زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

فرهنگ و بینش دینی عرب قبل از اسلام

«غالبا چنین تصور می شود که فرهنگ و بینش دینی در شبه جزیره عربی رشد چندانی نداشته و اعراب عقب مانده تر از دیگر اقوام بوده اند؛ پنداری که سخت در تضاد با واقیعات تاریخی است. تثبیت این پندار ریشه در بی مهری و کینه توزی دینی و نژادپرستانه تاریخ نگاران یا بهتر بگویم تاریخ سازان  ایرانی، مسیحی و یهودی دارد. فرهنگ معنوی (شعر و ادب و جهان بینی دینی و  زیبایی شناسی و نظام  ارزشی) در میان اعراب عصر "جاهلیت"1 رشد چشمگیری داشته است؛ و اگر جز این بود، آنها  آمادگی پذیرش بعثت توحیدی محمد2  را نمی داشتند. باری، اعراب "جاهلی" برخلاف مشرکین یونانی، رومی وغیره  اللّه را آفریدگاری بزرگ و نادیدنی می دانستند:

"و اگر از آنان(کافران)بپرسی:چه کسی آسمانها و زمین را آفرید، و خورشید و ماه را فرمانبر(درخدمت نیازهای حیاتی شما)گرداند؟خواهند گفت: الله! پس(با آنکه به عقل و فطرت خود خدا را می شناسند)به کدام بیراهه کشیده  می شوند؟"(عنکبوت،61)؛
"و اگر از آنان (کافران)بپرسی: چه کسی آنها را آفرید؟ خواهند گفت: الله! پس(اگر باور دارند)بسوی کدام بیراهه رانده میشوند؟" (زخرف،78)؛
"واگر از آنان (کافران) بپرسی:چه کسی آبرا از آسمان فرستاد و زمین را پس از مرگش زنده کرد؟ خواهند گفت:الله! بگو سپاس و ستایش از آن خداست؛ ولی بیشتر آنها (در ضرورت یگانگی خدا )تعقل نمی کنند"(عنکبوت،63).
ایزوتسو پژوهشگر ژاپنی قرآن با اشاره به آیات فوق تأکید می کند که مشرکان عرب الله را آفریننده  هستی و حیاتبخش می دانستند؛و حتی بهنگام خطر موقتا یکتاپرست هم می شده اند : "تنها شکایتی که قرآن بر ضد اعراب جاهلی از این لحاظ دارد، آنستکه اعراب بت پرست نمی توانند نتیجه لازم را از  اعتراف به اینکه خدا خالق جهان و بخشنده زندگی است، بگیرند؛ و آن اینکه تنها خدا را بپرستند و به پرستش جز او نپردازند...اعراب بت پرست در هنگام ضرورت و نیاز، که واقعا احساس خطر مرگ می کردند به یکتاپرستی موقتی و آنی ظاهری پناه می بردند؛ بی آنکه هیچ توجهی به لوازم چنین عملی مبذول دارند" (خدا و انسان در قرآن، صفحات 128-129)"
اعراب "جاهلی" خدا را چندان بزرگ می دانستند که اصولا خارج از تصور بشر بوده و نمی توان او  را مانند دیگر خدایان تجسم کرد و برایش تندیس ساخت؛ کما اینکه اعراب هرگز برخلاف یونانیها و  رومیها که برای زئوس و ژوپیتر پیکره هایی تراشیدند، مجسمه ای برای الله نساختند.
اعراب باز برخلاف دیدگاه فلاسفه یونانی، که خدا را در جهان هیچکاره کرده بودند، حتی در پاره ای از امور انسانی نیز الله را مؤثر می دانستند؛ زیرا پیمانها و قرادادهای خود را با "بسمک اللهم" می نگاشتند. اما آنها الهه های خود چون لات و عزی و منات را "دختران خدا" نامیدند، الله را در جایگاه "یگانه  پروردگار هستی" نپذیرفتند و صفات ذاتی او چون حق و عدل و سبحان و رحمان را هم به انگیزه های  اجتماعی (و نه ناتوانی ذهنی) نادیده گرفتند. آنها به یگانگی پروردگار هستی و رحمانیت (رحمت عام و فراگیر) او کفر ورزیدند:

"به رحمان (آنکه رحمتش همگان را فرا گرفته است)کفر می ورزند. بگو: او پروردگار من است. خدایی جز او نیست. به او توکل کردم و بازگشتم بسوی اوست"( رعد،30)؛
آنها حتی آماده بودند در صورت تغییرات دلخواه در قرآن، دین نوین را بپذیرند!

"و هر گاه آیتهای ما بر ایشان خوانده شود-(بر) آنانکه به دیدار ما امیدوار نیستند–آشکارا گویند: قرآنی جز این بیاور یا تبدیلش کن! بگو: مرا نرسد که آنرا به دلخواه خود (و شما)تبدیلش کنم. پیروی نمی کنم جز آنچه را که بر من وحی می شود" (یونس، 51).

1- این واژه مورد سوء استفاده این نژادپرستان تاریخ ساز است؛ در حالیکه مراد قرآن و پیشوایان اسلام از کاربرد این واژه آنستکه اعراب به حقیقت هستی (توحید نظری و اجتماعی) "جاهل" بوده اند؛ نه آنکه "بی فرهنگ" بوده اند. این جهالت به همه اقوام پیش از بعثت توحیدی محمد قابل تعمیم است؛ چه آنها که اساسا مشرک بوده اند، و چه آنها که ادیان توحیدی پیشین را به شرک آلوده بودند.*

2-اگر همه اسناد تاریخی و باستان شناختی را هم کنار بگذاریم، تنها نزول و نگارش قرآن (بر پوست) به حکم عقل خبر از حاکمیت فرهنگ و  ادبیات نوشتاری در میان اعراب می دهد؛ و خط و ادبیات هم نشانگر وجود قرنها تمدن و زندگی تجاری
-اقتصادی و مناسبات با دیگر اقوام است. آنچه در کانون توجه و استناد ایندسته از مورخین است، اعراب بادیه نشین است که بنا بر طبیعت زندگی خود، پیش و پس از اسلام، همچون دیگر طوایف بیابانی از عجم زندگی "نیم وحشی" خود را ادامه دادند. بیابان نشینان اصولا نمی توانند تابع پیمانها، ارزشها و پیوندهای زندگی مدنی باشند (تؤبه، 79) و روش زندگی اجتماعی آنان از تاریخ تمدنهای کهن عربی جداست.

محمود رضاقلی/جامعه شناسی و تبیین تاریخ /ص287-289

*ادمین وبلاگ: «...کتاب جواد علی را ببینید، 10 جلد این کتاب در رابطه با تاریخ جاهلیت است. انصافاً در این کتاب می بینیم عرب جاهلی حتی در معارف هم نظر داشته است. این کتاب به خوبی نشان می دهد که چقدر از اموری را که ما فکرمی کنیم برای اولین بار درمیان ما ابداع شده، در میان اعراب جاهلی متعارف،مأنوس، و معهود بوده است.» مصطفی ملکیان/مشتاقی و مهجوری/ص370-371

نظرات 1 + ارسال نظر
آزادبخت چهارشنبه 19 آذر 1399 ساعت 18:01 https://oksi.ir

بسیار عالی- مختصر و مفید بود
بنده خودم لک زبان هستم و بدور از تعصب نظرمو میگم
بنده هم اصلا معتقد به این نبودم که اعراب عصر جاهلی وحشتناک و عمیق تری از بقیه اقوام رو گذروندن چه بسا اعراب از لحاظ شعر و ادبیات و تعاملات اجتماعی دست بالایی داشتند و به همین جهت معجزه پیامبر یک کتاب و مقوله فرهنگی ادبی درنظر گرفته شده که زمینه پذیرش اون رو خدا در میان قوم عرب دیده .
بسیار عالی بود خسته نباشید
ان شاالله همه ما عرب و غیر عرب از شرق تا غرب بدون تعصب نژادی مقوله تاریخ و فرهنگ و مذهب رو کنکاش و بررسی کنیم.

درود بر شما. انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد