زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

تحلیلی بر آثار پورپیرار

آمیزش اثبات گرایی و تئوری توطئه؛ "بنیان اندیشی" پورپیرار
دیدگاههای تلفیقی می توانند بار جزمیت و ناتوانی در شناخت علمی تاریخ ایران باستان را سنگینتر گردانند؛ چنانکه پیوند رگه هایی از پوزیتیویسم و تئوری توطئه در آخرین دیدگاههای "بنیان اندیشانه"پورپیرار به این نتیجه می انجامد که: ایران پس از رخداد پوریم بیش از ۲۰۰۰ سال را در یک خاموشی گورستانی بسر برده است و سراسر تاریخ این دوره "یهود ساخته" است! تنها در سده های اخیر است که تمدن در این سرزمین جوانه می زند؛ و یهودیان برای پیشگیری از رسوایی جهانی کشتار پوریم زبان فارسی را ترویج کرده و ملت فارس را پدید می آورند!؟ نظریه نو پدید بودن زبانهای فارسی و ترکی وغیره با استناد به رخداد های پوریم و توفان نوح، و ملت سازی یهودیان در خاورمیانه به روش آزمایشگاهی، اساسا با دانش و خرد انسانی ناسازگار است. اینگونه نظریات بی بنیان تر از آنند که آنها را بتوان به "بنیان اندیشی" نسبت داد.
بر پایه آخرین تئوری تاریخی پورپیرار، یهودیان چون ناتوانی متحدان خویش (هخامنشیان) را در سرکوبی خیزشهای گسترده و پیوسته مردمان منطقه دیدند، خود رأسا دست بکار شده و در پروژه پوریم حیات انسانی را در ایران و بین النهرین بالکل ریشه کن کردند؛ بگونه ای که این منطقه تا ظهور اسلام از هر گونه حیات انسانی، و تا پیش از عصر صفوی از هرگونه حیات متمدنانه بومی، تهی بوده است! اما این هنوز تمام داستان نیست: یهودیان برای پنهان کردن این پاکسازی کامل و گسترده انسانی ناگزیر دست به خلق آثار مادی و فرهنگی بسیاری زدند؛ تا جاییکه گنجینه های عظیم فرهنگی و هنری "منسوب به مسلمانان" این دیار از جمله کتابهای پرشمار ادبی، تاریخی، علمی، فلسفی،دینی و... را نیز آفریدند تا وانمود کنند که در ایران و بین النهرین همچنان حیات متمدنانه در جریان بوده است در این راستا یهودیان تاریخ ایران و خاورمیانه و حتی جهان را بگونه ای بازنویسی کرده اند که رخداد پوریم را بپوشانند!
پورپیرار پرسشهای بنیانی زیر را بی پاسخ گذارده است: چگونه کشتار "تا آخرین نفر" مردمانی با هزاران سال پیشینه زندگی اجتماعی و سیاسی در این سرزمین پهناور با آنهمه موانع و پناهگاههای طبیعی چون کوه و دشت و جنگل و رود و ... توسط یک گروه قومی – مذهبی مهاجر با ابزارهای ابتدایی ممکن شده است؟ اگر بفرض محال چنین کاری هم صورت گرفته باشد، اینهمه امکانات طبیعی زندگی در این سرزمین، که در گذشته زیستگاه اقوام متمدن بسیاری چون عیلامیها، سومریها،سامیها، کادوسی ها، کاشی ها، ساگارتی ها، مادها و غیره بوده است، می توانست اقوام مهاجر را بسوی خود بکشاند و باز هم تجمعات انسانی را پدید آورد؛ کمااینکه به گفته پورپیرار یونانیها را به ایران کشاند و بمدت ۵۰۰ سال از آنها پذیرایی کرد!
پورپیرار در باره این گزاره آخر می گوید: یونانیها در پی تهاجم رومیها به یونان به این سرزمین "پوریم زده" و "خالی از سکنه" آمدند؛ ۵۰۰ سال زندگی کردند؛ و پس از آزادی یونان هم همگی بی دردسر بازگشتند اگر این یونانیها نه در پی تهاجم اسکندر به شرق آمدند (چون کسی در اینجا نبود که اسکندر بر آنها فرمان براند!)، نه در جوامع شرقی مستحیل شدند و نه در پی مقاومت مردم منطقه رانده (چون این سرزمین صاحبی نداشت!)، چگونه پس از ۵۰۰ سال زندگی متمدنانه در آزادی، و در حالیکه این سرزمین کاملا به ایشان تعلق داشت، برای آزاد سازی و بازسازی سرزمین در بند و ویرانه ای باز می گردند که دیگر با آن بکلی بیگانه بودند؟ آنهایی که آمده بودند نمی توانستند ۵۰۰ سال زنده بمانند و دست کم نسل دهم آنها می بایست برای آزادسازی و بازسازی "سرزمین نیاکان" برگشته باشد! و این چگونه ممکن است در حالیکه حتی نسل دوم یک گروه مهاجر قومی هم خود را متعلق به سرزمینی که در آن زاده شده می داند و انگیزه چندانی در بازگشت به سرزمین مادری خود ندارد؟ این بازگشت ادعایی نه تنها با دانش و خرد و تجربه ناسازگار است، بلکه کوچکترین گواهی تاریخی و باستان شناختی نیز ندارد.
اما مردمانی که امروز در سرزمینهای "پوریم زده" زندگی می کنند از کجا آمده اند؟ اگر قصد یهودیان پس از کشتار پوریم پوشاندن این رخداد بود، چرا آنرا در اسناد دینی – تاریخی خویش (کتاب استر) ثبت کردند؟ مگر کتاب استر بتازگی در یک کاوش باستان شناسی کشف شده است؟
پاسخ وی به این پرسشها اینست که هیچ نشانه باستان شناختی از زندگی اجتماعی بومی در این منطقه و طی این ۱۲۰۰ سال دیده نشده است (اثبات گرایی)؛ و اگر هم نشانه هایی آورده شود، می گوید که هر چه به این دوره مربوط می شود بالکل جعلی و "یهود ساخته" است! (تئوری توطئه).
شتاب در بازسازی تاریخ ایران وی را به فرضیه ای رهنمون گردانده است که جز پرسش بر نمی انگیزد؛ پرسشهایی که توان پاسخگویی منطقی و قانع کننده به آنها را هم ندارد! در دیدگاه پورپیرار، توانی در اندازه های خدایی برای یهودیان فرض شده است؛ نتیجه عملی این فرضیه تاریخی برخلاف برخی انتقادها به وی نه "یهود ستیزی" که "یهود ستایی" است.

این پژوهشگر شورشی تاریخ ایران که بنیان تاریخ نگاری سنتی را در هم ریخت،در افشای جعلیات بیگانگان و دروغهای نژادپرستان باستان گرای ایرانی آغازی توفنده و ستودنی داشت، و دستاورد های ارزنده ای برای تاریخ نگاری علمی ایران بر جای گذارد که این نگارنده نیز از آنها بهره برده است، زیر تأثیر دیدگاه اثبات گرایی و تئوری توطئه، و نیز در واکنش خودبخودی به نژادپرستی و باستان گرایی ایرانی، دست به تعمیم ها و نظریه سازیهای شتابزده زد و برداشتهایش به مبالغه و افراط گرایید؛ تا جاییکه تاریخ ایران و خاور میانه و حتی جهان را بر پایه رخداد پوریم و کلا یهود محورانه بازسازی می کند.


تاریخ سیاسی ایران باستان،محمود رضاقلی ص 47-49
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد