مشروطه معنای دیگری پیدا کرده است. یعنی پیشا مشروطه ما وقتی می‌گفتیم مله به معنای دین و آیین بود. ملت که در فارسی رایج شده است بعد از مشروطه معطوف به یک امر مستحدثه‌ای بوده است. یعنی یک اتفاقی در ذهن و زبان جامعه ایرانی و انسان ایرانی در مواجهه با فرهنگ و مدرنیته رخ داده بود و مفهوم جدیدی وارد ذهن و زبان ایرانی شده بود به نام ناسیون. این مفهوم بعد از انقلاب مشروطه با عنوان ملت ترجمه می‌شود. وقتی می‌گفتند ملت ایران یعنی تمامی آحاد انسان‌هایی که در چارچوب مرزهای سرزمینی ایران زندگی می‌کردند و ملیت ایرانی بر آنها مترتب می‌شده است. »

زبان‌های ملی متکثروی ادامه داد: « پس پیشا مشروطه وقتی می‌گفتیم مله یعنی دین و پسا مشروطه ملت یعنی ناسیون. وقتی قبول کردیم تمام کسانی که در داخل مرزهای ایران امروز زندگی می‌کنند هم فرهنگ، زبان، قومیت، دین، آیین و... و تمامی ابعاد وجودی این افراد جزئی از ملیت ایرانی است. پس وقتی ما می‌گوییم زبان ملی در ایران این زبان ملی صرفا به زبان فارسی اطلاق نمی‌شود زیرا بقیه زبان‌ها هم ذیل مجموعه ایرانیت و ملیت ایرانی تعریف و تحدید می‌شوند. به همین خاطر زبان ترکی، ارمنی، کردی، عربی و.... زبان ملی ایرانی‌ها است. همانگونه فرهنگ‌های این اقوام جزئی از ملیت ایرانی است. در اینجا ایرانیان آمده‌اند یک نکته بدیع را هم ایجاد کرده‌اند و گفته‌اند تمایز بین زبان ملی و زبان رسمی ما یک مفهومی است و زبان رسمی ما زبان فارسی است و هیچکس هم با این هیچ مقابله‌ای نداشته است. اما مفهومی به نام زبان میانجی وجود دارد که دیگر ذیل مفاهیم ملی و رسمی قرار نمی‌گیرد. برای مثال در بازار تهران حتی امروز زبان ترکی در کنار زبان فارسی زبان میانجی است. در سرتاسر ایران هم زبان فارسی را به عنوان زبان میانجی و مشترک مورد استفاده همگان قرار می‌گیرد. به نظر من آن چیزی که باعث شده است آقای نادری و بسیاری از دیگران این مفاهیم را درست استفاده نکنند همین موضوع است. ما در ایران زبان‌های متعدد و متنوع مادری داریم لذا ما زبان قومی و محلی نداریم بلکه زبان‌های ملی متکثر داریم. حالا در قانون اساسی اصل 15 به این اشاره شده است که برای زبان‌هایی که غیر از زبان رسمی که فارسی است فضائی درست شود که مورد تدریس قرار بگیرند.»

سیطره گفتمان نوباستان گراییاین جامعه شناس در ادامه گفت:« ما در ایران ارامنه را داریم که صد و ده سال است یک مدل بسیار موفقی از آموزش و پرورش در کنار زبان فارسی را دارند و آسوری‌ها را داریم که به زبان آسوری تحصیل می‌کنند. حتی ما کلیمیان را داریم که به زبان عبری می‌خوانند. باید از این دوستان سوال کرد که چرا با زبان‌هایی که در داخل ایران و جزئی از زبان‌های ملی ایران است تقابل می‌کنند؟ به نظر من ریشه این موضوع به گفتمان باستان گرایی در ایران بازمی گردد که از اواسط دهه 80 آرام آرام در ایران خود را بازسازی کرد و من از آن با عنوان سیطره گفتمان نو باستان گرایی یاد می‌کنم. معماران متقدم گفتمان باستان گرایی افرادی مانند محمود افشار، عباس اقبال آشتیانی، جواد شیخ الاسلامی،پور داوود، سید احمد کسروی و... بودند. از دهه 90 به این سو این گفتمان خودش را در رسانه ها، روزنامه ها،آموزش و پرورش، آموزش عالی، فرهنگستان ادب و بسیاری از ارگان‌ها و سازمان‌ها خودش را بازسازی کرده است و از آن با عنوان گفتمان نوباستان گرایی ( گفتمان ایران شهری ) می‌شود یاد کرد. اتفاقا این گفتمان نو باستان گرایی که دور متاخر گفتمان باستان گرایی است بازهم در اینجا معمارانی مانند سیدجواد طباطبائی، حمید احمدی، محمدرضا باطنی و...دارد. این‌ها به انحا گوناگون به تقابل‌هایی در جامعه دامن می‌زنند و تلاش می‌کنند بخش‌هایی از جامعه را در برابر همدیگر قرار دهند. ریشه سخنی هم که آقای نادری می‌گوید در بازسازی و احیای گفتمان باستان گرایی است که دوباره در فضای عمومی جامعه ایران دارد خودش را بازسازی می‌کند.»

زبان‌ها در حال هم افزایی با یکدیگراین عضو پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی ادامه داد:« اساسا اگر ما به تاریخ زبان‌هایی که در ایران بوده است نگاه کنیم متوجه می‌شویم این زبان‌ها دائما در حال داد و ستد با یکدیگر بوده‌اند و این‌ ها نه تنها همدیگر را تضعیف نمی‌ کردند بلکه باعث تقویت یکدیگر می‌شدند و قوم‌ های ایرانی باهم خویشاوند هستند. در طی 5 هزار سال اقوام مختلف ایرانی در داخل ایران یک پیوست فرهنگی ایجاد کردند و نه تنها زبان‌ها در تقابل با یکدیگر نیستند بلکه در حالت هم افزایی با یکدیگر قرار می‌گیرند. آن چیزی که باعث تقابل می‌شود زبان‌های مختلف در برابر زبان فارسی و بالعکس نیست. بلکه ایدئولوژی باستان گرایی است که اساسا از بدو ورود اسلام در پهنه ایران هرآنچه که بعد از فروپاشی ساسانیان در ایران به وجود آمد آن را سخیف و ضد ایرانی می‌داند. این‌ها هم وهم است و این ایدئولوژی حتی به مجلس نفوذ می‌کند تا جایی که یکی از نمایندگان مجلس می‌گوید اگر ما این اصل قانون اساسی را احیا کنیم ضد امنیت ملی می‌شود. مگر می‌شود اجرای قانون اساسی ضد امنیت ملی شود؟ اینجا به نظر من پرسش این است که چه اتفاقی دارد در فضای عمومی ایران رخ می‌دهد؟ نمایندگان مجلس باید بسیار هوشیارتر و هوشمندانه‌تر رفتار کنند نه اینکه خود بازیچه جریان‌های خطرناک شوند. ما وقتی در مورد بحث‌های زبانی در ایران صحبت می‌کنیم باید متوجه باشیم که در ذیل کدام گفتمان حرف می‌زنیم

نگاهی به خطابه اخذ تمدن غربی تقی زاده

سیدحسن تقی زاده از سیاستمداران مشهور دوران مشروطه و پهلوی اول، علاوه بر اشتهار به فعالیت سیاسی-اجتماعی، در عرصه تاریخنگاری نیز مؤثر بوده و آثاری از خود به جای گذاشته که عمدتاً مُعرف تاریخنگاری دوران خویش یعنی تاریخنویسی ناسیونالیستی افراطی است. اما این شخص پس از سالها و در اواخر عمر، در دو گفتار ظاهرا از موضع قبلی خویش در تاریخنگاری عقب می نشیدند و حتی به آثار و تبعات اجتماعی-سیاسی چنین دیدگاهی به تاریخ اشاره می کند، و آن هم انتقاد از مرکزگرایی افراطی و محدود کردن اقوام به عدم استفاده از زبان بومی و قومی خویش است:
«تشدید عجیب و گاهی مسخره‌آمیز مرکزیت در هر شعبه و رشته از امور ولایت[آذربایجان] تأثیر داشته و از آنجمله سختگیری به زبان مادری مردم است که اگر آقایان طهرانی علمداران «وحدت ملی» به‌معنی باطل آن قدرت داشتند استعمال زبان مادری را در محاورهٔ مردم هم غدغن می‌کردند. در دورهٔ استبداد سابق یعنی هشت نه سال قبل[اواخر دورهٔ رضاشاه] که حالا به آن جای استبداد کلمهٔ فرنگی دیکتاتوری داده‌اند کم‌کم مأمورین طهرانی در آذربایجان دست به این کار هم زده بودند و شنیدم یکی از رؤسای معارف تلفظ به یک کلمهٔ ترکی را هم موجب مجازات و قطع مقداری از حقوق ترکی‌زبان به‌دست مستخدم صدیق و وطن‌دوست دولت قرار داده بود.
 این نوع مرکزیت نظیر همان ظلمی است که گفته‌اند ملک اگر هم با کفر پایدار ماند با چنان اعمال بقا نیابد. پس باید به‌جای زبان، قلب را تسخیر کرد که وحدت ملی و وطنی حقیقی بوجود بیاید. (مقالات/ج۱۸/ص۲۶۵,۲۶۳) »
خطابه «اخذ تمدن خارجی»-ظاهرا به «دومقاله» هم معروف است-، که نگرش جدید تقی زاده به مسئله مورد اشاره را آشکار می کند در مجله یغما به چاپ رسید.  دانلود خطابه اخد تمدن غربی
همچنین بنگرید به  این دو مقاله: چهره دوگانه تقی زاده به قلم حمدعلی بهمنی قاجار  حجت یحیی پور
نقد مقاله فوق به قلم عباس سلیمی نمین

(بخش هایی از این خطابه در این پست)
معرفی این خطابه از کانال عظیم حسن زاده:
«خطابه "اخذ تمدن خارجی" از سید حسن تقی زاده سیاستمدار و ادیب مشهور ایران معاصر یکی از جالبترین خطابه های سیاسی و فرهنگی معاصر است. تقی زاده در این سخنرانی که مربوط به اواخر عمر اوست(سال 1339ش در زمان ریاست به مجلس سنا) از گذشته فکری خود و اینکه در زمان جوانی اش فرنگی مآب افراطی بوده است، اعلام پشیمانی میکند. مرحوم استاد فردی به واسطه استاد شهریار از تقی زاده نقل کرده اند که همین اعلام نظر او باعث شد تا پس از عمری خدمت به دستگاه فکری و سیاسی زمان، همه مجلس همهمه وار علیه او بشورند طومارها نوشته و به شاه ببرند و چنین شد که در نهایت مانند قطره اشکی از چشم روزگار افتاده و دوران انزوای خود را در یکی از حومه های تهران سپری کند.
 این سخنرانی علاوه بر مباحث مربوط به نسبت بین ایران و تمدن غربی از جهت نقد بر مفهوم ایرانیت در آن زمان دارای اهمیت است. تقی زاده، در این خطابه صراحتا از باستان گرایی انتقاد میکند، از "ملت بازی افراطی" در ایران و "طعن به ترک و عرب" اعلام انزجار کرده و آن را "علامت مزاج غیر سالم" و "مضر و خطرناک و بیهوده" میداند و اعلام میکند این طعنهای خصومت آمیز با ترکان که از شمال شرقی سیبری تا بالکان پراکنده اند و نزدیک به ثلث جمعیت ایران را شامل میشوند، از جهات داخلی و خارجی مضر به حال ایران است. تقی زاده قوام "وحدت ملی" در ایران را به شرط " عدالت و آزادی و رفاه" جمیع اقوام میسر میداند و در نهایت توصیه میکند برای نیل به این مقصود و نزدیکی هرچه بیشتر ملل مسلمان ترک و عرب و فارس به یکدیگر، سعی شود زبان ترکی و عربی حتی اردو در ایران بطور عمومی تعلیم داده شود.
 بازخوانی و تحلیل این خطابه میتواند ما را در شناخت مساله نسبت بین ایرانیت و ترکیت و خوانشهای بیمارگونه ملت بازان افراطی از این رابطه یاری کند.»