زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

تأثیرعصبیّت قومی برتاریخ نگاری ایرانی

-تأثیرعصبیّت قومی برتاریخ نگاری ایرانی را درموارد بسیاری میتوان دید که در اینجا به چند نمونه آنھا اشاره می شود: ریشه ھای فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جنبشھای شیعی و پدیده تصوّف وعرفان درایران پس از اسلام نادیده گرفته می شود و روندھای یاد شده بازتاب "نبرد قومی ایرانیان برعلیه اعراب" و در چھارچوب "تضاد آریایی–سامی "تحلیل می شود. دربرابر، جنگ تیره ھای اشرافی ایرانی با خلفای اموی وعباسی بمنظور بازپس گرفتن قدرت وثروت خانوادگی خویش و احیای نظام ساسانی – زرتشتی "مبارزه آزادی بخش ملی" تلقّی شده و خائنی چون افشین و زورگوی ستمگری چون مازیار "قھرمان ملی" معرفی می شوند. ھر آنچه از فرھنگ بشری در ورای مرزھای ایران 'نیک' و 'ارزنده' است، تاریخاً پدیده ای "ایرانی" یا و برگرفته از فرھنگ ایرانی شناسانده می شود، اما آنچه درفرھنگ ایرانی "زشت'' و "ناپسند" است به عناصر فرھنگی بیگانگان و بویژه به "کثافتھای سامی" نسبت داده میشود! زرتشت پیامبر نیز از نیمه قرن ھفتم پیش ازمیلاد به گذشته ھای دورتر(حتی تا دوازده ھزارسال پیش!!) بازگشت داده می شود تا نسبت به پیشکسوتی "پیامبرایرانی" بر "پیامبران سامی" اطمینان کامل حاصل گردد! ھمچنین کاشف بعمل آمده است که حافظ شاعر ایرانی دوره اسلامی نیز نه حافظ قرآن بلکه حافظ اوستا بوده است!
کما اینکه نژادپرستان ایرانی ھرگز به ارزیابی علمی، منطقی و منصفانه اسلام نیز که "دین تازیان" است نمی پردازند. آنھایی ھم که کمی "ناپرھیزی" کرده و رسماً مسلمان مانده اند، از این که در رگھای پیامبرشان نه تنھا خون آریایی جریان نداشته بلکه بدتر از آن خون عرب جاری بوده است، کمی تا قسمتی شرمنده اند! اما برای رفع این شرمندگی نژادپرستان دست بکار "تحقیقات تاریخی"! شده و "کشف" کرده اند که قبیله قریش چند قرن پیش از پیدایی اسلام، ازایران به مکه مھاجرت کرده بود!!  خلاصه خون آریایی را در رگھای محمد(ص) جاری کردند تا نژادپرستان "مسلمان" ایرانی نیز از پیروی "پیامبر تازیان" شرمنده نباشند!

محمود رضاقلی-امام علی وستون پایه های سیاست حق مدار-ص135/136

فرهنگ پیش از اسلام و فرهنگ پاک و ناب؟!

«این ادعا که فرھنگ ایران پیش از ورود اسلام به این سرزمین فرھنگ "پاک و ناب آریایی" بوده است بسی سخیف و فریبکارانه است. اولاً پدیده ھای زشت و ناپاک در عقاید، مناسک، سیاست، روابط خانوادگی و طبقاتی... درایران باستان کم نبوده است... . دوماً فرھنگ ایرانیان باستان خالصاً نیز "آریایی" نبوده است. "آریانھای ایرانی" در بدو ورود به فلات ایران شاید "فرھنگ ناب آریایی" داشته اند ولی این فرھنگ بھیچ وجه درخشان نبوده است.
آنھا از مردم بومی ایران (که غیرآریایی و لذا "دیو!"بوده اند) وبویژه از اقوام سامی درھمسایگی خود(تمدنھای بین النھرین) بسیارعقب تربوده اند. آریانھای ایرانی از اقوام بومی ایران چیزھای بسیاری آموخته اند که در داستانھای ملی ما نیز بدان اشاره شده است (برای نمونه آمده است که "دیوان"پس از"رام" و "مطیع" شدن، به تھمورث پادشاه ایران چندین نوع خط وزبان را آموختند. بجزمردم بومی ایران فرھنگھای باستانی بین النھرین (سامی)، مصریھا و اقوام غرب آسیا نیز بسیار بر"فرھنگ آریایی" ایران تأثیرگذارده اند. پژوھشھای تاریخی نشان میدھد که ھخامنشیان از میراث تمدنی سومریان (یک قوم غیرآریایی و غیرسامی) نیز بسیار بھره مند بوده اند. ھمچنین ھرودوت مورخ یونانی درباره اخلاق ایرانیان عصر ھخامنشی میگوید که پارسیان به آسانی آداب و رسوم دیگرملل را تقلید کرده و از آن خود می سازند. بنابراین پیش ازتھاجم اعراب مسلمان نیز، فرھنگ ایرانیان باستان"ناب" و"پاک" از فرھنگ بیگانه نبوده است. درمقام ارزیابی نیز باید گفت درآنچه که ازخود بجای گذاردند نیز پدیده ھای 'نیک" و'بد' ھر دو دیده می شود. ھر فرھنگ و تمدنی درتاریخ اساساً در روند داد و ستد پیوسته با دیگر فرھنگھا و تمدنھا پدیدار گشته و بالیده است، وادعای "ناب" بود نیک فرھنگ خیالی و فریبکارانه است.»


محمود رضاقلی/امام علی و ستون پایه های سیاست حق مدار/ص134-135

تبدیل شدن حکایت به تاریخ (قصه ای درباره سقوط اندلس)

کتابچه ای به قلم استاد رسول جعفریان(71صفحه)

در این اثر بررسی شده که داستانسرایی درباره سقوط اندلس, چگونه تبدیل به تاریخ شده, و به عنوان سند یا اثبات یک مقوله به برخی کتابهای تاریخی و درسی راه یافته، و مورد استناد برخی شخصیت ها و محققّین گشته است.

دریافت

معرفی مقاله ای درباره سقوط اندلس توسط  آقای جعفریان با عنوان:

"علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون"

نوشته: محمدرضا شهیدی پاک

دریافت