بخش دوم:
در دوران سلوکی و اشکانی نیز آئین زرتشت یا وجود نداشت و یا دین شناخته شده و همگانی نبود. قربانی کردن جانوران 19 و مقابر عهد اشکانی، مانند گورستان وسیع شوش ،20 مؤید این ادعاست . حتی در دوران آغازین ساسانی نیز آئین زرتشت یا وجود نداشت و یا از موقع قابل اعتنایی برخوردار نبود. به نوشته گیرشمن، کتیبه
بزرگ شاپور اول در نقش رستم ثابت می کند متون مقدسی که به نام اوستا
شناخته می شود در زمان انشاء و حک این کتیبه (نیمه دوم سده سوم میلادی)
وجود نداشت . 21 حتی در اواخر سده چهارم میلادی، اردشیر دوم، به تأثیر از ادیان بودایی و یونانی – رومی مجسمه ناهید را برافراشت. گیرشمن این اقدام اردشیر را تلاش برای ایجاد <آئینی مشترک در میان همه اقوام شاهنشاهی > می داند.22 لوکونین، که پژوهش مهم خود درتاریخ ساسانی را بر مجموعه غنی سکه های آن دوران مبتنی ساخته، در دوران پیش از کرتیر نشانی از آئین زرتشت نمی یابد:
سکه
هرمزد یکم، فرزند بزرگتر شاپور، منظره تاجگذاری وی تصویر شده که در آن
اهورامزدا، میترا و اناهیتا - که در آن زمان با همسر بزرگ شاهنشاه بانوی
بانوان همگون می نمود - شهریاری کشور را بدو تفویض داشته اند ... میترا و اناهیتا... نخستین بار در سکه های هرمزد یکم به سال 273 منتشر شد ... میترا با افسری دارای شعاع های زرین، که جزء لا یتجزای رب النوع آفتاب مشرق زمین و هلنیستی است، و اناهیتا با افسر کنگره دار اتور اناهیت، بانوی بانوان، زیور یافته اند... در فهرست درباریان اردشیر حتی به یک عنوان و پایه مذهبی برنمی خوریم و در فهرست درباریان پسرش، شاپور، تنها از یک موبد یاد شده و آن نیز کرتیر
است . پس از چندی کرتیر به جایگاه های والایی رسید و رئیس مذهبی و مربی
مذهبی شاهنشاه شد. ولی در سال 262 میلادی، که تاریخ نگارش کتیبه شاپور
یکم... و مقارن گذشت نیم قرن از آغاز شهریاری دودمان ساسانی در ایران بود
کرتیر جایگاه کوچک ”هیربد“... را داشت و در فهرست درباری ان نام او جزء یکی
از آخرین نام ها، پس از زندانبان و دروازه بان کاخ شاهی، آمده است.23
تصویری که لوکونین از ایران دوران آغازین ساسانی به دست می دهد، تصویر سرزمینی است پر از ادیان گوناگون . به سال 256 میلادی، سپاهیان شاپور اول در کرانه فرات بیش
از ده پرستشگاه دیدند که هر یک به دین و آئینی تعلق داشت . کلیسای مسیحی
در کنار کنیسه یهودی، انواع پرستشگاه های خدایان بومی در کنار زئوس یونانی
که <پوشاک و آرایشی به سبک ایرانیان داشت .> 24
در بین النهرین انواع ادیان و آئین ها، از مسیحیت و یهودیت و زرتشتی گری
تا اندیشه های نوافلاطونی و گنوسی ادیان باستانی بابلی، وجود داشت ولی آئین مسیح <بزرگ ترین نیروی اندیشه ای آن روزگار بود.> گسترش مسیحیت تا بدان حد بود که در میشان، شوش، ریواردشیر و بحرین، به سال 225 میلادی، مراکز ویژه اسقف های مسیحی پدید شده بود. 25
حکومت ساسانی در عهد شاپور اول کوشید تا آئین مانی را به عنوان عامل معنوی ایجاد یگانگی در قلمرو خود تقویت کند . شاپور،
مانی 25 ساله را به عنوان <فرستاده و بنیانگذار آئین نو که می توانست
خواست های همه آئینهای موجود را یکی گرداند و ازآنان پا فراتر نهد و آئین
جهانی یگانه ای عرضه کند > به حضور پذیرفت و مانی کتاب شاپورگان خود را به پادشاه تقدیم کرد . 26 بدینسان، آئین مانی در عهد شاپور گسترشی چشمگیر از مصر تا هند، یافت.ولی،
بدبینی
شدیدی که مانویان تبلیغ می کردند، سازمان های جدا از هم پیروان این آئین،
تنگی حدود فرقه های مانوی، دشواری اندیشه های فلسفی مانوی و سر آخر روح
آزادمنشی ویژه برخی از مکتب های مانوی و نزدیکی این مکتب ها با آراء و
عقاید گنوسی ها- همه این ویژگی های مانی گری نشان داد که "آئین جهانی" مذهبی نیست که بتواند تکیه گاهی برای شهریاری مرکزیت یافته ساسانی باشد. 27
چنین بود که در نیمه دوم سده سوم میلادی، از اواخر سلطنت شاپور و به ویژه در عهد بهرام دوم، کرتیر موبد
سر برکشید و به عنوان رئیس مذهبی و مربی دینی پادشاه، و از طریق کشتار
مانویان و مسیحیان و پیروان سایر ادیان، آئین زرتشتی را سامان بخشید و آن
را به دین رسمی دولت ساسانی بدل نمود.
کرتیر
برای برقراری ترور و جهالت مذهبی در ایران از همه امکان ها برخوردار بود.
او کلیه امور مذهبی را در اختیار شخص خود داشت . حاکمیت مذهبی از آن پس از
حاکمیت اشراف و بزرگان جدا شد . تفسیر و تأویل اراده اهورامزدا ویژه کرتیر
بود . دولت ساسانی به سرعت به تئوکراسی نزدیک شد . کرتیر پرستشگاه های
دولتی (بگوستان) و انجمن های موبدان جنب آتشکده ها تأسیس کرد و به آن جنبه
رسمی و دولتی داد . این به معنای افزایش نقش اقتصادی آتشکده ها در سراسر
کشور بود . کرتیر در سراسر کشور و هر جا که ”اسبان و لشکریان شاهنشاه راه
یافتند “ و هر جا که آئین زرتشتی رواجی نداشت، آتشکده بر پا کرد . کرتیر
تفسیر و تأویل خود را از آئین زرتشت (دین مزدیسنا ) و ”آئین خود برای زندگان“ ارائه داد و آن را یگانه آئین رسمی کشور خواند.28
ویدن گرن پس از اشاره به رسوم عزاداری و خاکسپاری عصر ساسانی، که مغایر با آئین زرتشت است، نتیجه می گیرد که در دوران های پسین زرتشتیان کوشیده اند تا تصویری هر چه زرتشتی تر از ایران ساسانی به دست دهند:
در خاتمه می توانیم بگوییم که قلمرو ساسانی یک خصلت دینی دارد که خاص آن است و چندان زرتشتی نمی نماید. طبیعی است روایت زرتشتی بعدی کوشیده هر اندازه که ممکن است آثار این خصلت غیر زرتشتی را محو کند. تنها مقایسه با دوره های پیشین امکان می دهد تا این ماهیت حقیقی افشا گردد.29
در بررسی مبادی جهان شناسی زرتشتی آن تصویر توحیدی - و سخت ”اسلامی که... از آیین زرتشت به دست [می دهند]به کلی فرومی ریزد. اندیشه دینی ایرانی، حداقل تا آغاز سده چهارم میلادی، چند خدایی بود . و حتی تا پایان سده سوم میلادی نیز دین ایرانی هنوز صبغه چند خدایی و آنتروپومورفیستی داشت . در سکه های شاپور اول، اردشیر و بهرام اول <خدایان انسان نما> (اهورامزدا، آناهیتا و میتر ا) حضور دارند.30
گرایش به مونوته ئیسم و ارائه تفسیر وحدانی از آئین زرتشت در نیمه اول سده چهارم میلادی، در عهد شاپور اول و به تأثیر از غلبه مسیحیت بر امپراتوری روم درعهد
قسطنطین کبیر، آغاز شد . در این زمان زرتشتی گری مورد قبول عام نبود و از
سوی مانی گری، بودایی گری، یهودیت و مسیحیت، که پیروان فراوانی را در سراسر
شاهنشاهی ساسانی جلب کرده بود، در معرض فشاری سخت قرار داشت . از اینرو، موبدان زرتشتی کوشیدند تا مقام اهورامزدا را در میان خدایان کثیر ارتقاء دهند و برای آئین خود صبغه وحدانی جعل کنند.
این اندیشه، در عهدی که ادیان بزرگ مبتنی بر توحید رواج داشت، می بایست سلاحی برای حمایت دین در دست موبدان به شمار رود .
آنان سنن جنوب غربی را اقتباس کردند و چون نمی توانستند خدایان قدیم، از
قبیل آناهیتا (ناهید) و میترا (مهر)، را کنار گذارند آن ها را تا درجه دوم
فرود آوردند . در همین عصر، برای این که از ”طریقه رومیان اهل
کتاب “ عقب نمانند، لازم بود سلاحی شبیه به آن در دست داشته باشند و سنن
مقدس را به وسیله کتابت تثبیت نمایند . این کار در مورد اوستا انجام شد و
روایات شفاهی را، که بعضی از آن ها به عهدی بسیار کهن می رسید، گرد آوردند .
برخی از دانشمندان برآنند که این کتاب در قرن چهارم [میلادی] تدوین شده است و دیگران آن را به قرن ششم [میلادی] می رسانند.31
گرایش به ارائه تفسیر موجه و مقبول روز از آئین زرتشتی تداوم یافت . پس از اسلامی شدن جامعه ایران، روحانیون زرتشتی از طریق تأویل و تفسیر و دستکاری و بازسازی و حتی انهدام متون دینی، آئین خود را آئینی وحدانی و زرتشت را پیامبری آسمانی جلوه دادند و طبعاً چنین تفسیری مورد پذیرش مسلمانان قرار گرفت.
کریستن سن می نویسد:
گاهی شخص به فکر می افتد که چرا قسمت بیشتر اوستای ساسانی در ازمنه اسلامی نابود شده است؟ می دانیم که مسلمانان زرتشتیان را اهل کتاب می شمرده اند، بنابراین نابود شدن کتب مقدس آن طایفه را نمی توان به تعصب اسلامیان منسوب کرد،
و چنان که دیدیم بیش تر قسمت های اوستای ساسانی در قرن نهم میلادی هنوز
موجود بوده یا لااقل ترجمه پهلوی آن ها به انضمام تفسیر معروف به ”زند“ را
در دست داشته اند... قرائنی در دست داریم که از روی آن می توان گفت شریعت
زرتشتی در قرن نخستین تسلط عرب تا حدی اصلاح شده و تغییر پیدا
کرده است و زرتشتیان خود مایل بوده اند که بعضی از افسانه ها و اساطیرعامی
و بعضی از اعتقاداتی را که در فصول اوستا ثبت شده بود حذفکنند. 32
آیت الله مرتضی مطهری دیدگاه اسلامی را در این زمینه چنین بیان داشته است:
اگر
تاریخ و مدارک تاریخی را ملاک قرار دهیم و محتویات اسناد و مدارک تاریخی
موجود را با موازین علم توحید بسنجیم، نمی توانیم آئین زرتشتی را آئین
توحیدی بدانیم ... ولی ما مسلمانان می توانیم از زاویه دیگر به
آئین زرتشت نظر افکنیم و با ملاک دیگری دربارۀ این آئین قضاوت کنیم [و] آن
از زاویه فقه و حدیث و با ملاک های خاص اسلامی است ... چون غیرتوحیدی بودن
آئین زرتشت به حسب اصل و ریشه مسلم نیست اگر موازین فقهی
ایجاب کند هیچ مانعی نیست که این آئین توحیدی تلقی شود و به اصطلاح
زرتشتیان از "اهل کتاب" محسوب شوند. در گذشته که مسلمین آن ها را در ردیف
"اهل کتاب" آورده اند به استناد همین مدارک بوده است، اگر چه از نظر فقها
هم واره مورد اختلاف بوده است و فقهای اسلامی ایرانی الاصل کمتر از دیگران
نظر مخالف نداشته اند.33
در
دوران رسوخ اروپاییان به هند نیز فرایند مشابهی را شاهدیم . در این دوران،
پارسیان برای تقرب به اروپاییان می کوشیدند تا آئین خود را مطابق با مذاق
آنان و شبیه به مسیحیت تصویر کنند. بازتاب این تصویر را در آثار آبراهام جکسون، زرتشتی شناس آمریکایی که دارای پیوندهای نزدیک با پارسیان هند بود، می توان دید از جمله آنجا که می نویسد:
[زرتشت]
در طلیعه قرن هفتم پیش از میلاد مسیح چون ستاره ای در عالم بشریت درخشیدن
گرفت و منادی بیگانه روزگار آینده مسیحیت در آن عهد دورگردید.34
امروزه نیز این فرایند همسان گری تداوم دارد . در دنیای امروز، که دیگر تشبیه جهان بینی زرتشتی به توحید اسلامی کاربرد پیشین را ندارد و ”سودی “ از آن متصور نیست، در میان روشنفکران پارسی، و پژوهشگران پارسی گرا، حرکتی آشکار در جهت "امروزین کردن"
جهان بینی زرتشتی و انطباق آن با مفاهیم غالب و مقبول در میان برخی کانون
های فکری و سیاسی متنفذ غرب مشاهده می شود . در این چارچوب، جهان بینی توحیدی بنیاد معنوی ”استبداد شرقی“ را می سازد و ثنویت و شرک زاینده "پلورالیسم سیاسی" است؛ پس چه بهتر که مبانی آئین زرتشت با این نیاز زمان تطبیق داده شود . در این فضای جدید است که آئین زرتشت مجدداً مورد بازسازی قرار می گیرد و به عنوان یک آئین ثنوی - پلورال عرضه می گردد. پژوهش جان هینلز نماد این تجدیدنظرطلبی در مبانی جهان بینی زرتشتی است. او می نویسد:
ثنویت مشخصه
دین زرتشتی است، و آن اعتقاد به وجود دو نیروی اساساً متضاد است که دست
اندرکار عالم اند . آریاهای باستان به دو نیروی متضاد راستی“ یا ”نظم“
(اَشَه) و ”دروغ“ یا ”بی نظمی “ اعتقاد داشتند . و این همان اندیشه ای است
که دین زرتشتی آن را اتخاذ کرد و گسترش داد. 35
ولی، شاید بهترین گواه را بتوان در گفتار دستور خجسته میستری در پنجمین گردهمایی جهانی زرتشتیان(بمبئی،3-7ژانویه 1990) یافت:
زرتشتیان ایران در این سده ها کم کم آئین ها را کنار نهادند و به گونه ای گزارش دین دست زدند که دلخواه دیگر ایرانیان (مسلمانان) باشد. در هند نیز، به گونه ای دیگر، مسیحی گری و دین هندو بر شیوه زندگی پارسیان سایه افکنده است و اهورامزدا بیش تر به خدایگان مسیحی می ماند.
کنار نهادن روند دیالکتیکی زدارها (اضداد) از راه ستردن و چشم پوشی از
ساختار دوبنی [ثنوی] باور کهن، خود این باور را بی مایه می سازد. دوبنی
[ثنویت] بیخ آموزه زرتشتی است نه شاخ آن.36
پاورقی: