زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

تاثیر تمدن اسلامی بر غرب، و تاثیر آموزه های قرآن بر پیدایش این تمدن

«...تمدن اسلامی از سده پنجم دستخوش انحطاط و زوال گشت؛ زیرا رشد و توسعه زندگی اجتماعی – اقتصادی، بهبود روشهای سیاسی – حکومتی، و نهادسازی برای علوم و فنون جایگاهی در "حکمت" و "طریقت" و "فقه" و "کلام" نداشتند. معرفت شناسی تجربی – تعقلی و خطوط راهنمای علم در قرآن مسلمانان را به تحقیق در طبیعت و تاریخ و اجتماعات انسانی علاقمند ساخته بود؛ رویکردی که ره آورد آن پیشرفت چشمگیر علوم و فنون در جهان اسلامی طی چند سده پیاپی بود. دانش مسلمین به چنان پایه ای رسیده بود که تا قرنها در روشنفکران غربی حس خودباختگی ایجاد می کرد؛ همان حسی که امروز نیز فرهیختگان مسلمان در برخورد با فرهنگ و تمدن غربی نشان می دهند:
"احساس خود کم بینی و تحقیری که اروپای غربی در مقابل تمدن اسلام داشت، دارای جنبه های مختلف بود. تکنولوژی اسلامی در بسیاری نقاط بر تکنولوژی اروپایی برتری داشت" (مونتگمری وات، تأثیر اسلام در اروپا، ص.145)"
در این زمینه گوستاو لوبون نیز می گوید: تا قرن پانزدهم میلادی در غرب هیچ سخنی که مستند به نویسندگان مسلمان نبود، اساسا معتبر شناخته نمی شد (تمدن اسلام و عرب، ص .749) همچنین آدلارد که در سده ۱۲م. از نخستین کسانی بود که علوم مسلمین را "با ترس و لرز" به اروپا وارد کرد، گفت: 
"اگر صحبت من ذهن عقب مانده ای را آزرده است نمی خواهم من باشم که او را آزرده ام. می دانم اندیشمندان اصیل در میان عوام چه سرنوشتی دارند. از آنرو آنچه عرضه می کنم حدیث خود من نیست، حدیث اعراب است" (ژاک لوگوف، روشنفکران در قرون وسطی، ص .72)"
برتری فرهنگی مسلمانان، حس خودباختگی اروپاییان، و خشم نخبگان ناسیونالیست اروپا، در نطق آتشین پتراک به خوبی نمایان است: "ای مردم نادان! بعد از دمستن فصیحی مثل سیسرون پیدا شد؛ هومر که رفت بجای او ویرژیل آمد؛ ولی می گویید که در علوم و ادبیات کسی نمی تواند با مسلمین همسری نموده و بجای آنها قرار گیرد... ما اینک بر تمام اقوام و ملل دنیا تفوق حاصل نموده ایم؛ لکن شما می گویید به استثنای ملت اسلام. وای از حماقت ما، امان از این جنون و بی عقلی، هان همت ایتالیا! آیا تو در خوابی؟ آیا تو مرده ای؟" (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص .751)
مونتگمری وات در کتاب "تأثیر اسلام در اروپا،" گوستاو لوبون در کتاب "تمدن اسلام و عرب" و نیز زیگرید هونکه در کتاب "فرهنگ اسلام در اروپا" با وجود پیشداوریهای ایدئولوژیک و اتکاء به تاریخ نگاری دروغین یهودی – مسیحی در باره اسلام، دستاوردهای علمی، فنی و اجتماعی مسلمین بویژه در زمینه های بازرگانی، دریانوردی، کشاورزی، پیشه ها و صنایع گوناگون، موسیقی و هنر، علوم ریاضی، نجوم، پزشکی، فیزیک نور، شیمی و زیست شناسی را ستوده و آنها را پایه واقعی تمدن معاصر اروپا شمرده اند. اما پیدایی تمدن درخشان اسلامی و پیشرفت دانش مسلمین جز در سایه آزادی عقیده و اندیشه و بیان ممکن نبود. میشو مسلمانان را پیشگام آزادی و تساهل دینی می داند (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص158 )؛ زیرا مسلمانان نه تنها به حق حیات و آزادی مسیحیان و یهودیان پایبند بودند، بلکه حتی با مشرکان (هندو و مجوس و بودایی.).. نیز در صلح و آشتی و تعامل بسر می بردند. بگفته شهرستانی:" از اوایل قرن سوم تا اواخر سده چهارم آزادی افکار و آراء و عقاید در سرزمینهای اسلامی حکومت داشت" (ملل و نحل).
این قرآن حکیم بود که راه آزادی اندیشه و بیان، آزادی در گرایش دینی – عقیدتی، حقوق برابر و روابط صلح آمیز پیروان ادیان مختلف را بر پایه قسط و نیکی گشوده بود:
"مژده به بندگان من! آنانکه به سخنها گوش فرا می دهند، سپس بهترین آنها را پیروی می کنند. آنها کسانی هستند که خدا آنها را هدایت کرده است؛ و آنان اهل خرد هستند" (زمر، 17 و.18)
"همانا کسانیکه (به اسلام) ایمان آوردند، و (نیز) یهودیان و عیسویان و صابئین، هر کس (از میان آنها) به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و عمل صالح (کردار نیک و شایسته) انجام دهد، پاداش او نزد پروردگار است؛ بر ایشان نه ترسی (از آتش دوزخ) است و نه اندوهگین شوند" (بقره،62 )؛
"بگو: ای گروه کافران! من نمی پرستم آنچه را که شما می پرستید؛ و نه شما می پرستید آنچه را که من می پرستم؛ ... ؛ دین شما برای خودتان و دین من برای خودم" (سوره کافرون)؛
"خداوند شما را از نیکی کردن و رفتار به قسط با آنها که در دین با شما جنگ نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نراندند، باز نمی دارد. همانا خدا مقسطین (حق جویان و عدالتخواهان) را دوست دارد" (ممتحنه، 8).
بر پایه این رهنمودهای قرآنی بود که پیشوایان بزرگ اسلام در مقام زمامداری از هر انتقادی ولو "تند و بی ادبانه" استقبال می کردند:
"در جلسات عمومی با آنها (مردم حاجتمند) بنشین و برای آن خدایی که ترا آفرید فروتنی پیشه کن. در آنروز لشکریان و درباریانت از نگهبانان و پاسبانان را کنار زن تا سخنگوی ایشان بدون اینکه زبانش از ترس بند بیاید با تو سخن گوید؛ زیرا من بارها از رسولخدا شنیدم که می فرمود: ملتی که نتواند بدون لکنت زبان حق ناتوان را از زورمند بستاند، هرگز (از شرک و گناه و ستم) پاک و پیراسته نگردد. در آن هنگام درشت و بی ادبانه سخن گفتن را از آنها بپذیر و به روی خود نیاور. (اما تو) بدخویی و خودخواهی را از خویش کنار زن تا خداوند درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید و پاداش طاعت و بندگی اش را به تو ارزانی کند" (نهج البلاغه، از عهد نامه امام علی به مالک اشتر.)
رهنمودهای قرآن و روش سیاسی پیشوایان اسلام بر پاره ای از فقیهان مسلمان تأثیر گذارد: ابوحنیفه انتقاد و بدگویی از حاکم را جایز شمرد و معتقد به مجازات آنها نبود؛ و شاگرد او ابویوسف نیز که در زمان هارون الرشید قاضی القضات بود، انتقاد از فرمانروایان را حق مسلم مسلمانان و "به خیر و صلاح مردم و دولت" دانست.
محمود رضاقلی/جامعه شناسی و تبیین تاریخ /ص30-31
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد