زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

درباره تاریخ عبادان و آبادان/بخش اول

پس از رخداد تلخ ریزش متروپل در آبادان، این شهر شاهد اعتراضات و تجمعاتی بود که در بیشتر آنها مردم نام "عبادان" را در قالب شعر و شعار و پایکوبیِ عربی بکار می برند. همین نام بردن از نام تاریخیِ این شهر در قالب این شعارها، باعث شده تا برخی تنگ نظران و کسانی که تاریخ و جامعه را فقط از دریچه خاص و انحصار گرایانه خود می نگرند، با جو سازی، فرافکنی و برچسب پراکنی های معمول, که بدان خو گرفته اند، مردم معترض و داغدیده را،-احتمالا برای امنیتی کردن فضا- به تجزیه طلبی، قومگرایی و خط گرفتن از اجانب متهم بکنند. برچسب هایی که اسم رمز سرکوب اجتماعی فرهنگی و... است. ما نمی دانیم با چه زبانی به این جماعت تفهیم کنیم که نام بسیاری از شهرها و مناطق، پس از دوره رضاشاهی تبدیل به نام های فعلی شد، و هنوز مردم بومی شهرهای مثلا آبادان و خرمشهر و شادگان در مکالمات بین خود از نام های عبادان و محمره و فلاحیه استفاده می کنند، مگر در هنگام تکلم با یک غیر عرب. استفاده و تاکید بر نام های تاریخی و اصیل، احترام به تاریخ و هویت اقوام است و نباید حساسیت منفی و جبهه گیری در پی داشته باشد. ایران جغرافیایی ست با اقوام و هویت های گوناگون؛ که هر کدام تاریخ، هویت، فولکلور و فرهنگ خاص خود را دارد. تلاشی که در راستای یکسان سازی فرهنگی و زبانی در حکومت پهلوی شروع شد، شکست خورده است و اصرار بر آن فقط واگرایی ها را بیشتر می کند. این سیاست بود که باعث رواج آنچه قوم گرایی می نامند گشت. آریایی گری و پان ایرانیسم/فارسیسم، باعث بروز به اصطلاح پان ترکیسم،عربیسم و ...شده و می شود. این یک اصل جامعه شناختی ست که سرکوب یک هویت یا هویت هایی، باعث بازتولید نوع دیگری از ناسیونالیسم -با تندروی های خاص خودش-  می شود، و این هویت یابی یا بازسازی هویتی، همیشه در تقابل با هویتی ست که سعی دارند به هر طریقی آنرا ترویج و فراگیر کنند، تا هویت های اقلیت یا غیر خود را به حاشیه ببرند. این است که دیگر ارائه روایتی رسمی و مبتنی بر ایدئولوژی دولتی از تاریخ مورد قبول اقوام و نخبگان شان نیست. 

باید ایران متکثر فرهنگی را به رسمیت شناخت، و هر که دیدگاه اش به تاریخ و فرهنگ و هویت، متفاوت است با نگاه کسی که انگاره های رسمی -و ناسیونالیستی-برای اش حکم تابو دارد، نباید عامل تفرقه و مُخِل اتحاد و یکپارچگی شناخته شود. همیشه آنچه رسمی و اکثریت-اعم از عوام و خواص عموما رمانتیک- پشتیبان اش هست، لزوما بر حق نیست. نباید برساخته های اجتماعی و ذهنی خود را، معیار و میزانی برای قضاوت و ارزش گذاریِ سایر اندیشه ها و مولفه های هویتی تاریخی اجتماعی و فرهنگی دیگران قرار داد.  یکپارچگی و اتحاد حقیقی، با احترام و به رسمیت شناختن و پذیرش تفاوت هاست که حاصل می شود و گرنه انکار و سرکوب هویت طلبان با هر عنوان و روشی، تنها پاک کردن صورت مسئله است و نگه داشتن آتش در زیر خاکستر. از آن  جمله است نام های تاریخی شهرهایی که اکنون نام شان تغییر یافته و تاکید بر نام های اصیل شان در اجتماعات مردمی. این اصرار بر نام بردن اسامی بومی و اصیل، تاکیدی ست بر هویت مردمان بومی ست و نشانی از هویت طلبی، و مطالبات به محاق رفته اجتماعی فرهنگی و اقتصادی. 

این مسئله بهانه ای شد تا تاریخ نام عبادان یا آبادان را به نقل از کتاب فراز و فرود شیخ خزعل نقل کنم (به همراه عکس نوشته هایی از شعرایی مثل سعدی و مولوی که "عبادان" گفته اند و خدا را شکر که به اینها نمی شود برچسب برهم زننده یکپارچگی ایرانیان زد!)، تا افرادی که با تاریخ "عبادان" ناآشنایند، تحت تاثیر شیادانی که تخیلات شان را به اسم تاریخ در قالب واژه های خودساخته ای مثل اوپاتان و ...جا می زنند، قرار نگیرند. گرچه برای متعصبان، اگر ماشین زمان هم اختراع شود تا با آن به هزاره های گذشته سفر کنند نقل از فلان کتاب و مقاله بی ثمر است و ترجیح می دهند آنچه دوست دارند را بپذیرند.

 یک نکته: در ویکی پدیای فارسی که جولانگاه باستانگرایان و ناسیونالیستهای افراطی شده، به نقل از "بهرام فره وشی" نامی،- همین فامیل اش نمایانگر معلوم الحال بودن خود و نوشته هایش هست!- آمده که بطلیمیوس عبادان را، آپفادانا ذکر کرده و عبادان، معرب اش است! این در حالی ست که همه مورخان بعد از اسلام، عبادان ذکر کردند و نامی از آنچه بطلمیوس آورده، نبرده اند. اگر فرض را بر صحت استناد به بطلمیوس بگذاریم، باید گفت که آنچه او گفته چرا یونانیزه شده عبادان نباشد؟! اکثریت قریب به اتفاق مورخان دوره اسلامی، ریشه عبادان را به شخص یا اشخاصی نسبت داده اند -صفت عباد بمعنی عبادت کننده، یا نام یک شخص: حصین بن عباد-، نه مثل فره وشی که آنرا به موقعیت جغرافیایی و ساحلی منتسب می کند تا ریشه عربی و دموگرافی نژادی آنرا انکار بکند. با توجه به اینکه این شخص دارای افکار و اغراض نژادی و عرب ستیزانه- باستانگرایانه است، آنچه گفته در قیاس با مورخان و جغرافیدانان گذشته، فاقد اعتبار است. در این مقاله گفته هایش نقد شده است.

تاریخچه نام عبادان/آبادان در پست بعدی


تا سال ١٣٣٠ ش نیز نام عبادان و محمره در کتاب هاى درسى - ولو در پرانتز - ذکر مى شد. مثل این کتاب  'جغرافیاى اقتصادى' سال چهارم دبیرستان هاى ایران تالیف عباس اقبال 

نظرات 3 + ارسال نظر
Ali جمعه 21 مرداد 1401 ساعت 03:07

این نظرام هم همینطور اگر مایلید البته ممنون میشم

Ali دوشنبه 6 تیر 1401 ساعت 16:47

منم قبول دارم ولی ببینید .اینی که گفتید چرا آرپفاندا یونانی شده ی عبادان نباشه ..درست نیست چونکه باید واژه ی یونانی رو ترجمه کرد و دید به معنی اوپاتان است یا عبادان ..در ثانی اسامی دیگری هم گویا در نقشه بطلمیوس هست ...البته هر چند منم تا حالا منبع موثقی ندیدم اگرم باشه باید متخصصین جغرافیا زبان شناس تاریخی و...نظر بدن که حتی اگه بخوان بررسی کنن هم بعید نیست به دلایل خاصی حقیقت رو کتمان کنند و اونچه میخوان بگن.

انچه واضح است نبودن هیچ اثری از اوپاتان هست

Ali دوشنبه 30 خرداد 1401 ساعت 17:48

صحیح ولی دو بحث رو جواب ندادید اینکه ....واژه آپفادانا رو باید ترجمه کرد به یونانی که واژه عبادان رو معنی میدهد یا واژه اوپاتان تا حدستان کامل شود .....دوم اینکه چرا اسامی برگردد به قبل چرا خرمشهر بشه محمره چرا نشه محرزیه چرا نشه البیان یا پیان یا خاراکس یا ....و یا اهواز بشود هرمزد اردشیر و.....محمره ۱۰۰سال پیشتر اسم خرمشهر شد خرمشهرم الان صدساله ک اسم این شهره ...و اینکه محمره گفتن یادگار بعثی ها نیست؟ ممنون

سلام. برای اوپاتان منبعی پیدا نکردم. انچه از بطلمیوس هم با عنوان اپفادانا نقل شده، بنده هنوز متن بلطمیوس رو ندیدم و به ویکی پدیای فارسی و علمایش هم بی اعتمادم! فلذا باید اسم مشهور در تاریخ و اسمی که نسبت به انچه از بطلمیوس نقل شده، غلبه دارد؛ یعنی عبادان رو به صحیح تلقی کنیم.

چون محمره تا الان استفاده می شود توسط مردم بومی. البیان و ...فراموش شده، اما محمره تا الان حفظ شده و حتی از اسم رسمی هم بیشتر استفاده می شود. الان هم اصراری نیست که خرمشهر به محمره برگردد فقط بحث این است که این اسم رو بپذیرند و به بعثی ها و غیره ربط اش ندهند. مگر بعثی ها از جیب خودشان این اسم رو در آورده اند که انرا یادگارشان بدانیم؟! محمره نسبت به خرمشهر اصیل تر است. بافت بومی و فرهنگی هم پشتیان اش هست.

باید مشخص شود که اهواز قدیمی تر است یا هرمزاردشیر؟ اهواز یا ناصری یا هر اسم دیگری، مزیت و پشتیانی ای که دارد ریشه اش هست. ریشه ها هم از فرهنگ بومی و منطقه ای حمایت می شوند. اما ان نام یک نام ساختگی و شاه فرموده است و شاهان به هر جا که می روند به اجبار، اسامی خود را برای تفاخر به شهرها و مناطق تحمیل می کنند. این است که پس از برافتادن سلسله ها عموما پس زده می شوند و نام سابق به جا می ماند. اگر هم به جا نماند، فرهنگ مردمی نامی به غیر از ان نام شاه فرموده، ابداع می کند. در واقع انچه اصیل هست همین نام هایی ست که فرهنگ بومی حامی شان هست که حتی ممکن است تاریخ کمتری نسبت به اسامی شاه فرموده داشته باشند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد