زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

تاریخ خوزستان (بخش اول)

«سرزمینی که امروز آن را خوزستان می‌نامیم، تاریخی بس دراز دارد و تاریخ آن چندهزار سال بیشتر از تاریخ ایران است.1 در حفاری های اخیر در تپه چغامیش، واقع در چهل کیلومتری شوش، مدارک و شواهدی بدست آمده که نشان می دهد حتی در هزاره نهم پیش از میلاد مسیح نیز کشاورزان در این منطقه فعالیت داشته اند. 2
این سرزمین در طول تاریخ و در طی دوره های مختلف به نام های گوناگون نامیده شده، علاوه بر این، وسعت آن در دوره های مختلف یکسان نبوده است. براساس کاوش ها و بررسی های باستان شناسی،اولین ساکنان این سرزمین،عیلامی ها بودند که یکی از قدیمی ترین تمدن های بشری را در این منطقه بنا نهاده اند.. به استناد پژوهش های« کلمان هور» و «لوئی دلاپرت» سومری ها به پیروی از بومیان، مردم این سرزمین را حالتام و یا حاتام می نامیدند و کشور حالتام را را حالتامی می خواندند.3
اکدی‌ها که همسایه نزدیک عیلامی‌ها و همانند آنها از نژاد سامی بوده‌اند، کلمة حالتامی را بنا بر قواعد زبان خود عِلامتو (تلفظ عین از حلق) تلفظ می‌کردند که به همان معنی سرزمین حالتام‌ها می‌باشد. این واژه در تورات به صورت «علام» ثبت شده و امروزه به صورت واژۀ «عیلام» به ما رسیده است.4
پس از آن در قرن سیزدهم پیش از میلاد در سنگ نبشته های عیلامی و بومی نام ایشان سوسونکا ذکر شده که به معنی انشان و شوش است .5 درآن دوره این نام بر یکی از ممالک تابع امپراطوری عیلام اطلاق می شده و هیچ گاه به معنی کل عیلام نبود،زیرادر همان زمان بابلی ها و آشوری ها آنجا را همچنان علام می گفتند.6
حتی هخامنشیان که قرن ها پس از آن در صحنه تاریخ ظاهر شدند این سرزمین را کماکان عیلام می خواندند.. در ترجمه متن عیلامی بند شانزدهم نبشته ها ، برحسب قرائت ژول اپ یر ، داریوش نیز آن را به همین نام خوانده است.7
حمله آشور بانیپال به عیلام و فروپاشی آن در سال 641 پیش از میلاد سبب گردید تا نام شوش که پیش از این مرکز عیلام بوده، در کنار نام عیلام در کتب و منابع مختلف مطرح شود. پس از آن و به ویژه در دوره سلوکیان پس از حمله اسکندر مورخان یونانی و رومی مانند هرودوت و گزنفون و موسی خورنی و استرابون این منطقه را که به مراتب کوچکتر از عیلام بود8به نام های سوزیان، سوزیانا، سوزیس، الیمایس و الیمااین می خواندند.9 که در حقیقت تلفظ یونانی و یا رومی شوش بود.
هخامنشیان چون با سرزمین اواژ یا اوژ که بخشی از کهگیلویه ی امروزی را شامل می شد همسایه بودند و با ناحیه مزبور آشنایی بیشتری داشتند، عیلام را روی هم رفته «اوژ» می خواندند.10
پس از آن واژه پارسی اوژ در دوره ساسانیان و در زبان پهلوی به صورت «هوج» درآمده و مردم غرب کهکیلویه ی امروزی و شرق ایذه را به این نام خواندند و سرزمین آنها را هوجستان گفته اند. به اعتقاد جهانگیر قائم مقامی واژه ی «اوژ» دوره هخامنشی، در دوره ساسانی «هوج» شده و پس از آن«هوج» به «خوج» تبدیل گردیده و سرزمین محل سکونت این مردم را خوجستان گفته اند.11
اما در همان زمان کتب و منابع معتبر،همه این منطقه را اهواز گفته اند ، به عنوان مثال محمدبن جریر طبری به هنگام ذکر جنگ های اردشیر بابکان با اشکانیان از این سرزمین به نام اهواز یاد کرده است.12 همو در جای دیگر از اهواز به عنوان منطقه ای بزرگ مشمل بر هفتاد شهر و روستا به مرکزیت سوق الاهواز نام برده است.13 بنا به نوشته طبری پیش از اسلام نیز این ناحیه را به نام اهواز می خواندند.14 نویسندگان و مورخان پس از طبری مانند گردیزی،بیهقی و نویسنده یا نویسندگان تاریخ سیستان15 و همچنین ناصرخسرو16 این منطقه را به همین نام می شناختند و در کتب خود آن را اهواز خوانده اند.
بنا به نوشته جهانگیر قائم مقامی در آن دوره ها در کتابهای تاریخی همه جا این منطقه را اهواز می خوانده اند.17 حمدالله مستوفی نویسنده ی نزهة القلوب خاطرنشان می سازد که از زمان اردشیربابکان(چهارصد سال پیش از ظهور اسلام) تمامی این منطقه را به نام اهواز می خواندند.18
پس از آن به قرن چهارم هجری می رسیم. در این دوره نویسنده کتاب«حدودالعالم من المشرق الی المغرب»(تالیف سال372ق)برای نخستین بار نام خوزستان19 را در کتاب خود آورد.20 اما تاریخ نگاران همچنان نام اهواز را به کار می بردند،گردیزی مولف زین الاخبار21(حدود432ق.) و پس از آن خواجه ابوالفضل بیهقی22(آخرقرن5ق.)و همچنین ناصرخسرو این منطقه را اهواز خوانده اند.

درباره وجه تسمیه خوزستان معتبرترین سخن این است که«خوزیان همان صورت تحول یافته ای از واژه ی خوجستان و یا هوجستان دوره ساسانی است».23 بنابر این اظهار نظر ریشه و منشأ این واژه همان واژه«اواژ» یا «اوژ» هخامنشی است که پس از چندین بار تغییر و تحول در دوره ساسانی ،نهایتا خوزیان شده است. همین خوزیان بعدها و پس از چند قرن به خوزستان تبدیل شده و مولف ناشناخته ی حدودالعالم من المشرق الی المغرب درسال372ق برای اولین بار در کتاب خویش آن را ذکر کرده است. پس از او ابن بلخی نیز در کتاب خویش پس از ذکر نام اهواز ،نام خوزستان را آورده است.24
پس از آن به دوره مشعشعیان یعنی سال845 هجری قمری می رسیم، در این دوره بخش عرب نشین را عربستان نامیدند. اولین بار این نام در کتاب مجالس المومنین تالیف قاضی نورالله مرعشی شوشتری درباب نهم ذکر شد. قاضی کتاب مذبور را در سال 993ق.آغاز و درسال1010ق.، آن را به پایان رساند. از این به بعد در کتب تاریخی نامی از اهواز نیست و نام عربستان جایگزین آن شد.
مرکز عربستان، بزرگترین شهر آن منطقه یعنی حویزه25 بود. نادرشاه افشار درسال1150.دزفول و شوشتر را جزء عربستان کرد26 و آن شهر را حاکم نشین سراسر خوزستان گردانید ، از این تاریخ به بعد سراسر آن سرزمین عربستان خوانده شد.27

واژه عربستان،واژه ای فارسی است و از ترکیب عرب + ستان تشکیل یافته و از آنجا که در زبان فارسی«ستان» پسوند مکان و به معنی محل استقرار قومی یا مردمی است28 این نام برای تمایز بخش عرب نشین خوزستان از بخش غیرعرب نشین آن در آن دوره انتخاب شده بود29 مانند کردستان ، بلوچستان ، لرستان، که هرکدام به معنی استقرار کردها و یا محل استقرار بلوچ ها و یا محل استقرار لرهاست.

همان طوری که ذکر شد از دوره نادرشاه(1150ق.) به بعد سراسر این منطقه را عربستان می خواندند. با وجود این ،برخی مورخان هر دو اسم را در کتب خویش ذکر کرده اند،میرزا صادق نامی تاریخ نگار زندیه در شرح حرکت کریم خان زند به این دیار، نام خوزستان و عربستان را پشت سرهم آورده است.30 مولف فارس نامه ی ناصری ضمن ذکر نام هر دو پس از نام عربستان ، کلمه عجم را به آن افزوده است.31
به هرحال در دوره قاجار نام عربستان در احکام و فرامین دولتی وارد شده و همه جا از کلمه عربستان استفاده می شد، چنان که شاهزاده حشمت الدوله حکمران خوزستان و لرستان در سال1293ق. در نامه ای به شیوخ قبیله بنی سالم به تاریخ ربیع الاول 1293ق. خود را حاکم ایالت عربستان و لرستان می نامد.23 در زمان مظفرالدین شاه نه تنها در کتب تاریخی مانند افضل التواریخ مظفری و منتخب التواریخ مظفری بلکه حتی در روزنامه های این عهد و در روزنامه های دولتی دیگر به ندرت به نام خوزستان برمی خوریم و همه جا کلمه عربستان بر سراسر خوزستان اطلاق می شد.33
تاریخ نگاران و پژوهشگران خارجی نیز به تبع مورخان و روزنامه های آن دوره، این منطقه را عربستان نامیده اند. سرپرسی سایکس34،لرد کرزن35،کلمان هور36، نیبور،لایارد،لوریمر،دیولا فوا،هنری فیلد و دیگران همین نام را در کتاب خود ذکر کرده اند. بر همین اساس حاج عبدالغفار نجم الملک که در سال1299ق. برای برآورد سد اهواز از سوی ناصرالدین شاه به این خطه مامور شد، سفرنامه ی خود را به نام «سفرنامه عربستان» به رشته تحریر در آورد.
پس از آن و در دوره ی قدرت شیوخ آلبوکاسب و به ویژه در عهد شیخ خزعل این نام همچنان به کل خوزستان اطلاق می شد، اما باید توجه داشت که خوزستان یا عربستان آن دوره کمی کوچکتر از خوزستان فعلی است. درآن دوره شهرستان های بختیاری نشین شامل ایذه،مسجدسلیمان و بخش های اطراف آنها و همچنین شهرستان بهبهان جزء خوزستان نبودند.
تا سال 1303 هجری شمسی(1342قمری) وضع بر همین منوال بود، در این سال پس از خاتمه دادن به حکومت شیخ خزعل، حکومت مرکزی، نام عربستان را به کلی از فرمان ها و مکاتبات دولتی حذف کرد و طی ابلاغیه ای خطاب به مردم خوزستان که در حقیقت فرمان ابطال نام«عربستان» و جایگزینی نام«خوزستان» بود نام عربستان را به طور کلی ممنوع کرد.»37
پانصد سال تاریخ خوزستان،عبدالنبی قیم ص77تا83
پاورقی و منابع:
1-احمدکسروی،زندگانی من ص205 2-عزت الله نگهبان،همان ص13
3-par celement hurat et louhs dlaprte…….michel1943
4-جهانگیر قائم مقامی ،تطورات نام سرزمین خوزستان ص172 5-همان ص173 6-همان
7- جهانگیر قائم مقامی،مردم و زبان مادی ها ،کتاب ژول اپ یر ص159
8-سرزمین عیلام شامل بخشی از عراق تا رود دجله،استان های لرستان،ایلام،خوزستان،کهکی لویه و بویراحمد،فارس،کرمان و بوشهر و حتی سیستان بوده و از شمال تا حدود اصفهان می رسید. «گیرشمن،ایران از اغاز تا اسلام ص 27
9- جهانگیر قائم مقامی خوزستان،تطورات نام این منطقه و وجوه تسمیه آن»ص293
10- جهانگیر قائم مقامی ،تطورات نام سرزمین خوزستان ص174 11-همان ص179
12 -تاریخ طبری جلددوم ص583 13-همان ذیل عنوان«خبرگشادن اهواز»
14تاریخچه اهواز،پانصدسال تاریخ خوزستان ص453
15- جهانگیر قائم مقامی همان ص179 16-سفرنامه ناصرخسروص115 17-همان ص176
18-حمدالله مستوفی،نزهه القلوب ص131 19- جهانگیر قائم مقامی مجله یغما ش8سال سوم.
20-حدودالعلم من المشرق الی المغرب ص136 21-تاریخ گردیزی ص128 22-تاریخ بیهقی ص293 
23- جهانگیر قائم مقامی همان ص179 24-فارس نامه ابن بلخی ص60 
25جان.ر.پری«کریم خان زند(تاریخ ایران بین سالهای 1471-1779) ص49
26-احمدکسروی ،تاریخ پانصدساله خوزستان ص108 27- همان ص257
28-فرهنگ معاصرفارسی امروز ص 739 29- جهانگیر قائم مقامی، همان ص180
30-تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه،میرزامحمدصادق نامی ص130
31-حسنی فسایی،فارس نامه ی ناصری جلددوم ص996 32- جهانگیر قائم مقامی، همان ص182
33- جهانگیر قائم مقامی، همان 34-سفرنامه سایکس ص282
35-جرج ناتیل کرزن،ایران و قضیه ایران ص389 36- جهانگیر قائم مقامی،یغما همان منبع
37- جهانگیر قائم مقامی، همان ص183

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد