گاه بر تمدن برخواسته از اسلام ایراد میگیریم و آنرا مقصری برای نابودی تمدن به اصطلاح کهن پارسی میدانیم، اما تاکنون از خود نپرسیده ایم که اگر حمله اعراب موجبات نابودی تمدن پارسی شده و بر روی تمدن پارسی بناء شده است، چرا ژرمن ها که چندین قرن قبل از اسلام به ممالک روم حمله کرده و فتوحاتی کرده اند، اما نتیجه ای جز غارتگری و گشتار برجای ننهاده اند، حال انکه سرزمین فعلی ترکیه و کشورهای هنگری ( مجارستان) که حدود 200 سال با وجود نزدیکی به مراکز تمدن نوین سیر قهقرائی یافته و بار دیگر در زمان ظهور اسلام ( یعنی قرن 5 م) با یورش هون ها که حکومت خاقانی 200 ساله در انجا بنا نهاده اند به اندازه اعراب به اصطلاح باده نشین که انان را فاقد هر گونه تمدنی میدانیم،‌ تاثیر پذیر نبوده اند؟ چرا تمدن اسلامی و عرب بادیه نشین بر فرهنگ و دین آریائی غالب امده است؟ چرا تمدن تورکان اسلامی بر دیگر تمدن های قبل از خویش فارغ شده است؟ کجایند تمدنهای شامانی و کوک تورک های باستانی؟ چرا دیگر نشانی از تمدن مصر باستان نیست؟ عرب بادیه نشین چه داشته است که تمامی این تمدنهای پر مدعا را را فرمانبردار خویش ساخته و هر تمدن داری با متمم تمدنی اسلامی به حیات خویش ادامه میدهد؟ ایا عرب چیزی جز تمدن اسلامی چیز دیگری را نمایندگی کرده است؟ چرا جز بناهای نهاده شده بر اسکلت تمدن اسلامی چیزی در این سرزمین ها وجود ندارد؟ کجایند مدعیان و میراث خواران تمدن های کهن؟ چرا نشانی از تمدن انان جز ریشه دوانیده از تمدن اسلامی وجود ندارد؟

سرزمین حجاز (مکه) از دیرباز زیارتگاه یهود و دیگر ادیان بوده و نیز به جهت قرار گرفتن به عنوان مرکز تجاری و بازرگانی موجبات جمع شدن قبایل نیرومند و ثروتمند را موجب گردیده است. در قرن پنجم میلادی شخص هوشمند و دانائی چون قصی بن کلاب بن مره از طایفه قریش بر ان امارت داشت که فردی سخن دان و تیز بینی بوده که در تاریخ عرب در باب گفتارها و مباحث او بسیار سخن رفته است.

گاه بسیاری از دوستان مدعی میشوند که تمدن پارسی بر تمدن اسلامی فارغ امده و انرا به زیر نفوذ خود برده و در این راه بعضی از افراد که جامعه عاریتی اسلامی بر تن پوشیده بر طبل ان میکوبند ولی هیچگاه کسی از انان نپرسیده است که تمدن به اصطلاح پارسی و اریائی،‌ کدامین تاثیرپذیری را بر تمدن اسلامی داشته است؟ و اگر داشته پس ان دیگر تمدن و فرهنگ اسلامی نبوده و از مسیر خود منحرف میباشد. حال انگه این مدعیان هرگز نتوانسته اند نشانی از تاثیر بر اسلام را نشان دهند و هرگونه اشارتی خود بیان از دوری از اسلام واقعی میباشد.

گاهی بعضی مدعیان با اشاراتی فلسفه اسلامی را تاثیر یافته از فلسفه پارسی میخوانند، حال انکه خود این حضرات نمیدانند از کدامین فلسفه و منطق اسلامی دم میزنند که بنیان گذار ان پارسیان بوده اند. حال انگه از زمانهای بس دور،‌ حتی از ایام قبل از ظهور اسلام هر سال در مکه مراسمی برپا شده و حاضران در این مراسم در باب شعر و فلسفه و منطق به بحث و جد پرداخته می شده است. عرب به جهت بلاعت در گفتار و نیز به جهت سیر تکاملی که از ادیان بنی اسرائیلی و نیز قرار داشتن در سرزمینی که ادیان بسیاری در ان وجود داشته و این ادیان همواره برای اثبات حقانیت خویش، در این علم ها تبحر داشته اند. حال انگه بر فرض محال در ایران قدیم به جهت تک مذهبی و نیز وجود حکومتی که پایه های ان بر شانه های روحانیون مذهبی (کریتر) که هرگونه ساز مخالفی را سرکوب مینمودند،‌ امکان ایجاد چنین بحث هایی نبوده و نمیتوانسته در علم های فلسفه و منطق پیشرفتی داشته باشد.

در باب تمدن اعراب گاه چنان دچار وهم میشویم که هرگز از خود نمیپرسیم که اگر اعراب دارای تمدن نبوده اند پس چرا در مکه تنها به جهت وجود زوار بیش از 15 سمت مربوط به پرده داری و تیول بیت وجود داشته است؟

1- دربانی و پرده داری کعبه 2- آب دادن زوار 3- رفاه یا مهمانداری 4- پرچم داری 5- ندوه و یا خانه شوری 6- سرداری یا قیاده 7- موسسه مشورتی 8- موسسه پرداخت دیه و غرامت 9- قبه یا اسلحه داری 10- اعنه 11- سفارت 12- ایسار 13- دادرسی 14- رسیدگی به اموال مصادره شده 15- نگهبانی کعبه

که گاه برای بدست اوردن این سمت ها جنگ های شدیدی روی میداده است.

مردان و قبایل حجاز (مکه) چنان دارای ابهت و بزرگی بوده اند که هیچ کدام از همسایگان انان ( پادشاهان ساسانی و رومیان) هرگز در اندیشه فتح سرزمین انان برنیامدند و تنها سپاه حبشه با فیل ها خویش قصد کعبه و مکه نمودند که ان نیز موجب ایجاد عام الفیل را سبب شد که خود نیز موجبات ایجاد نهضتی ادبی و فلسفی گشت که در نتیجه ان سیاستمداران و نابغه هائی میان انان ظهور کرد که در پیشرفت اسلام وجود انان تاثیر گذار شد همچنانکه پس از انقلاب فرانسه اشخاصی پدیدار شدند که در پیشرفت سیاسی فرانسه عوامل مهمی بشمار می ایند. پیش از ظهور اسلام رخ دادن چنین وقایعی موجبات غلیان ادبی و فلسفی انان گردید ، چنانکه هر اتفاق شگرفی خود موجبات پس لرزه ائی شده و جامعه را از نظر فرهنگی و ادبی تحت تاثیر قرار میدهد.

بازنشر از وبگاه تاریخ و ادبیات (کلیک)