زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

بحث تغییرخط وحذف واژگان غیر پارسی از زبان فارسی در دوره پهلوی

از اواخر دوره قاجار و در امتداد دوره پهلوی ، بین برخی نویسندگان و به اصطلاح روشنفکران، بحثی مطرح شد درباره پیرایش یا حذف لغات عربی و ... از زبان فارسی و بعدها تغییر رسم الخط ،از عربی (یا فارسی) به لاتین.
این روشنفکران به تقلید از غرب می خواستند یک نوع رنسانس در ایران بوجود آورند، اما بر خلاف روشنفکران اروپایی که به وسیله صنعت و بها دادن به علوم تجربی و تغییر در جهان بینی رنسانس ایجاد کردند، برخی روشنفکران وطنی دوای درد عقب ماندگی ایران را در تغییر رسم الخط و الفبا، و دورانداختن لغات غیر پارسی از فارسی یافتند! این طرز تفکر اکنون به سخره گرفته می شود اما برای روشنفکران ان زمان که از یافتن علل واقعی عقب ماندگی واقعی ایران از جمله علوم تجربی و انسانی و صنعت و سایر زمینه ها درمانده بودند، دغدغه ای جدی بود.

برخی از ایراداتی که به این نظریات سطحی گرفته می شود این است که آیا چارۀ کار عقب ماندگی ایران و رسیدن به پیشرفت، تغییر الفباست؟ تجربه کشور ژاپن به عنوان کشوری که رسم الخط بومی اش را حفظ کرده و به کشوری پیشرفته از لحاظ صنعتی و اقتصادی تبدیل شده، خلاف این ادعا را ثابت می کند.

ایراد دیگر این است که به فرض اجرای موفقیت آمیز این سیاست، نسل جوان چگونه با میراث کتبی منظوم و منثور گذشتگان ارتباط(جدی و عمیق) ایجاد کند؟ آیا نسل جدید می توانست با اشعار حافظ یا مولوی و... و سایر آثار منثور ارتباط ایجاد برقرار کند؟ (آثاری که اگر واژگان عربی را از آنها حذف کنیم، میشود گفت که بی معنی میشوند!)
واضح است که اجرای این تئوری در عمل، در کمتر از یک قرن می توانست پیشینه مکتوب زبان فارسی را دچار اضمحلال کند.

اما انگیزۀ طرح کنندگان این نظریات آیا فقط جبران عقب ماندگی ایران بود(یا هست)؟ یا دارای اهدافی با انگیزه هایی خاص بودند؟ نگاهی به آثار معتقدان به ان نظریات نشان می دهد که این افراد دارای گرایشات شدیدا ناسیونالیستی و بعضا ضد مذهبی بوده(و هستند).  آن دوره(اواخر قاجار و پهلوی) دوره ترویج مفاهیم ناسیونالیستی و باستان گرایانه توسط مراکز حکومتی و آکادمیک بود. بعضی تئوری پردازان ان نظریات شروع گرفتاری های ایران را تنها منحصر به 1400سال پیش یعنی زمان ورود اسلام به ایران می دانستند(و میدانند) و با این پیش زمینه ذهنی، بحث پیرایش و تغییر الفبای فارسی را پیگیری می کردند.
معتقد بودند که هر آنچه رنگ بوی عربی یا اسلامی(در اینجا خط و زبان) بدهد، مربوط به فرهنگ ایران نیست. عافل از اینکه مردم فارسی زبان ایران، به رسم الخط و واژگان عربی ِزبان فارسی، قرن هاست که خو گرفته و چزئی از فرهنگ شان شده. آثار مکتوب فارسی( اعم از منظوم و منثور) هم مؤید این است پیشینه فرهنگی. با این وجود چگونه ادعا می شود که اینها جزو فرهنگی بیگانه است؟

اجرای این سیاست با شکست مواجه گردید. در همان زمان (و اکنون) بودند نویسندگان و روشنفکرانی که با این طرز تفکر مخالف بودند. برای نمونه در این مطلب نظر جلال آل احمد و دکتر سید حسین نصر و ... را می خوانیم:


بخش سوم نظر دکتر سید حسین نصر


نظر پرویز ناتل خانلری

نظر حداد عادل، زرینکوب .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد