زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

جعل و تحریف در نسخه های خطی اسلامی-عربی

مسخ چهره؛ سرقت وتحریف میراث امّت،
کتابی ست چاپ 2005 بحرین که از سوی "گروه مطالعات و پژوهشِ: «انجمن فرهنگی-اجتماعیِ تجدید»، چاپ شده است.1
نویسنده یا نویسندگان این کتاب، سندی از زمان حکومت مسلمانان بر اندلس را نقل می کنند که نویسندۀ آن یکی از نسخه برداران نُسخ خطی عربی است.
نویسندۀ این سند ، مدعی است که در نسخه برداری از نسخ خطیِ اندیشمندان مسلمان، جعل و تحریف صورت گرفته است. این جاعل مسلمان اعتراف نموده که به همراه 150نفر دیگر مجبور به دستکاری و جعل نسخه های خطی بوده اند  و در این نُسخ، مطالب خلاف واقع بر ضد مسلمانان و عرب ها وارد کرده اند که بعنوان نمونه کتاب "مقدمۀ" ابن خلدون را ذکر می کند. علت این کارها؛ ناشی از دشمنی سیاسی و دینیِ حاکمان مسیحیِ اندلس با مسلمانان که بدلیل سابقه شان در حکومت بر اندلس، میان شان با مسیحیان و سران اسپانیا دشمنی ایجاد شده است-، می باشد و سبب شده است تا یکی از سران سیاسی اسپانیا به نام فیلیپ؛ دستور به دستکاریِ نسخه های اصیل خطی اسلامی عربی؛ و درج مطالب بر علیه عرب ها و مسلمانان را بدهد.
ترجمه چند صفحه از کتاب:
1-دانلود کتاب

«امروزه هر چقدر تلاش کنیم نمی توانیم به حقیقت جعل و حجم آن پی ببریم و آن را [بطور کامل] بررسی کنیم، و این امر به دلایل خاصی است که به آنها خواهیم پرداخت، اما بی شک می توانیم به نمونه هایی از آن همه، بپردازیم؛ که ما را به عمق جنایت، حدود و اثرات آن درکل بشریت آگاه می سازد. اما آنچه فریبکارانه تر و تلخ تر از تحریف یک حقیقت خاص است،- مانند کشف فرایند گردش خون که یک دانشمند آن را [متقلبانه] به خودش منسوب کرد- تلخ تر و فریبکارنه تر از آن[مورد جزئی]، فرایند دستکاری در منابع تمدن علمی انسان است. دستکاری هایی از قبیلِ هر آنچه مربوط به تعلقاتِ [عقیدتی] یا ملّی فرد باشد؛ با هدف محروم ساختن امت از علوم و میراث آن و محو نمودن اش از حافظه تاریخ.
شخص عرب، هنگامی که صفحات تاریخ را ورق می زند، حق دارد آن وقتی که احساسی تلخ،[که هر لحظه]افزون و فروزان می گردد، در وجودش احساس کند. او در حالی شعارهایی به ظاهر افتخار آمیز می شنود که در باطن همچون سمی مهلک است.
پس از خروج عرب های مسلمان از اندلس، [در] آنجا بود که آن فاجعۀ ناگوار رخ داد: عملیات بزرگِ جعل،که با شدت هر چه تمام تر، بر نسخ خطی اسلامی، انجام گرفت. و پس از اینکه کار جعلِ نُسَخ جعلی در منابع[کتبی] عربی پایان یافت، این نُسخ به کتابخانه های ما راه یافت. آنچه رخ داد، نشان از جنایتی نه فقط در حق عرب، که در حق انسانیت بود. نُسخ خطیی که در کتابخانه های عربهای اندلس نگهداری می شد، مورد تحریف هدفمند و برنامه ریزی شده واقع شدند. اما خداوند خواست اثری از مدارکی که دال بر این جنایت است، به ما برسد. پس چنین شد که مدرکی [از آن زمان] از زیرکار در رَود تا داستان این تحریف در نسخ خطی را روایت می کند، [این سند را] یکی از نسخه بردارانی که در یکی از صومعه های واقع در قلعه های[در اندلس] زندانی بودند، بر جای نهاده؛ در حالی که مأموریت داشتند با خط عربی، به شیوه ی تحریف آمیزی، از نسخه های خطی،کتاب ها و تألیفات عربی، نسخه برداری کنند. و پس از اتمام فعالیت به وسیلۀ سم کشته و حذف فیزیکی می شدند.

این سند مهم که کمیت وکیفیت تحریف را به اثبات می رساند ، استاد ولید الحجّار؛ یکی از فرهیختگان سوریه ای در اسپانیا، توانست بدست بیاورد و آنرا در اثر معروف اش « سفر نیلوفر یا پایان کار امویان [اندلس]» نقل بکند.»


متن سند:
«بدان ای برادر! من برده ای مأمورم که از خود توان و نیرویی ندارد، و جز به دستوری از پادشاه فیلیپ، از فاس به طُلَیطِلَه(تولدو) بازنگشتم و از خزانۀ سلطان کتابهایی برایش حمل میکنم. اما به درستیکه، خدای توانایی که چیزی عاجزش نمی سازد، مقدر ساخت که راز دوست و هم نشین من آشکار شود، به همین دلیل، فیلیپ، وی را سمّی کشنده -که آنرا به درخواست وی از فاس همراه خود آورده ایم- خوراند. و از این بابت گریزی نیست [زیرا]که من نیز دیر یا زود به وسیله سم هلاک می شوم و هرگز آزاد و رها نخواهم بودتا خبر صد و پنجاه نسخه بردار را، که من یکی از آنهایم، منتشر [و فاش]کنم. ما شب و روز کار می کنیم تا آنچه از نسخه های خطی عربی که در اختیارمان هست را، باز نویسی کنیم.شاید خود جنابِ سلطان(که خدا عزت اش را پایدار گرداند) کسی بود که دستور داد کار ما را یکسره کنند؛ پس از آنکه اطلاع یافتیم نسخه برداران، چه تغییراتِ [تحریف آمیزی] در نسخه های خطی کتاب "العِبَر"[ابن خدون]، -که آنرا از خزانه اش با خودمان آوردیم-، انجام دادند. همانی که درعنوان نسخه اصلی اش کلمۀ "بربر" را دربر ندارد. ... بدان ای برادر! که این شهادت من است قبل از مرگ و من به خدای بزرگ و قادر و کریم قسم یاد می کنم؛که نسخه برداران موریسکاس را دیدم که متن کتاب "العِبَر" و همانند آن را بازنویسی می کنند و هر جا، در کتابِ ابن خلدون، اشاره ای به کلمه [و صفت] "أعرابی و بادیه نشین" است، آنرا با کلمۀ "عربی" جایگزین می کردند. و در آن، بر طبق ارادۀ سلطان ، فصل هایی کامل در مدح بربرها اضافه می کنند و بر حسب سلیقه صومعه نشینان، بدگوییِ عرب را نیز به همین صورت. و[در مقابل] فصل هایی کامل؛ دربارۀ آثار و نشانه های نیکِ عرب که ابن خلدون نوشته،حذف می کنند. بدان ای برادرمن!؛ سمی که با خودمان از فاس آوردیم، حقیقت را تا ابد از تمامی جهانیان به کل مخفی می دارد. و [باز] بدان؛ که در روز قیامت، این برگه شهادت من نزد پروردگارم است. و این فهرست که شهادت نامه ام در آن دفن شده است، تنها یکی از چهار فهرستی است که دربرگرفته نام کتبی راکه بر آنها تحریف و تغییر صورت گرفته است.
و کل آنچه مسلمانان متصور هستند نسبت به نسخه های اصیل خطیِ نگهداری شده درگنجینه هایشان[که واقعا اصیل اند]، همانا با خطی مشابه خط و امضاهای صاحبان اصلی شان، جعل شده است. من و همراهانی از موریسکانهای اسپانیایی که با من اند؛ منی که مسلمانی و عربیّت ام را پنهان می کنم؛ در این کار زشت، همکاری کرده ام؛ به تبعیت از مسلمانان اطرافم [که] بر خلاف میل شان، با یهودی زادگان کار می کنیم. همگی ما در خدمت إسکوریال و شاه فیلیپ ابله و ضعیف العقل هستیم که تصمیم گرفته است همه ما را از اندلس اخراج کند. پروردگارا، از قدرت خودت ات شرایطی مهیا کن تا این فهرست از این صومعه خارج شود. آنرا از این شکاف [به بیرون] پرتاب می کنم تا سالم باقی بماند و [شاید در آینده] به آن برسم یا یکی از مؤمنان آنرا [پیدا کند و] برهاند. پروردگارا این شهادت من است در روز قیامت. و اکنون شهادت می دهم که خدایی نیست جز الله. و محمد(ص)، ولیّ، بنده و فرستاده اوست.»
ولید الحَجّار در اظهارنظری درباره این سند می گوید:
«اینگونه بود که کتاب "العِبر" و "دیوان مبتدا و خبر" به آلودگی قلم دچار گشت. و نیز اینگونه بود که "مقدمه"ی ابن خلدون شامل صفحاتی در هجو و بدگویی عرب شد. چهار نسخه از کتاب "العبر" تحریف گشت! یکی از آنها، به کتابخانۀ بلاط در فاس بازگردانده شد...و دومی به مسجد قیروان در تونس فرستاده شد، اما دو نسخه دیگر در دارالکتب قاهره جای داده شد! آیا انسان نمی پرسد که چرا "مقدمه" در پاریس چاپ نشد الّا در سال 1841م و در بیروت در سال1886م ؟ و در آخر در مصر سال1886؟ [یعنی] بعد از اینکه در خلال اشغال مصر توسط ناپلئون ، فرصت جای دادن این دو نسخه تحریف شده درکتابخانه قاهره؛ برای شرق شناسان همراه اش فراهم شد. آیا کسی هست تا درباره اصلِ نسخه ای که در مسجد قرویین قرار دارد، سوال کند؟ پس پرسشگر بداند که که گذارندۀ فهرست در کتابخانۀ آن مسجد، عرب نیست، بلکه او «آلفرد بل» است، و کسی که وی را در فهرست بندی محتویات آن کتابخانه کمکش کرد و پشتیبانی اش نمود، کسی نبود جز مردی موسوم به "لیوی بروفونساک". و او یهودی الاصل است.»1

1-ولید الحجّار، رحلة النیلوفر أو آخر الأمویین(سفر نیلوفر یا پایان کار امویان[اندلس])، ص436-439

منبع:مسخ الصورة.صفحه 60-64

تاریخ نگاری ناسیونالیستی + نگاهی به مورخان این شیوه تاریخ نویسی

در این جستار به بررسی تاریخ نگاری ای که بر اساس ایدئولوژی ناسیونالیستی به نگارش در آمده می پردازیم. همچنین با سابقه برخی چهره های تاریخ نگار این ایدئولوژی که به "روشنفکران" دوره مشروطه و پهلوی معروف اند به اجمال آشنا می شویم.

این جستار بر اساس کتاب دو جلدی " نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران" تالیف آقای شهریار زرشناس نوشته شده است. معرفی این کتاب در پایگاه رسمی رهبری.
(از نوشتن پاورقی های متن کتاب برای رعایت اختصار اجتناب شده است.)

1 - آشنایی با معنای "رایج "و "تخصصی" «روشنفکری»

2- تاریخ سرزمین ایران

3- دوره آغازین تمدن ایران باستان

4- تمدن کلاسیک ایران باستان

5- تمدن کلاسیک ایران پس ازاسلام

6- ایدئولوژی ناسیونالیسم باستان گرای شووینیستی (برتری طلبانه) چیست؟

آشنایی با برخی تاریخ نویسان ایدئولوژیک تاریخ ایران

1- جلال الدین میرزا ؛ دعاوی غیر مستند ناسیونالیستی شبه مدرن

2- میرزا فتحعلی آخوند زاده؛ سخنگوی هتاک و صریح اللهجه روشنفکری لائیک لیبرال

3- میرزا آقاخان کرمانی؛ آمیزه ناسیونالیسم باستان گرا و آرای سوسیال-دموکراتیک

4- میرزا ملکم خان ناظم الدوله؛ پدر تئوریک روشنفکری شبه مدرن ایران

5- محمدعلی فروغی روشنفکر دست پروده انگلستان

6- حسن تقی زاده؛ امتداد تاریخی اندیشی ملکم خان

7- احمد کسروی ؛ ناسیونالیستی از شاخه به اصطلاح دینی روشنفکری

8-حسن پیرنیا؛مبلغ سرسخت ناسیونالیسم باستان گرا

9-ذبیح بهروز ؛ناسیونالیست افراطی

10- ابراهیم پورداوود ؛ غرب زده ای پناه بده به آیین زرتشت

11- حسین کاظم زاده ایرانشهر و نشریه « ایرانشهر»

12- مجتبی مینوی ؛ روشنفکر انگلوفیل لیبرال

13- ذیبح الله صفا ؛ یک از ایدئولوگ های ناسیونالیسم سلطنت طلب

14- شجاع الدین شفا ؛ روشنفکر فراماسونر ضد دین

15- داریوش همایون؛روشنفکری ناسیونال –سلطنت طلب

16- فریدون آدمیت؛ روشنفکری مدافع تجددگرایی سطحی فراماسونرها

17- عبدالحسین زرین کوب ؛روشنفکری فعال در عرصه تاریخ نگاری فراماسونری

18- پرویز ناتل خانلری؛ امتداد "تاریخ ادبیات نگاری" ادوارد براونی

--------

دانلود مقاله مرتبط با موضوع


مطالب متفرقه 

نظریه کرویت زمین نزد متفکران مسلمان(تمدن اسلامی)

زیگرید هونکه می نویسد:

«تمدن اسلامی ... نه تنها ارثیه یونان را از انهدام و فراموشی نجات داد و آن را اسلوب و نظم بخشید، بلکه مسلمین پایه گذار شیمی آزمایشی، فیزیک ، جبر ریاضیات به مفهوم امروزی و مثلثات، زمین شناسی و جامعه شناسی هستند . تمدن اسلامی تعداد زیادی کشفیات گرانبها و اختراعات در همه بخش های علم تجربی به مغرب زمین هدیه کرده است که بعدها اکثر آن ها را نویسندگان اروپایی دزدانه به حساب خود گذاردند . گرانبهاترین آن ها شاید روش تحقیق علوم طبیعی باشد که با پیشگامی مسلمین راه اروپا را هموار ساخت و به شناخت قوانین طبیعت و تفوق و کنترل بر آن انجامید.»1

همه ما داستان تراژیک گالیله را خوب می شناسیم و بسیاری از ما گفته منسوب به او را، که گویا به گاه "توبه" و انکار حرکت زمین زیر لب گفت : ”به رغم این، تو می گردی“ در ذهن داریم . داستان گالیله برای ما ایرانیان نیز، مانند اروپاییان، به یک اسطوره اخلاقی بدل شده است . ما نیز، چون یاسپرس، گمان می بریم که تا چهارصدسال پیش، که غرب کرویت زمین را شناخت، <هیچگاه آدمی از کروی بودن زمین بدینگونه واقعی، حتی در عالم حدس و گمان، آگاه نشده بود .> 2 یاسپرس این آگاهی را سرآغاز دانش جدید می داند. پس، شاید برای ما عجیب جلوه کند اگر بدانیم که در سده های سوم و چهارم هجری متفکرین مسلمان کرویت زمین و حرکت آن را می شناخته اند.

ابن رُسته، که در اواخر سده سوم هجری می زیست، کتاب خود، اعلاق النفیسه، را با آیات قرآنی، که آدمی را به شناخت طبیعت فرا می خواند، آغاز می کند و سپس اقوال گوناگون عصر خود را در باب شکل زمین بیان می دارد. 3  نظر غالب، که نظر ابن رسته نیز هست، چنین است:

خدای بزرگ فلک را دایره گون، به شکل کره میان تهی و گردنده، آفریده است، و زمین را نیز کروی شکل آفریده است ... زمین در هر شبانه روز یک بار بر دو قطب می گردد. 4

دلیل ابن رسته بر کرویت زمین کاملاً علمی- تجربی است:

علما دربارۀ این که زمین هم با تمام اجزایش، اعم از خشکی و دریا، کروی است اتفاق نظر دارند . دلیل بر این مدعا آن که طلوع و غروب خورشید و ماه و سایر ستارگان بر مردمانی که در نواحی گوناگون زمین زندگی می کنند در یک زمان نیست. 5

در رسائل اخوان الصفا، متعلق به سده چهارم هجری، نیز زمین کروی شکل توصیف شده که از لحاظ هیئت و حرکتی که دارد <حیوانی است زنده.> 6

در این دوران، مسئله حرکت انتقالی زمین به دور خورشید نیز برای دانشمندان مسلمان شناخته بود. ابن رسته می نویسد:

و جمعی گویند : گردشی که از ستارگان به نظر می رسد در واقع حرکت زمین است نه فلک خورشید. 7

به گزارش بیرونی(362-442ق.) ، برخی منجمان هندی، چون برهما گوپتا، دربارۀ حرکت زمین سخن گفته اند و برخی اساتید هندی، که او در سفر هند با آنان دیدار  داشته، به حرکت زمین به دور خورشید قائل بوده اند. بیرونی تا پایان عمر در بین دو نظر اصلی کیهان شناسی زمان خود، که یکی از کیهان شناسی ”عقلی“ یونانی و دیگری از کیهان شناسی تجربی هند متأثر بود، سرگردان ماند . او به تأثیر از نظر یونانی به مرکزیت زمین در منظومه شمسی باور داشت ولی در اواخر عمر بر اساس محاسبات پیچیده نظریه مرکزیت خورشید و حرکت زمین را پذیرفت و سپس به نظر پیشین عدول کرد. 8

اندیشه بشری در کانون اسلامی به اوجی شگرف رسید و این قابل انکار نیست. شاید تکرار این مسئله برای آشنایان با کتاب و تحقیق ملال آور باشد . ولی آنگاه که دریابیم کسانی با شناخت تحول جمعیتی جامعه ما و بر بنیاد برخی دگرگونی های روانی متأثر از مسائل سیاسی روز با گستاخی عجیبی این کتمان و تحریف را "عادی" و جز آن را "غیرعادی" جلوه می دهند، از این تکرار گریزی نمی یابیم .

به راستی چرا پدیده ای به نام ”تمدن اسلامی“ پدید شد؟ حتی اگر این تمدن را مولود <تخم های پراکنده هلنیسم > بدانیم، چرا این تخم ها در دوران سلطه مستقیم 80 ساله یونانیان بر ایران (از فتح ایران توسط اسکندر در 330 پیش از میلاد تا سقوط حکومت سلوکی) و در دوران 474 ساله ”هلنوفیلی“ اشکانی بارور نشد؟ و چرا بعد، در دوران 425 ساله شاهنشاهی ساسانی، ایران به کانون اندیشه فلسفی زمان خود بدل نگردید؟ و چرا این شکوفایی عقلی، سده ها بعد، به وسیله تمدنی صورت گرفت که از <برهوت>  بیابان های حجاز سربرکشیده بود؟

 پاورقی

1-زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی،ص311-312

2-کارل یاسپرس، آغاز و انجام تاریخ، ترجمه محمد حسن لطفی، تهران: خوارزمی، 1363 ، ص 114

3-ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران: امیرکبیر، 1365 ، صص32-34

4-همان مأخذ، ص 17

5-همان مأخذ، ص 21

6-سید حسین نصر، نظر متفکران اسلامی دربارۀ طبیعت، تهران: خوارزمی، 1359 ، ص 141

7-ابن رسته، همان مأخذ، ص 33

8-نصر، همان مأخذ، صص 215-217

منبع: دکتر عبدالله شهبازی،دین و دولت در اندیشۀ سیاسی ص51-54

دیدگاههای بنیادی و روشهای کاربردی در نگارش تاریخ ایران

بررسی دیدگاه ها و مکاتب مختلف تاریخ نگاری تاریخ ایران.
( از  کتاب "تاریخ سیاسی ایران باستان") :


در میان پژوهشگران، چند دیدگاه و روش در تبیین تاریخ ایران و خاورزمین پایه استوارتر و کاربرد گسترده تری داشته و دارند که همچنین بازدارنده بازشناسی علمی تاریخ ایران و شرق باستان می باشند:

بر روی لینک ها کلیلک شود:

5- نژادپرستی باستان گرای آریایی – پارسی:
بخش نخست
بخش دوم

بخش سوم
بخش چهارم
بخش پنجم
بخش ششم
6-تئوری توطئه
7-پوزیتیویسم یا اثبات گرایی و شکاکیت
8-آمیزش اثبات گرایی و تئوری توطئه؛ "بنیان اندیشی" پورپیرار
9-نقش ویژه اشرافیت یهود در تاریخ سازی:
بخش نخست
بخش دوم

بررسی دیدگاه های یاد شده درباره تاریخ نگاری تاریخ ایران
ارزیابی اسناد موجود تاریخی
دیدگاه و روش بازسازی واقع بینانه تاریخ ایران باستان

-------------------
درباره برخی سوالات احتمالی از مطالب ارائه شده:

ابن ندیم و کتاب الفهرست
رویداد پوریم