زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

گوشه‌ای از اظهارات ملی‌گرایان

به نقل از کانال رد شبهات ملحدین

« به زعم ما، ملی‌گرایان و میهن‌پرستان و نواندیشان برای ملت و کشور و حتی زبان خود احترامی خاص قائل هستند، اما اگر آثار و اظهارات آنان را بررسی کنیم می‌بینیم آنان به تَبع بیزاری‌شان از دین، از ملت و کشور خود نیز بیزار هستند و شدیدترین توهین‌ها را روانه‌ی آنان می‌سازند. 

مشفق کاظمی و دوستان نژادپرست و دین‌ستیزش در «نامه فرنگستان» درباره‌ی ایرانیان می‌گویند: «ملتی که از هفت‌میلیون جمعیت آن، پنج‌میلیون نفر از حیث فکر با بشر اولیه و بوزینه‌هایی که داروین برای اجداد ایشان قائل است، مساوی می‌باشند؛ لایق آزادی نیستند.» [۱]

محمدعلی فروغی، نظریه‌پرداز سکولار می‌گوید: «ملت ایران وجود ندارد و ایرانیان نمی‌خواهند که انسان باشند.» [۲]

علی‌اکبر داور دیگر ملی‌گرای ایرانی که شدیداً تحت تأثیر فاشیسم در ایتالیا و آلمان قرار داشت، در توصیف ایرانیان می‌گوید: «ایرانیان داوطلبانه انسان نخواهند شد. رهایی باید بر ایران تحمیل شود.» 

او در جایی دیگر، پا را فراتر می‌گذارد و در توهینی آشکار می‌گوید: «یکی باید پیدا شود که با شلاق به ایرانیان آموزش دهد و این نسل وراج را از میان بردارد.» [۳]

 و صد البته اظهارات این افراد در برابر توهین‌هایی که ملحد معروف، صادق هدایت، خطاب به ایرانیان روان می‌سازد، جرعه‌ای بیش نیست. همو در کتاب «مازیار» درباره‌ی ایرانیان می‌گوید: «این مردمی که می‌بینید یک گله گوسفند هستند که نه فکر دارند و نه جرأت تلاش.» 

و در نامه‌‌ی ۳۱ از مجموعه‌ی نامه‌هایش به حسن شهید نورانی، ملی‌گراها و میهن‌پرستان را دزد و قاچاقچی می‌داند و می‌گوید: «همه دزدها و قاچاقچی‌ها میهن‌پرست هستند. باید هم همین‌طور باشد. راستی که میهن مال آن‌هاست.»

و در نامه‌ی ۳۲، ملت ایران را ملتی کثیف و بدبو می‌خواند: «[حیف] از مستشرقینی که سال‌ها وقت خودشان را به مطالعه‌ی گذشته این ملت بوگندو صرف کرده‌اند.» 

در نامه‌ی شماره ۳۳، زبان فارسی را به تمسخر می‌گیرد و می‌نویسد: «زبان فارسی نه یک گرامر درست‌وحسابی دارد، نه یک فرهنگ لغت اقلاً مثل المنجد و نه کتاب کلاسیک. با رمل و اسطرلاب هم نمی‌شود آن را یاد گرفت. فقط عده‌ای بی‌خود و بی‌جهت اظهار فضل می‌کنند و سر تلفظ لغات تو سر هم می‌زنند.» 

و در نامه‌ی شماره ۴۱، هوش و ذکاوت ایرانی‌ها رو به تمسخر می‌گیرد و چنین می‌گوید: «می‌‌گویند ایرانی باهوش است. هیچ چیز مضحک‌تر از هوش ایرانی نیست. شاید هوشش سر خورده و توی *** رفته. ایرانی‌ها خودشان را کفرانسوی شرق می‌دانند و گمان می‌کنند خیلی باهوشند. اما ملتی به حماقت این‌ها کمتر دیده شده است.» 

 پی‌نوشت‌ها: 

[۱] هم شرقی، هم غربی، تاریخ روشنفکری مدرنیته در ایران، ص۱۳۲.

[۲] همان، ۱۳۸. 

[۳] همان، ص۱۴۹. 

[۴] صادق هدایت کلماتی بسیار زننده را به کار برده بود که به لحاظ اخلاقی از ذکر آن معذوریم و * را به جای آن قرار دادیم