ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
-تأثیرعصبیّت قومی برتاریخ نگاری ایرانی را درموارد بسیاری میتوان دید که در اینجا به چند نمونه آنھا اشاره می شود: ریشه ھای فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جنبشھای شیعی و پدیده تصوّف وعرفان درایران پس از اسلام نادیده گرفته می شود و روندھای یاد شده بازتاب "نبرد قومی ایرانیان برعلیه اعراب" و در چھارچوب "تضاد آریایی–سامی "تحلیل می شود. دربرابر، جنگ تیره ھای اشرافی ایرانی با خلفای اموی وعباسی بمنظور بازپس گرفتن قدرت وثروت خانوادگی خویش و احیای نظام ساسانی – زرتشتی "مبارزه آزادی بخش ملی" تلقّی شده و خائنی چون افشین و زورگوی ستمگری چون مازیار "قھرمان ملی" معرفی می شوند. ھر آنچه از فرھنگ بشری در ورای مرزھای ایران 'نیک' و 'ارزنده' است، تاریخاً پدیده ای "ایرانی" یا و برگرفته از فرھنگ ایرانی شناسانده می شود، اما آنچه درفرھنگ ایرانی "زشت'' و "ناپسند" است به عناصر فرھنگی بیگانگان و بویژه به "کثافتھای سامی" نسبت داده میشود! زرتشت پیامبر نیز از نیمه قرن ھفتم پیش ازمیلاد به گذشته ھای دورتر(حتی تا دوازده ھزارسال پیش!!) بازگشت داده می شود تا نسبت به پیشکسوتی "پیامبرایرانی" بر "پیامبران سامی" اطمینان کامل حاصل گردد! ھمچنین کاشف بعمل آمده است که حافظ شاعر ایرانی دوره اسلامی نیز نه حافظ قرآن بلکه حافظ اوستا بوده است!
کما اینکه نژادپرستان ایرانی ھرگز به ارزیابی علمی، منطقی و منصفانه اسلام نیز که "دین تازیان" است نمی پردازند. آنھایی ھم که کمی "ناپرھیزی" کرده و رسماً مسلمان مانده اند، از این که در رگھای پیامبرشان نه تنھا خون آریایی جریان نداشته بلکه بدتر از آن خون عرب جاری بوده است، کمی تا قسمتی شرمنده اند! اما برای رفع این شرمندگی نژادپرستان دست بکار "تحقیقات تاریخی"! شده و "کشف" کرده اند که قبیله قریش چند قرن پیش از پیدایی اسلام، ازایران به مکه مھاجرت کرده بود!! خلاصه خون آریایی را در رگھای محمد(ص) جاری کردند تا نژادپرستان "مسلمان" ایرانی نیز از پیروی "پیامبر تازیان" شرمنده نباشند!
محمود رضاقلی-امام علی وستون پایه های سیاست حق مدار-ص135/136
کتابچه ای به قلم استاد رسول جعفریان(71صفحه)
در این اثر بررسی شده که داستانسرایی درباره سقوط اندلس, چگونه تبدیل به تاریخ شده, و به عنوان سند یا اثبات یک مقوله به برخی کتابهای تاریخی و درسی راه یافته، و مورد استناد برخی شخصیت ها و محققّین گشته است.
معرفی مقاله ای درباره سقوط اندلس توسط آقای جعفریان با عنوان:
"علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون"
نوشته: محمدرضا شهیدی پاک