زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

ملی‌گرایی و کوچک‌شدن ایران و ایرانی

به نقل از کانال"انسان‌شناسیِ باستان‌شناختی":«ملی‌گرایی یا همان ناسیونالیسم ایرانی یک پارادوکس/تناقض است. از یک سوی مفهوم و ایده ایران را بسیار بزرگتر از آنچه امروز هست میداند و میخواهد. از سوی دیگر با بیگانه‌ سازی یا "دیگری"سازی‌هایی (othering) که انجام داده و میدهد، به چنان تعریف بسته و محدودی از "ایرانی" رسیده است که فقط "فارس" در آن جای میگیرد. به عبارتی، ایران را معادل فارس و فارس را معادل ایران قرار داده است. چنان شور و وجد ایران پیش از اسلام  فرایش گرفته است که دیگر قادر به دیدن شباهتها و اشتراکات گسترده و عمیق‌ اش با شیعیان عرب، پارسیان هند و ترکان آسیای مرکزی نیست (به دنبال شباهت ناموجودش با "آریایی"های اروپاست). ملی‌گرایی با تمرکز و دادن نقش تعیین‌ کنندگی به ایران پیش از اسلام، آن را از تاریخ اسلامی بریده است. ایران با تاریخ اسلامی سازگاری یافته بود و درهم پیچیده بود. حال، فارس‌ها فقط ایرانی هستند و ایرانیان فقط فارس هستند. برای ملی‌گرایان اعراب وحشی‌اند، ترکها احمق، هندوها بدبو و افغانها دزد. ادعای برتر بودنشان بر پایه نژاد است. زبان فارسی تا همین دو قرن پیش از هندوستان تا آسیای مرکزی و تا غرب آسیا به عنوان زبان میانجی (lingua franca) استفاده میشد و هیچ ربطی به قوم خاصی هم نداشت اما الان شکل قومی یافته است. زبان فارسی نه متولی داشت و نه نگران. بسیاری از مردمانی که آن را میدانستند و استفاده میکردند اساسن فارس نبودند (به قول مانا کیا، حتی کسانی خود را "فارس" میدانستند یا شناخته میشدند که اصلن فارسی بلد نبودند). ایران هم فقط واحد جغرافیای/سیاسی که امروز میشناسیم نبود. هم مفهوم ایران بزرگ بود که بسیاری غیرفارس‌ زبانان در آن جای گرفته بودند و ایرانی بودند، فارس‌ ها هم در مناطق و نواحی بسیاری زندگی میکردند و فقط ساکنان "فارس" یا جنوب ایران نبودند و حتی ممکن بود فارس هم نباشند. حال همه اینها خرد و نحیف شده و شکل قومی پیدا کرده است. حال، فارس (به تعریف محدود امروزی) تنها صاحبان افتخار آن تمدن بزرگ و باستانی شده و معرفی میشود و این یعنی خرد و محدود کردن ایران در حد پراکنش جغرافیای فارس‌ زبانانی که در داخل قلمرو کوچک ایران امروزی زندگی میکنند. برای ملی‌ گرایی ایرانی، غیر فارس‌ های خارج از ایران امروزی که بماند، غیرفارس‌ زبانان داخل همین ایران خرد شده هم بیگانه محسوب میشوند. ایران فقط با زبان فارسی تعریف میشود و عنصر تشکیل‌ دهنده در تعریف هویت ملی ایرانیان فقط فارس و فارسی است. یعنی "ایران" به دست ملی‌ گرایان خرد و نحیف شده است. از بزرگی فقط وسعت جغرافیایی‌ اش را میفهمند و میخواهند. روزی نیست که مطلبی درباره ادعاهای ارضی ملی‌ گرایان نخوانیم در حالی که ساکنان آن مناطق را غیر ایرانی میدانند. از یکسوی عاشقانه به آن سرزمین‌ ها مینگرند، از دیگر سوی از ساکنان غیرفارس در آن مناطق متنفرند یا دست کم بیگانه میدانند. همانطور که مفهوم "دولت-ملت" از اروپا کپی‌ برداری شد، تحصیلکرده‌ها و روشنفکران ملی‌گرای ایرانی مفهوم "آریایی" را هم کپی‌برداری کردند و اینطور شد که ایرانیان (فارس‌ها) شدند همان آریایی‌های مشابه اروپاییها که فقط فاصله جغرافیایی آنها را از هم جدا کرده است. به قول رضا ضیا ابراهیمی نوع ملی‌گرایی ایرانی "ملی‌گرایی نابجا" یا "در جای عوضی قرار گرفته" (dislocative nationalism) است. ستایش بی‌ وقفه راه و رسم ایران پیش از اسلام و فارسی بر این اساس که برتر از دیگران بوده ولی مشکل این است که این راه و رسم ایران پیش از اسلامی به قدری از نظر زمانی با ما دور است که هیچ پلی نمیتواند آن را به ایران امروز وصل کند. ملی گرایی ایرانی وامانده است در اینکه چگونه ایران و ایرانیان امروز را به پیش از اسلام وصل کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد