ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بخش اول:
اگر زرتشت را شخصیتی واقعی - نه اسطوره ای- فرض کنیم ،1 زمان زندگی او روشن نیست . در این زمینه آراء متشتت و متعددی وجود دارد که همه بر گمان و قرینه استوار است . دورترین زمانی که برای زرتشت قایل شده اند سده هیجدهم و نزدیک ترین آن سده ششم پیش از میلاد است . 2 زرتشت گرایان ایرانی به هرچه کهن تر جلوه دادن آئین زرتشت تمایل دارند . ذبیح بهروز زمان زرتشت را 1800 پیش از میلاد و احمد تفضلی بین 1000 تا 1200 پیش از میلاد می دانند . 3 گنولی، مؤلف زمان و سرزمین زرتشت، 4 با اشاره به فقدان مدارک تاریخی و صرفاً با اتکاء بر قرائن، زمان و پیدایش و نشو و نمای زرتشتی گری را در اوائل هزاره اول پیش از میلاد، پیش از ظهوراقتدار دولت هخامنشی، فرض می کند. 5 ایلیا گرشویچ، که برای زرتشت شخصیت واقعی قائل است، او را متعلق به حوالی سده ششم پیش از میلاد می داند. 6
چه زمان زرتشت را در هزاره دوم پیش از میلاد و چه در سده ششم پیش از میلاد بدانیم، یک اصل مسلم است : در زمان هخامنشیان یا آئین زرتشت وجود نداشت و یا تنها یک آئین محدود بومی، شاید در گوشه ای دور دست از سرزمین های شرقی ایران و شاید در آسیای میانه، بود؛ به هرروی، آئین شناخته شده و مقبول همگان یا بخش قابل اعتنایی از مردم ایران و به طریق اولی دین رسمی دولت هخامنشی نبود . بسیاری از پژوهشگران- چون هارله ، دارمستتر ، کاسارتلی، زودربلوم ، گری، الدنبرگ ، مولتن، مور ، پراشک و نوبرگ - براین نظرند . 7
در کتیبه های هخامنشی ، متعلق به سده های ششم تا چهارم پیش از میلاد، نامی از زرتشت و زرتشتی گری و اوستا در میان نیست .8 همانگونه که در اوستا نیز نامی از هخامنشیان و کورش مندرج نیست . 9
دیاکونوف می نویسد: [در گاتاها] از دستگاه دولتی شاهنشاهی بزرگ خبری نیست و اصطلاحات کشورداری و حقوقی آن نیز کاملاً با آن چه در ایران باستان بوده تفاوت دارد . در ذخیره لغوی گاتاها نیز کوچک ترین اثری از نفوذ زبان ایرانی باستانی و زبان های آسیای مقدم مشاهده نمی گردد و در شاهنشاهی چون کشور هخامنشیان چنین نفوذی حتماً می بایست وجود داشته باشد. 10
ارانسکی، ضمن تأیید نظر دیاکونوف، می نویسد: در اوستا کوچک ترین ذکری از پول و اصول مالیاتی و جاده های پستی وساتراپ نشین ها و دیگر مؤسسات پادشاهی هخامنشیان نیامده و حال آن که در نیمه دوم سده ششم ق . م. چنان که می دانیم حکومت هخامنشیان در ایران و آسیای میانه برقرار شده و قبایل و اقوام گوناگون ایرانی زبان در آن عهد با مؤسسات مذکور سروکار داشته، نیک از آن ها مطلع بودند. 11
دیاکونوف و اورانسکی این احتمال را می دهند که متونی چون گاتاها در گذشته دور، پیش از نیمه دوم سده ششم پیش از میلاد،تدوین شده؛ و بنابراین آن چه به نام آئین زرتشت شکل گرفته ثمره انباشت پندارهای کهن دینی ایرانیان و زمان تکوین آن در دوران هخامنشی یا متأخر بر آن بوده است . روایت جکسون آمریکایی از زرتشت به داستان شبیه است تا پژوهش تاریخی.12
دهالا، محقق پارسی، می نویسد : در کتیبه های هخامنشی نه تنها نامی از زرتشت نیست بلکه که حتی از ”اهریمن“ یا ”انگره مینو “،که یکی از پایه های اعتقادات زرتشتی است ، سخن نرفته است. داریوش از "اورمزد" نمی خواهد که او را از شر ”اهریمن“ حفظ کند بلکه درخواست می کند که وی را از شر "دروغ" حفظ کند. 13
نوبرگ [نیبرگ]، که مرجعیت او در حوزه هخامنشی شناسی مورد تردید نیست، در این زمینه بحثی مبسوط ارائه داده است . او از جمله با استناد به آداب و رسوم غیر زرتشتی و حتی ضد زرتشتی متداول در زمان هخامنشی، چون رسم اندودن مردگان به موم و خاکسپاری آنها و قربانی کردن جانوران، فرضیه زرتشتی بودن هخامنشیان را مردود می شمرد. می دانیم که هخامنشیان اجساد خود را در گور می نهادند، مقابری که به ویژه در پیرامون تخت جمشید همچنان پابرجاست، و می دانیم که گویا اسکندر جسد حنوط شده کورش را دیده است. نوبرگ می نویسد:
من پیش ازاین به مناسبتی از طرفداران زرتشتی بودن داریوش مخصوصاً این پرسش را کرده بودم که اختلاف میان آئین به خاک سپردن مرده نزد هخامنشیان و زرتشتیان را چگونه توجیه می کنند : هخامنشیان مردگان را زیر خاک دفن می کردند، زر تشتیان مرده را در هوای آزاد می گذاشتند . پاسخ این پرسش را همچنان به من بدهکارند. افسوس می خورم که این پرسش را جدی نگرفتند . این پرسش اهمیت بنیادین دارد . انسان نمی تواند که زرتشتی باشد و درعین حال مردگان خود را در خاک دفن کند. اسناد زرتشتی در این باره به اندازه کافی آگاهی روشن می دهند.
نتیجه گیری قطعی نوبرگ این است : <هخامنشیان هیچ جایی در تاریخ ویژه دین زردشتی ندارند.> 14
گیرشمن نیز به آداب و رسوم غیر زرتشتی هخامنشیان اشاره دارد . 15 به نوشته گیرشمن، حفاری های باستان شناسی پیشینه آداب تدفین زرتشتی را تنها تا عهد ساسانی می شناسد و تنها در این زمان است که ”برج های خاموشان“ به پا شد . 16 دوشن گیمن معتقد است که گسترش آئین زرتشت در دوره هخامنشی، در سده های ششم تا چهارم پیش از میلاد، بود ولی دلیلی در دست نیست که داریوش اول و پادشاهان پسین هخامنشی، که اهورامزدا را می پرستیدند، زرتشتی بودند.17
ویدن گرن پس از بیان مشروح ادله مخالفین و موافقین زرتشتی بودن هخامنشیان چنین نتیجه می گیرد:
اگر نظری بر مجموعه بحث بیفکنیم بی درنگ درمی یابیم کسانی که گرایش زرتشتی هخامنشیان را انکار می کنند به واقعیات استناد می جویند، در صورتی که مدافعان نظریه مخالف ... باید به استنتاجات مستقیم و به امواج فرضیات اکتفا کنند. بدینسان، تا زمانی که واقعیت های تازه ای را در جهت زرتشتی بودن این شاهنشاهان بزرگ کشف نکنیم، این موضع عملا مسلم بر جای می ماند که هخامنشیان زرتشتی نبوده اند. 18
پاورقی:
1- برخی محققین ”زرتشت“ را نامی عام برای روحانیون می دانند . به نوشته ناگندرانات گوس، در یسنایشت از روحانیون با عنوان "زوتر" یاد شده و سراینده خود را (Athravan) “ و ”آتراوان زوتر“ (زرتشت) نامیده است . در گاتاها نیز سراینده خود را به صراحت یک ”زوتر“ خوانده است (Zoatar) “
Nagendranath Ghose, The Aryan Trail in Iran and India, Calcutta University of Calcutta,
دارمستتر ابتدا وجود تاریخی زرتشت را منکر بود و او را تنها یک اسطوره می دانست هفتاد سال بعد، موله تاریخیت زرتشت را انکار کرد. (ژاک دوشن گیمن، دین ایران باستان ، ترجمه رؤیا منجم، تهران: فکر روز،1375 ص 184)
2- ژاله آموزگار و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت، تهران: کتابسرای بابل، 1370 ، صص 13-20
3- جان هینلز، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: کتابسرای بابل- نشر چشمه، 1371 ، زیرنویس ص 12
-4 Gherardo Gnoli, Zoroaster's Time and Homeland: A Study on the Origins of Mazdaism and Related Problems, Naples: 1980.
-5 Gherardo Gnoli, “ Zarathushtra”, Encyclopedia of Religion, New York: Macmillan, 1987, Vol.15, pp. 556-557
6- ایلیا گرشویچ زمان تولد زرتشت را در حوالی سالهای 630 تا 618 پیش از میلاد و زمان فوت او را در حوالی سال های 553 تا 541 پیش از میلاد ذکر می کند.
Ilya Gershevitch, “Zoroaster”, Americana, vol. 29. p. 812
7-هنریک ساموئل نیبرگ، دینهای ایران باستان، ترجمه سیف الدین نجم آبادی، تهران : مرکز ایرانی مطالعه فرهنگ ها، 1359 ، ص 355
-8 Gnoli, ibid.
-9 M. Boyce, “Achaemenid Religion”, Encyclopaedia Iranica, vol. I, p. 427.
<به اوستا بازگردیم. آنچه بی درنگ توجه ما را به خود جلب می کند، سکوت کامل آن درباره غرب ایران است خواه امپراتوری ماد باشد، خواه آشوری ها یا دیرتر، هخامنشیان یا یونانی ها> (دوشن گیمن، همان مأخذ، ص182)
10-ایگور م. دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران: پیام، 1357 ، ص 357
11-ام. ام. ارانسکی، مقدمه فقه اللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز، تهران: پیام، 1358 ، ص89
12-آبراهام و . جکسون، سفرنامه جکسو ن: ایران در گذشته و حال ، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدره ای، تهران: خوارزمی، 1369 ، صص 76-74
-13 Maneckji Nusservanji Dhalla, History of Zoroastrianism, Bombay: K. R. Cama Oriental Institute, 1985, p. 134.
14- نیبرگ، هنریک ساموئل نیبرگ، دی نهای ایران باستان ، ص 363
15- همان مأخذ، ص 396
16- رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی،1364،ص173
96- همان مأخذ، ص 398
-17 J. Duchesne- Guillemin, “Zoroastrianism”, Americana, 1985, vol. 29, p. 814.
18- گئو ویدن گرن، دی نهای ایران، ترجمه منوچهر فرهنگ، تهران: آگاهان ایده، 1377 ، ص 21
دکتر عبدالله شهبازی،دین و دولت در ادیشه سیاسی ص20-24
ادامه دارد