زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

هدف یهود و فراماسونری از ترویج مذهب ستیزی و ماتریالیسم

«پیامبران دروغین و پیشوایان دینی یهود پس از دگرگون کردن دین توحیدی موسی و تطبیق آن با منافع پست دنیوی خود، آزمندانه در صدد سلطه بر جهان و استثمار مردمان بر آمدند. بررسی تاریخی این دگردیسی و سلطه گری در این مقال نمی گنجد؛ و تنها به پایان این روند اشاره می کنم که به نفوذ گسترده امروزی یهودیان صهیونیست بر مراکز قدرت سیاسی، اقتصادی، –مالی و رسانه ای –فرهنگی جهان انجامیده است.
اما حفظ و تداوم این سلطه آسان نیست! مشکل اصلی آنها این است که "کمیت یهودیان بشدت می لنگد"! راه "منطقی و معقول" جبران این کمبود نیرو، به انحطاط و سستی کشاندن "دیگران" است؛ و این مهم با گسترش و تعمیق انحرافات فکری – عقیدتی و اخلاقی در میان مردمان غیر یهودی جهان بدست می آید. این است راز حمایت و پشتیبانی مراکز آشکار و پنهان قدرت (سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) از ماده گرایی و بی دینی، بی بند و باری جنسی به بهانه "آزادی و حقوق زنان"؟!، دخانیات و می گساری و مواد مخدر، لاابالیگری، همجنسگرایی، نژادپرستی، افراطی گری و تعصبات و خشونت های قومی - فرقه ای و غیره. آنها بخوبی می دانند مردمانی که به انحرافات و ضعفهای عقیدتی و اخلاقی دچار می شوند، انگیزه و توان نبرد آزادی بخش و پایداری در برابر سلطه گران را از دست می دهند.
امروز اندیشه ها و برنامه های جورج سوروس ابرسرمایه دار با نفوذ یهودی مقیم امریکا بعنوان یک نمونه بر کسی پوشیده نیست. وی تاکنون میلیاردها دلار برای پیشبرد ایده های "حمایت از حقوق همجنس گرایان"، "آزادی جنسی و سقط جنین"، "مصرف و فروش آزاد مواد مخدر سبک"، "بازار جهانی کار و سرمایه"، و انقلابهای "رنگی" در اروپای شرقی، شمال آفریقا و خاور میانه با برافروختن جنگهای قومی – مذهبی هزینه کرده است...
اما در سطح اندیشه سازان این حقیقت که پایه گذاران و پیشگامان مکاتب فلسفی و معرفت شناختی ماتریالیستی و پوزیتیویستی معاصر اروپا (هیوم، هولباخ، استوارت میل، آگوست کنت، دورکهیم، فروید، مارکس، انگلس، هس، لوکاس، لنین، اریک فروم و..) ریشه یهودی داشتند، براستی پرسش برانگیز و موضوع پژوهشی جداگانه است.»

«سازمانهای فراماسونری قرنهاست جریان مذهب ستیزی و فرهنگ سازی ماتریالیستی را در جهان هدایت می کنند. تدارک انقلاب بورژوازی 1789 فرانسه از جانب فراماسونها صورت گرفت. در این باره مجله فراماسون از جانب فراماسونهای ترکیه نوشت: کسانی چون مونتسکیو، ولتر، روسو، ماده گرای بزرگ دیده رو و دانشنامه نویسانی که دور او حلقه می زدند، همگی فراماسون بودند (هارون یحیی، شناخت خدا از طریق برهان).
فراماسونها بدلیل یهودیت بسیاری از سران جنبش مارکسیستی موفق شدند در ساختار تشکیلاتی این جنبش هم نفوذ گسترده ای دست و پا کنند. فراماسونها در ایران و کشورهای اسلامی، اسلام ستیزی گسترده ای را سازماندهی کردند؛ گاه زیر پوشش ماده گرایی و مذهب زدایی؛ گاه زیر پوشش آزاد اندیشی و عرفان و تصوف؛ گاه زیر پوشش بهاییت و فرقه های جعلی؛ گاه زیر پوشش باستان گرایی، آئین مزدیسنا، پان ایرانیسم و عرب زدایی؛ گاه با افراطی گری دینی و زیر پوشش "مقدسات"؛ گاه با فتنه انگیزی مذهبی – قومی و در ترکیبی از شیعه گری صوفیانه و شووینیسم پارسی؛ ... و گاه در ترکیبهای گسترده تری از گرایشهای نامبرده!»

محمود رضاقلی/ هستی شناسی و تبیین آفرینش، ص191

مسلمانانِ نجات دهنده یهود؛ آیا فقط کوروش ناجی یهود بود...؟!

 «...نویسنده ای که از قدردانی و حق شناسی «ملت یهود» با مباهات صحبت می کند و می گوید: «حقاً...ملت یهود ملتی است قدردان و قدر خدمات ملتهای دیگر را خوب می داند و سعی کرده و می کند که بجا و به مورد پاداش نیکی رابه نیکی دهد...»، چرا مثالی غیر از اینکه «کوروش» پس از فتح بابل یهودیان را از اسارت نجات داد -که به هرحال نقطه ای در «کتاب روح بشر» و تاریخ آن است- ذکر نمیکند که ظاهراً، «کار نیکو کردن از پر کردن است»؟ تنها تکرار مکرر آنچه یک بار در روزگار اتفاق افتاد و دور آن حاشیه رفتن و یا شیره آنرا در جهت ارائه «دلباختگی» به ایران و ایرانی مکیدن، خود، گویای این است که نویسنده سرگردانِ اثبات ادعای مندرآوردی خویش است.
 وقتی که مسلمانان، و مخصوصاً عربها در طلیعه آنان، «بیت المقدس» و«دیوار نُدبه» یهودیان را یک بار در سال 640م از دست «رومیان»، دشمنان خونی آنان، و بار دیگر در سال 1178م از دست «صلیبیان» اروپائی اشغالگر و دشمن آزاد کردند، و در هر دوبار، یهودیان نیز، توانستند در سایه حمایت دین اسلام ومسلمانان در آنجا سکونت و عبادت کنند، این نویسنده چه می تواند در زمینه «قدردانی» ملت یهود و «به موقع و بجا پاداش نیکی به نیکی دادن» آن بگوید؟
  و، باز، آنجا که در پی سقوط اخرین حکومت عربی مسلمان در «اسپانیا» (درسال1492م) -که یهودیان قرنها تحت حمایت عربهای مسلمان می زیستند- «کاتولیکهای اسپانیا» در چهارچوب Inquisition  به شکنجه و طرد یهودیان (و مسلمانان) پرداختند و عاقبت، مسلمانان عرب شمال آفریقا آنها را با آغوش باز پذیرفتند و درچهارچوب احکام قرآن و ارزشهای مشترک فرهنگی اسکان دادند و حمایت نمودند، به قسمی که امروز یهودیان مغرب (مراکش) از گروهای مرفه و با نفوذ کشور به شمار می روند، پاسخ نویسنده به تاریخ چه خواهد بود؟
  وبالاخره، وقتی که شکنجه یهودیان «اصیل» و «بدیل» در اروپای مسیحی -به هردلیلی که بود از دهه های نخستین قرن پیشین میلادی شروع شد و در آستانه جنگ جهانی دوم و ضمن آن به اوج خود رسید و آحاد و افراد یهودی و نمایندگان «آژانسها»ی آنان به کشورهای مسلمان خاورمیانه مهاجرت کردند و از جمله سَر از «فلسطین» هم در آوردند و فلسطینیهای مسلمان و مسیحی آنها را همچون برادران دینی با سعه صدر و آغوش گرم پذیرفتند و با آنان همدردی کردند، به جز کلّاشی و اشغال تدریجی وجب به وجب خاک فلسطین و استعمار آن و طرد میزبان و صاحبخانه از موطن چندین هزار ساله او که، طبعاً، برخلاف منطق انسانی و موازین اخلاقی و دینی و عرف و عرف و قانون بین المللی است، چه پاداشی از آنها دیده اند؟!
 اگر حق شناسی این باشد که دیدیم، باید درصدد یافتن تفسیر و تعبیر دیگر برای «نمک خوردن و نمکدان شکستن» باشیم که ان «معانی» در این «الفاظ» معدوم است.

 دکتر علی الطائی، عرب خائن نیست، مدعی مفتری است، ص49-50

یهود و ایران باستانی

گرچه کوروش به سبب مصالح سیاسی، اسرای یهودی بابل را آزاد کرد اما، در تاریخ ایران باستان رفتارهای متفاوتی از سوی برخی شاهان با یهودیان صورت گرفته، که آریاگرایان ایرانی و دوستان یهودی شان علاقه ای به بازگویی آن ندارند و نتیجه خاصی از این رفتارها -برخلاف رفتار کوروش با یهود- استنباط نمی کنند...این عدم برداشتِ خاص از برخورد برخی شاهان با یهودیان، برخلاف استنباط از رفتار کوروش با یهودِ بابل است که جریان صهیونیستی و آریاگرای پارسی، بسیار علاقه دارد رابطه ایران و یهود را رابطه ای تاریخی و دوستانه قلمداد کنند، و بر پایه همین دوستی تاریخی ممتدِ موهوم، سعی بر تعمیم این رابطه(دوستانه ی کوروشی-یهودی) به دوره معاصر را دارند که نتیجه اش دوستی ایران-اسرائیل است چنانکه رگه هایی از آن را در دوره پهلوی دیده شد که پایه اش همان کوروشِ توراتی است...! 
«...هر چه «کوروش هخامنشی»، آن مردم دوست «ذاتی»[تعبیر یکی از نویسندگان یهودی]، در زمینه آزادی یهودیان اسیر «بابل» و تعمیر معبد آنها در «بیت المقدس» رشته بود، «گودرز اشکانی» به آسانی از نو پنبه کرد. بدین معنی، پس از اینکه حاکم رومی سَرِ «یحیی بن زکریا»، آن پیامبر اصلاح طلب، را از تن جدا کرد، گودرز نه تنها شهر بیت المقدس را ویران ساخت، بلکه در قتل یا اسیرگیری آنان کار را به حد «اسراف» رساند. علاوه بر این، «فیروز، فرزند یزدگرد دوم» پادشاه ساسانی نیز دستور داده بود که نصف یهودیان اصفهان را قتل عام کنند و امر مطاع او، طبعاً، هم به مورد اجرا گذاشته شد...»1
چنین افرادی فراموش کرده اند رژیمی که اکنون یهود را از لحاظ سیاسی نمایندگی می کند یکی از دشمنان اصلی ایران و ایرانی است!:
 «...توطئه صهیونیستهای جهان، به سرپرستی اسرائیل و بعضی از آن دلباختگان و نویسندگان مفتری، تنها علیه رژیم حاکم در ایران نیست، بلکه علیه خود جامعه ایرانی است زیرا که ایرانی مقتدر و مستقل و با ثبات -خواه «اسلامی» باشد یا «سوسیالیستی» یا «ملی دموکراتیک» واقعی و یا ائتلافی از همه آنها- که اضدادی نیستند که جمع نشوند- خار چشم اسرائیل طمع بین و فتنه انگیز است... .»2


1و2دکتر علی الطائی، عرب خائن نیست، مدعی مفتری است، ص48