زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

خیانت در امانت به منظور کینه توزى و تحقیر

به قلم دکتر عبدالنبی قیّم:

یکى از اصول اولیه ترجمه متون و کتب، شرط امانت مترجم در نقل و ترجمه نوشته مؤلف است‌. مترجم حق ندارد نوشته مؤلف را کم و یا زیاد کند و یا چیزى از خود در ترجمه اضافه کند.

 متأسفانه در مملکت ما بسیارى از مترجمان این رویه را رعایت نکرده و در حقیقت خیانت در امانت مى کنند.
 آن ها به میل خود هر جا مؤلف کلمه "عرب" را نوشته، آن را " تازى" مى نویسند. از همه بدتر این است که این خیانت در امانت رویه عادى آن ها شده است.
یکى از این خیانت در امانت ها را غلامرضا رشید یاسمى مرتکب شده. او در صفحه ٣٥٨ کتاب " ایران در عهد ساسانیان" نوشته "کریستن سن" این چنین ترجمه کرده است:
"اوضاع دولت ساسانى بر این منوال بود که از بیابان عربستان، لشکرها از عرب بادیه نشین وحشى و بى تمدن، که تعصب مذهبى و روح غارتگرى محرک آنان بود..."
از آن جایی که مى دانستم آرتور کریستن سن منزه تر از این است که چنین عباراتى را در باره عرب بکار ببرد و از طرف دیگر از بیمارى روحى و روانى برخی نویسندگان وطنى مطلع بودم لذا در صدد برآمدم تا به حقیقت نوشته کریستن سن پى ببرم.
خوشبختانه به ترجمه عربی کتاب کریستن سن که از زبان فرانسوى توسط دکتر یحیى الخشاب استاد دانشگاه قاهره انجام شده بود دست یافتم.
 دکتر یحیى الخشاب، فارسى را هم خوب مى داند و پیش از این سفرنامه ناصر خسرو را به عربى ترجمه کرده بود.
ملاحظه شد که در ترجمه عربى از" عرب بادیه نشین وحشى و بی تمدن" و از " روح غارتگرى " خبرى نیست.
در ترجمه عربى " بادیه نشینان بى آلایش" آمده و نه " عرب وحشى و بى تمدن" .
و مى دانیم " بى آلایشى" به معنى صاف و ساده و بى غل و غش است. همچنین از "روحیه غارتگرى" خبرى نیست بلکه از "روحیه جنگجویى" سخن به میان أمده که "خلیفه عمر آن فرمانرواى برجسته آن ها را با روحیه اى تسلیم ناپذیر سازمان داد".
این چنین مترجمان ما شرط امانت را در ترجمه رعایت مى کنند!
از همه بدتر این است که ناشر کتاب یعنى انتشارات صداى معاصر در سال ١٣٧٨ این نوشته را به عنوان برگزیده ترین و بهترین قسمت کتاب انتخاب کرده و آن را پشت جلد کتاب قرار مى دهد.
متأسفانه این یک بیمارى است، که نزد برخى نویسندگان و مترجمان ما وجود دارد، بیمارى تحقیر دیگران به منظور تخلیه عقده هاى درونى خود.
منبع: کانال تلگرامی عبد النبی قیم

عرب ها و آرامی ها از یک تبار و یک ریشه

«یکی از اقوام کهن خاورمیانه که نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ این خطه از جهان داشته اند، آرامی ها بوده اند.1 آرامی ها از مردم عرب جزیرة العرب بوده اند که از هزاره سوم قبل از میلاد (نزدیک بخ پنج هزار سال پیش) از جزیرة العرب به بین النهرین، بادیة الشام و مناطق فرات مهاجرت کردند.2 خاستگاه اصلی آرامی ها همانند فنیقی ها و کنعانی ها و آشوری ها جزیرة العرب است3 و در حقیقت آن ها جزء اولین عرب هایی بودند که زودتر از بقیه از جزیرة العرب به سمت شمال کوچ کردند.4 سراسقف سریانی بولس بهنام در مقاله ای تحت عنوان "عرب ها و آرامی ها" می نویسد که عرب ها و آرامی ها از یک منشأ و یک تبار هستند. آن دسته از این مردم که در بادیه و صحرا مسکن داشتند، عرب خوانده می شدند و آن هایی را که در مناطق مرتفع، تپه ها وکوهستان ها رحل اقامت گزیدند آرامی می گفتند. او پس از ذکر ریشه این تسمیه و این که در لغات سامی arbo  به معنای بادیه و صحرا است و areo romtho به معنی زمین های مرتفع است، هر دو زبان عربی و آرامی را از یک ریشه و یک خانواده می داند.5

1- پارسیان خط را از آرامی ها اقتباس کردند و این آرامی ها بودند که به دستور داریوش، خط فارسی باستان را ابداع کردند. (والتر هینتس، ص28)
2- هنری س عبودی "معجم الحضارات السامیة، ص16/ عامر سلیمان، "بلاد عیلام و ..."، ص10  3- واثق اسماعیل الصالحی، "نشوء و تطور مملکة میسان"، ص21
4- منذر عبدالکریم البکر، دولة میسان العربیة" ص21
5- المطران بولس بهنام، " العرب و الآرامیون، ص1

دکتر عبدالنبی قیّم، پادشاهی میسان و "اهواز یا "احواز" ص178-179

انتشار کتاب جدید عبدالنبی قیّم و جلوگیری ازتوزیع آن

اخیر کتاب پژوهشی جدید آقای عبدالنبی قیّم با عنوان "پادشاهی میسان و اهواز یا احواز" منتشر شد. چندی بعد در فضای مجازی با خبر شدیم که از توزیع آن جلوگیری شده است. به همین دلیل ایشان درکانال تلگرامی شان توضیحاتی ارائه نمودند. (فایل متنی توضیحات)

ظاهرا دلیل منع توزیع کتاب، بحث درباره نام اهواز است. زیرا در فصلی از کتاب بحث شده که "اهواز" درست است یا "احواز". همین دلیل ساده -که در فضای مجازی و مقالات و احتمالا کتب گذشته بارها محل مناقشه بوده، و در صحت و سقم هر دو نام بحث علمی و جدلی صورت گرفته- سبب شده تا مسئولین استانی وزارت ارشاد که مجوز چاپ کتاب را داده اند، تصمیم قبلی شان را نقض، و از توزیع کتاب جلوگیری نمایند.

چرایی این موضوع مشخص است: «جنجال سازی جریان فاشیستی-پانیستی» استان خوزستان که هیچ گونه بحث علمی را برنمی تابد مگر اینکه مطابق باورهای ناب آریامهرانه شان باشد...!

حال پرسش این جاست که چرا مسئولین وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران، تحث تاثیر یا مرعوب جریانی شده اند که مرام شان در تضاد با ایدئولوژی نظام جمهوری اسلامی است و حتی امام خمینی(ره)در وصیت نامه شان درباره اینها هشدار داده اند؟ قابل ذکر است که جریان مذکور در عرصه تاریخ نگاری امتداد تاریخ نویسی درباری-دولتی رژیم پهلوی است و هیچ ابایی ندارد از اینکه خود را تابع و مدافع "رضاشاه کبیر" بداند. فلذا هر گونه دیدگاه و رویدادی در عرصه تاریخ نگاری و پژوهشی، اگر برخلاف پروژه تاریخ نگاری رژیم پهلوی باشد، مورد هجمه این گروه تمامیت خواهِ مستبد در عرصه فکر و عمل قرار می گیرد، و برعلیه اش هیاهو می کنند، و اتهامات همیشگی شان همچون تجزیه طلبی، ضدیت با تمامیت ارضی و ...را به سوی اش سرازیر می کنند...!

تحقیق و پژوهش عرصه رأی است و استدلال. گرچه می تواند اشتباه هم باشد. اما درمصاف با اشتباه، این قلم و بحث مستدل است که باید وارد شود نه قلع و قمع و جلوگیری از انتشار اثری که حاصل ماه ها یا سال ها زحمت نویسنده است.

در عرصه تاریخ نگاری و  تحقیق، میزان درستی یا نادرستی گزاره ای، منابع تاریخی می باشد و استنباط عقلیِ دور از هرگونه تعصب از آنها. نه پیش فرض های ایدئولوژیکی-قومی و مصلحت های سیاسی-اجتماعی زمانه.  مگر این نه دستور دین است که "حق را بگو حتی اگر علیه ات باشد" و  به نقل از امام صادق که فرموده:"ما فرزند دلیل هستیم، هرجا دلیل برود دنبال آن می رویم" و باز به نقل از امام خمینی: المتبع هو البرهان(آنچه تبعیت میشود برهان است)1. مگر تئوریسین نظام نگفته است که کمونیست هم مجاز به ابراز نظر چه رسد به نویسنده ی آزاده ای که بارها آثارش مجوز نشر گرفته؟! پس چه باک از تحقیق و تضاد آرا در عرصه پژوهش؟  اینکه نام اهواز صحیح است یا احواز چه خطری  دارد برای عقول بالغ؟! یا چه تهدیدی است برای مملکت که سزاوار این برخورد نامنصفانه و توهین آمیز شده؟ استقلال نظر مسئولین کجا رفته؟ آیا این  درشأن مسئولی در جایگاه تصمیم گیری علمی و فرهنگی است که تحت تاثیر جوسازی های جاهلانه فضای مجازی قرار بگیرد؛ به جای اینکه تصمیم اش آگاهانه،  مبتنی بر حجیت حقیقت و تضارب آراء و باز کردن فضا برای بحث علمی باشد...؟

1-[ کتاب البیع ، السید روح الله الخمینی،ج1، ص41]