زیگرید هونکه می نویسد:
«تمدن اسلامی ... نه تنها ارثیه یونان را از انهدام و فراموشی نجات داد و آن را اسلوب و نظم بخشید، بلکه مسلمین پایه گذار شیمی آزمایشی، فیزیک ، جبر ریاضیات به مفهوم امروزی و مثلثات، زمین شناسی و جامعه شناسی هستند . تمدن اسلامی تعداد زیادی کشفیات گرانبها و اختراعات در همه بخش های علم تجربی به مغرب زمین هدیه کرده است که بعدها اکثر آن ها را نویسندگان اروپایی دزدانه به حساب خود گذاردند . گرانبهاترین آن ها شاید روش تحقیق علوم طبیعی باشد که با پیشگامی مسلمین راه اروپا را هموار ساخت و به شناخت قوانین طبیعت و تفوق و کنترل بر آن انجامید.»1
همه ما داستان تراژیک گالیله را خوب می شناسیم و بسیاری از ما گفته منسوب به او را، که گویا به گاه "توبه" و انکار حرکت زمین زیر لب گفت : ”به رغم این، تو می گردی“ در ذهن داریم . داستان گالیله برای ما ایرانیان نیز، مانند اروپاییان، به یک اسطوره اخلاقی بدل شده است . ما نیز، چون یاسپرس، گمان می بریم که تا چهارصدسال پیش، که غرب کرویت زمین را شناخت، <هیچگاه آدمی از کروی بودن زمین بدینگونه واقعی، حتی در عالم حدس و گمان، آگاه نشده بود .> 2 یاسپرس این آگاهی را سرآغاز دانش جدید می داند. پس، شاید برای ما عجیب جلوه کند اگر بدانیم که در سده های سوم و چهارم هجری متفکرین مسلمان کرویت زمین و حرکت آن را می شناخته اند.
ابن رُسته، که در اواخر سده سوم هجری می زیست، کتاب خود، اعلاق النفیسه، را با آیات قرآنی، که آدمی را به شناخت طبیعت فرا می خواند، آغاز می کند و سپس اقوال گوناگون عصر خود را در باب شکل زمین بیان می دارد. 3 نظر غالب، که نظر ابن رسته نیز هست، چنین است:
خدای بزرگ فلک را دایره گون، به شکل کره میان تهی و گردنده، آفریده است، و زمین را نیز کروی شکل آفریده است ... زمین در هر شبانه روز یک بار بر دو قطب می گردد. 4
دلیل ابن رسته بر کرویت زمین کاملاً علمی- تجربی است:
علما دربارۀ این که زمین هم با تمام اجزایش، اعم از خشکی و دریا، کروی است اتفاق نظر دارند . دلیل بر این مدعا آن که طلوع و غروب خورشید و ماه و سایر ستارگان بر مردمانی که در نواحی گوناگون زمین زندگی می کنند در یک زمان نیست. 5
در رسائل اخوان الصفا، متعلق به سده چهارم هجری، نیز زمین کروی شکل توصیف شده که از لحاظ هیئت و حرکتی که دارد <حیوانی است زنده.> 6
در این دوران، مسئله حرکت انتقالی زمین به دور خورشید نیز برای دانشمندان مسلمان شناخته بود. ابن رسته می نویسد:
و جمعی گویند : گردشی که از ستارگان به نظر می رسد در واقع حرکت زمین است نه فلک خورشید. 7
به گزارش بیرونی(362-442ق.) ، برخی منجمان هندی، چون برهما گوپتا، دربارۀ حرکت زمین سخن گفته اند و برخی اساتید هندی، که او در سفر هند با آنان دیدار داشته، به حرکت زمین به دور خورشید قائل بوده اند. بیرونی تا پایان عمر در بین دو نظر اصلی کیهان شناسی زمان خود، که یکی از کیهان شناسی ”عقلی“ یونانی و دیگری از کیهان شناسی تجربی هند متأثر بود، سرگردان ماند . او به تأثیر از نظر یونانی به مرکزیت زمین در منظومه شمسی باور داشت ولی در اواخر عمر بر اساس محاسبات پیچیده نظریه مرکزیت خورشید و حرکت زمین را پذیرفت و سپس به نظر پیشین عدول کرد. 8
اندیشه بشری در کانون اسلامی به اوجی شگرف رسید و این قابل انکار نیست. شاید تکرار این مسئله برای آشنایان با کتاب و تحقیق ملال آور باشد . ولی آنگاه که دریابیم کسانی با شناخت تحول جمعیتی جامعه ما و بر بنیاد برخی دگرگونی های روانی متأثر از مسائل سیاسی روز با گستاخی عجیبی این کتمان و تحریف را "عادی" و جز آن را "غیرعادی" جلوه می دهند، از این تکرار گریزی نمی یابیم .
به راستی چرا پدیده ای به نام ”تمدن اسلامی“ پدید شد؟ حتی اگر این تمدن را مولود <تخم های پراکنده هلنیسم > بدانیم، چرا این تخم ها در دوران سلطه مستقیم 80 ساله یونانیان بر ایران (از فتح ایران توسط اسکندر در 330 پیش از میلاد تا سقوط حکومت سلوکی) و در دوران 474 ساله ”هلنوفیلی“ اشکانی بارور نشد؟ و چرا بعد، در دوران 425 ساله شاهنشاهی ساسانی، ایران به کانون اندیشه فلسفی زمان خود بدل نگردید؟ و چرا این شکوفایی عقلی، سده ها بعد، به وسیله تمدنی صورت گرفت که از <برهوت> بیابان های حجاز سربرکشیده بود؟
پاورقی
1-زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی،ص311-312
2-کارل یاسپرس، آغاز و انجام تاریخ، ترجمه محمد حسن لطفی، تهران: خوارزمی، 1363 ، ص 114
3-ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران: امیرکبیر، 1365 ، صص32-34
4-همان مأخذ، ص 17
5-همان مأخذ، ص 21
6-سید حسین نصر، نظر متفکران اسلامی دربارۀ طبیعت، تهران: خوارزمی، 1359 ، ص 141
7-ابن رسته، همان مأخذ، ص 33
8-نصر، همان مأخذ، صص 215-217
منبع: دکتر عبدالله شهبازی،دین و دولت در اندیشۀ سیاسی ص51-54