اخیر کتاب پژوهشی جدید آقای عبدالنبی قیّم با عنوان "پادشاهی میسان و اهواز یا احواز" منتشر شد. چندی بعد در فضای مجازی با خبر شدیم که از توزیع آن جلوگیری شده است. به همین دلیل ایشان درکانال تلگرامی شان توضیحاتی ارائه نمودند. (فایل متنی توضیحات)
ظاهرا دلیل منع توزیع کتاب، بحث درباره نام اهواز است. زیرا در فصلی از کتاب بحث شده که "اهواز" درست است یا "احواز". همین دلیل ساده -که در فضای مجازی و مقالات و احتمالا کتب گذشته بارها محل مناقشه بوده، و در صحت و سقم هر دو نام بحث علمی و جدلی صورت گرفته- سبب شده تا مسئولین استانی وزارت ارشاد که مجوز چاپ کتاب را داده اند، تصمیم قبلی شان را نقض، و از توزیع کتاب جلوگیری نمایند.
چرایی این موضوع مشخص است: «جنجال سازی جریان فاشیستی-پانیستی» استان خوزستان که هیچ گونه بحث علمی را برنمی تابد مگر اینکه مطابق باورهای ناب آریامهرانه شان باشد...!
حال پرسش این جاست که چرا مسئولین وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران، تحث تاثیر یا مرعوب جریانی شده اند که مرام شان در تضاد با ایدئولوژی نظام جمهوری اسلامی است و حتی امام خمینی(ره)در وصیت نامه شان درباره اینها هشدار داده اند؟ قابل ذکر است که جریان مذکور در عرصه تاریخ نگاری امتداد تاریخ نویسی درباری-دولتی رژیم پهلوی است و هیچ ابایی ندارد از اینکه خود را تابع و مدافع "رضاشاه کبیر" بداند. فلذا هر گونه دیدگاه و رویدادی در عرصه تاریخ نگاری و پژوهشی، اگر برخلاف پروژه تاریخ نگاری رژیم پهلوی باشد، مورد هجمه این گروه تمامیت خواهِ مستبد در عرصه فکر و عمل قرار می گیرد، و برعلیه اش هیاهو می کنند، و اتهامات همیشگی شان همچون تجزیه طلبی، ضدیت با تمامیت ارضی و ...را به سوی اش سرازیر می کنند...!
تحقیق و پژوهش عرصه رأی است و استدلال. گرچه می تواند اشتباه هم باشد. اما درمصاف با اشتباه، این قلم و بحث مستدل است که باید وارد شود نه قلع و قمع و جلوگیری از انتشار اثری که حاصل ماه ها یا سال ها زحمت نویسنده است.
در عرصه تاریخ نگاری و تحقیق، میزان درستی یا نادرستی گزاره ای، منابع تاریخی می باشد و استنباط عقلیِ دور از هرگونه تعصب از آنها. نه پیش فرض های ایدئولوژیکی-قومی و مصلحت های سیاسی-اجتماعی زمانه. مگر این نه دستور دین است که "حق را بگو حتی اگر علیه ات باشد" و به نقل از امام صادق که فرموده:"ما فرزند دلیل هستیم، هرجا دلیل برود دنبال آن می رویم" و باز به نقل از امام خمینی: المتبع هو البرهان(آنچه تبعیت میشود برهان است)1. مگر تئوریسین نظام نگفته است که کمونیست هم مجاز به ابراز نظر چه رسد به نویسنده ی آزاده ای که بارها آثارش مجوز نشر گرفته؟! پس چه باک از تحقیق و تضاد آرا در عرصه پژوهش؟ اینکه نام اهواز صحیح است یا احواز چه خطری دارد برای عقول بالغ؟! یا چه تهدیدی است برای مملکت که سزاوار این برخورد نامنصفانه و توهین آمیز شده؟ استقلال نظر مسئولین کجا رفته؟ آیا این درشأن مسئولی در جایگاه تصمیم گیری علمی و فرهنگی است که تحت تاثیر جوسازی های جاهلانه فضای مجازی قرار بگیرد؛ به جای اینکه تصمیم اش آگاهانه، مبتنی بر حجیت حقیقت و تضارب آراء و باز کردن فضا برای بحث علمی باشد...؟
1-[ کتاب البیع ، السید روح الله الخمینی،ج1، ص41]
درباره زیگورات و نام یکی از شاهان عیلامی و ارتباط اش با زبان سامی:
«ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ««زقّورات»» ﻛﻠﻤﻪ ﺍﻱ عربی -ﺍﻛﺪﻱ و جمع زقورة ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺗﻠﻔﻆ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺭﻭﻣﻦ ﮔﻴﺮﺷﻤﻦ* ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ . ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻨﻬﺮﻳﻦ ﻭ ﻓﻼﺕ ﺍﻳﺮﺍﻥ ٣٢ ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ .
ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﭼﻴﺴﺖ؟
ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﻫﺎ ﺑﻨﺎﻫﺎﻱ ﺧﺸﺘﻲ ﺗﻮ ﭘﺮﻱ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﭘﻠﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ .
ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻗﺮﺍﺭﮔﻴﺮﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﻜﻠﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﮔﻮﺷﻪﺀ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺟﻬﺖ ﺍﺻﻠﻲ
ﺑﺎﺷﺪ . ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻧﻬﺎ ٣،۵ ﻳﺎ ٧ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ١٠٠ ﻣﺘﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ . ﻭ ﺍﺯ ﺭﻧﮓ
ﺳﻴﺎﻩ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪﺀ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺗﺎ ﺭﻧﮓ ﻃﻼﻳﻲ ﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﻣﻲ ﺭﺳﻨﺪ . ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺑﺪﻧﻪﺀ
ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪﻥ ﺑﻨﺎ، ﺑﺎﺯﮔﻮﻳﻲ ﻋﻠﺖ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﺎﻧﻲ
ﻭ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺍﻥ ﺣﻚ ﻣﻲ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪﺀ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎﻱ ﺗﺎ ۵٠٠٠ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻴﺴﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﻤﺘﺮﻳﻦ ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ، ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ دور اونتاش در گوماط هفت تبه به نام جدید زیگورات ﭼﻐﺎﺭﺯﻧﺒﻴﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﻧﺘﺎﺷﮕﺎﻝ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻋﻴﻼﻣﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﺍﻳﻨﺸﻮﺷﻴﻨﺎﻙ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ١٢۵٠ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ
ﻣﻴﻼﺩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺍﻥ ١٠٣ ١٠٣ ﻣﺘﺮ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻠﻨﺪﻱ ۵٢ ﻣﺘﺮﻭ ﺩﺭ ۵ ﻃﺒﻘﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ
ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻛﻨﻮﻥ ٢۵ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺟﺎﻱ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ . دار به معنی خانه و جمع آن دور و جمع الجمع آن دیار است. در خوزستان(عربستان سابق) مردم عرب روستاهای خود را معمولا به سه صورت تقسیم می کنند ، قسمت اول با پیشوند بیت مثلا بیت کنعان ، قسمت دوم با پیشوند عرب ، عرب حسن و عرب اسد و قسمت سوم با پیشوند دور می باشد ، به مانند دور خوین[یا دارخوین، -خوین مصغّر خاین نامی عربی- شهری در نزدیکی شهرستان شادگان و دارای نیروگاه اتمی] ، و در تراجم نام دور اونتاش به اینگونه آمده دور به معنای شهر اونتاش گال حاکم عیلامی که این شهر را برای عبادت ساخته بود.
ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺟﺪﺍﮔﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺭﺍﻫﻬﺎﻱ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩﺀ
ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻭﺭﻭﺩﻱ ﻣﺸﺨﺼﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭﺟﻮﺩ ﻃﺎﻕ ﻫﺎﻱ ﮔﻬﻮﺍﺭﻩ
ﺍﻱ ﺩﺭ ﭘﻠﻜﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺭﺍﻫﺮﻭﻫﺎ، ﺳﺎﺧﺖ ﻳﻚ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪﺀ ﺁﺑﺮﺳﺎﻧﻲ ﻭ ﺗﺼﻔﻴﻪﺀ ﺁﺏ
ﺟﻬﺖ ﺷﺮﺏ ﻋﺒﺎﺩﺗﮕﺮﺍﻥ، ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻨﺞ ﻫﺎﻱ ﺁﺟﺮﻱ ﺟﻬﺖ ﺭﺻﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﺗﻘﻮﻳﻢ
ﺁﻓﺘﺎﺑﻲ ﻭ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺍﻋﺘﺪﺍﻟﻬﺎﻱ ﺑﻬﺎﺭﻱ ﻭ ﭘﺎﻳﻴﺰﻱ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻫﺎﻱ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﻲ ﻭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﻲ ﻭ
ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻓﺼﻞ ﻫﺎ . ﻣﺘﻦ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ۵٠٠٠ ﺁﺟﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺷﺪﻩ ( ﭼﻴﺰﻱ ﺷﺒﻴﻪ ﺻﻨﻌﺖ ﭼﺎﭖ ) ، ﻛﺸﻒ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﺷﺒﻴﻪ ﮔﺎﻭ ﻧﺮ ﻧﺴﺒﺘﺎً ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ
ﺟﻨﺲ ﺳﻔﺎﻝ ﻟﻌﺎﺑﺪﺍﺭ، ﻛﻠﻮﻥ ﻫﺎ ﻭ ﻟﻮﻻ ﻫﺎﻱ ﺩﺭ ﻭ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﻫﺎﻱ ﺳﻨﮕﻲ، ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ
ﺟﻨﺲ ﺧﻤﻴﺮ ﺷﻴﺸﻪ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻣﻔﺮﻏﻲ ﺑﺎ ﺭﻭﻛﺶ ﻃﻼﻱ ﻗﻠﻤﺰﻧﻲ ﺷﺪﻩ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﮕﻔﺘﻲ ﻫﺎﻱ
ﺍﻳﻦ ﻣﻌﺒﺪ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﻛﻬﻨﺘﺮﻳﻦ ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻨﻬﺮﻳﻦ، ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﺍﻭﺭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺍﻭﺭ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ۴١٠٠ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺯﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ(ع) ﺍﺳﺖ . ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﺳﻠﻚ ﻛﺎﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ۴٧٠٠ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻛﻬﻨﺘﺮﻳﻦ ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﻫﺎﻱ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ .»
* ﺍﻛﺘﺒﺮ ١٨٩۵ - ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ١٩٧٩ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﺎﺱ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﻱ
ﻣﻨﺎﺑﻊ :
ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ ﭼﻐﺎﺭﺯﻧﺒﻴﻞ؛ ﺗﺒﻠﻮﺭ ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ ﻣﻘﺪﺱ ( ﺧﺒﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻓﺰﻫﻨﮕﻲ، ١ ﻣﺮﺩﺍﺩ ١٣٨۵ )
ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﮔﺮﺩﺷﮕﺮﻱ
ﮔﺮﻭﻩ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻭ ﺍﻣﻮﺯﺵ ﺷﺮﻛﺖ ﺗﻮﺳﻌﻪﺀ ﮔﺮﺩﺷﮕﺮﻱ ﺯﻳﮕﻮﺭﺍﺕ
ﮔﺎﺭﺩﻧﺮ،ﻫﻠﻦ، ﻫﻨﺮ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ، ﭼﺎﭖ ﺷﺸﻢ، ﻣﻮﺳﻴﻪﺀ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﺍﮔﺎﻩ، ١٣٨۴، ۵٠ .
معرفی مختصر خزعل؛ معمای یک نافرمانی
دربارۀ کتاب فراز و و فرود شیخ خزعل؛جواد لگریان
مقدمه کتاب فراز و فرود شیخ خزعل
کتاب های تالیف شده [مرتبط با شیخ خزعل و حکومت اش]
معرفی مختصر کتاب های منتشره درباره این دوره از تاریخ معاصر.
همخوانی منافع شیخ خزعل و انگلیسی ها
دولتهای عیلامی در تعامل و کشمکش با دولتهای بین النهرین سنتهای سیاسی ویژه ای را در جنوب غربی ایران، و نه در دیگر ایالات عیلامی نشین در درون فلات ایران، پایه گذاری می کنند که در تاریخ سیاسی این سرزمین نیز تداومی تکاملی می یابد. پس روند تحول بینشها و نهادهای سیاسی در ایران باستان را باید با دولت عیلام پی گرفت که نخستین سلسله حکومتی بزرگ شرق باستان است که کانون آن در فلات ایران بود. تمدن عیلام، از نخستین تمدنهای شناخته شده ایران باستان است که در کناره های رود کارون بالیدن گرفت؛و دولت عیلام(645-2600پ .م)، دیرپاترین دولت ایران باستان است که خوزستان و لرستان و – کوههای بختیاری و فارس را تا مرکز و شرق ایران زیر پوشش داشته و مرز غربی آن رود دجله بوده است.
پیشتر حوزه جغرافیایی این تمدن را به جنوب غربی ایران محدود می کردند، ولی امروز حوزه فرهنگی و حتی سیاسی آنرا تا شرق و شمال فلات ایران هم گسترده اند. تمدن جدیدا کشف شده جیرفت هم بدلیل شباهت زیگورات آن به زیگورات عیلامی حکایت از پیوندهای فرهنگی و روابط سیاسی آنها با عیلامی ها دارد. شوش، که پیش از عیلامی ها و در آغاز سکونت آنها زیر فرمان شاهان سومری و اکدی بود 1 ، مرکز سیاسی این دولت بوده که همراه با ماداکتو، خایدالو (خرم آباد)، اهواز و انشان (پایتخت کوهستانی عیلام؛ فارس امروزی) از شهرهای مهم عیلام بشمار می رفت. آنها کشوری را که اکنون ایران نامیده می شود، هلتمتو (سرزمین مقدس) نامیدند؛ ولی سومریها و اکدیها، که خود در دشتهای باز بین النهرین بسر می بردند، کشور آنها را عیلام (کوهستان) می نامیدند زیرا بیشتر عیلامیها، دست کم آنها که با دولتهای بین النهرین در تعامل و کشمکش بودند، در کوهستانهای غرب ایران زندگی می کردند؛ و این نامگذاری هم در تاریخ ثبت گردید که امروز اسباب گمراهی بسیاری از مورخان در شناخت گستره و ژرفای نفوذ تمدن و فرهنگ عیلامی در فلات ایران شده است.
تعلق نژادی و مردم شناختی آنها روشن نیست؛ پژوهشگران، زبان آنها را نیز تک خانواده دانسته اند که ریشه مشترکی با زبانهای سامی و زبانهای موسوم به "هند و اروپایی" ندارد؛ هر چند کاوشهای اندک باستان شناسی 2 نفوذ عنصر سامی را در تمدن و فرهنگ عیلامی نشان داده است (پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ص -35-36) .
آنها که پیدایش هر تمدنی را را در پی یک "مهاجرت از شمال به جنوب" ممکن می دانند، با توجه به شباهت آثار بدست آمده از شوش پایتخت عیلام و شهر آنائو در ترکستان جنوبی، و نیز برخی شباهتهای زبانشناختی، خاستگاه نخستین عیلامیها را در آن نواحی سراغ می دهند و آنها را از نژاد زرد آلتایی می شمارند؛ ولی این شباهت می تواند فقط نشانه ای از روابط اقتصادی و فرهنگی میان این دو شهر باشد .(ویل دورانت ص103).
از شش هزار سال پیش عیلامیها کشاورزی می کردند، سلاح و ابزارهای مسین داشته، حیوانات را اهلی کرده و با خط و بازرگانی آشنا شده اند. مسیر بازرگانی آنها از هند به بابل و مصر امتداد داشت.(همانجا ص105).
عیلامیهای بدوی خط میخی را از سومریها گرفته و جایگزین خط تصویری خود نمودند. در سنگ نبشته های عیلامی، واژه های سامی و سومری بسیار دیده شده است؛ و این تأثیر و نفوذ فرهنگی می تواند نشانه ای از همزیستی و مناسبات دیرینه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها با سومریها و سامی ها پس از برقراری این دولت باشد. گل نبشته ها و سنگ نبشته های بدست آمده از اقامتگاه شاهان عیلام در هفت تپه خوزستان به هر دو خط عیلامی و اکدی است. همچنین سامانه مادر شاهی آنها نیز سرانجام جای خود را به سامانه پدر شاهی اخذ شده از همسایگان باختری اش داد. عیلامیها خود نیز بیشترین تأثیر را بر تمدن و فرهنگ دیگر مردمان بومی ایران داشته اند. بیش از ۳۰ هزار گل نبشته از عیلامیان در تخت جمشید بدست آمده که در زمان رضا شاه به بهانه تحقیق و رمزگشایی به دانشگاه شیکاگو منتقل گردید؛ و تاکنون جز تعدادی اندک از آنها، آنهم بسیار نامطمئن، ترجمه نشده اند و ما نمی توانیم از اندیشه ها و سامانه های دینی، سیاسی و اجتماعی آنها از روی مدارک خودشان سخن بگوییم؛ و همچنان ناگزیریم از کتیبه های آسوری و هخامنشی، دشمنان سیاسی عیلام، آنها را باز شناسی کنیم!
تاریخ سیاسی عیلام از آغاز تا انجام با دولتهای بین النهرین: سومری، اکدی، بابلی و آسوری، پیوند خورده است. نخستین یادمان تاریخی از عیلام به پیشروی یک پادشاه سومری در سواحل شمالی خلیج فارس و سرزمین عیلام بر می گردد که به سلطه سومر در این نواحی منجر گردید ( ۲۷۵۰ پ.م): "او به دریا رفت و بالا رفت به سمت کوهستان (عیلام)" (کتیبه ای کوتاه).
از دوره های آغازین حیات این دولت اطلاع بسیار اندکی موجود است که به کشمکشهای متقابل عیلام و سومر – اکد مربوط می شود. نخستین سلسله حکومتی عیلام (2550-2600 پ.م)، آوان نام داشت که مرکز آن شوشتر بود و پایه های تشکیلات سیاسی – حکومتی عیلامیان را استوار ساخت. سلسله حکومتی سیماش نخست تابع بابل بود و در ۱۸۶۰ پیش از میلاد نیز سرنگون شد. جنگهای عیلامیان در این دوره به انقراض دولتهای سومر – اکد در بین النهرین؛ و سلطه بلند مدت آنها بر منطقه انجامید. شاه نامدار این دوره عیلام، پوزور این شوشیناک، برای بزرگداشت خود نخستین تندیسها را بر پا کرد. ۱۶۰۰ پ.م. کاسی ها به سرزمین عیلام تاخته و آنرا زیر سیطره خود بردند. سپس بابلیها، هاتی ها و باز خود کاسی ها این سرزمین را چهار سده پیاپی زیر سلطه داشتند. دوران شکوه 1145 -1100 پیش از میلاد بود؛ از آن پس دولت عیلام رو به – و اقتدار سیاسی عیلامیان در سالهای سستی و پراکندگی و ناتوانی نهاد. دولت مرکزی در پی جنگهای بیرونی و ستیزه های درونی سرانجام متلاشی شد و ایالات عیلامی در فلات ایران از یکدیگر مستقل شده و زندگی جداگانه ای در پیش گرفتند؛ دولت مرکزی پیش از آن نیز چندان قدرتمند نبوده است و ایالات عیلامی بگونه ای فدرالی اداره می شدند. دموکراسی اشرافی و فدرالیسم سیاسی ویژگی حکومت عیلامیها بود؛ سامانه باز سیاسی راز پابرجایی و دیرپایی حیات سیاسی آنها بوده است.
واپسین سده از حیات سیاسی عیلام(745-645 پ.م) را می توان دوره سراشیبی و سقوط این دولت نامید که با اینکه شوش را پس گرفته و دوباره به یک قدرت سیاسی – نظامی در منطقه تبدیل شد، بدلیل از هم پاشیدگی درونی، در برابر گسترش کوبنده امپراتوری آسور توان پایداری از دست داد و سرانجام با تهاجم آسور بانی پال، پادشاه قدرتمند آسور، این حکومت دیرپا از هم گسست؛ ولی دولتهای کوچکتر عیلامی در ایران تا پیش از تهاجم و سلطه هخامنشیان در ۵۴۵ پ.م. به حیات مستقل خود ادامه دادند تا آنکه پس از آن تابع امپراتوری هخامنشی شدند و شوش، مرکز تاریخی عیلام، به پایتخت هخامنشیان تبدیل شد؛ پیش از آن نیز متحد دولت ماد بودند. پس تهاجم آسور بانی پال نیز پایان کار عیلام نبود تا آنکه "دولت نو عیلامی شوش" نیز بدست کوروش هخامنشی بر افتاد (پی یر بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشیان)؛ همچنین از سنگ نبشته داریوش در بیستون دانسته می شود که عیلامیها بارها در حکومت هخامنشیان برای بازگشت اقتدار و استقلال سیاسی خویش نه جنبش در آمده اند و هر بار هم با خشونت بسیار سرکوب شده اند. آنها حتی در دوره اشکانیان نیز برای بازگشت استقلال خود جنگیده اند (پوتس، باستان شناسی عیلام، مقدمه).
خط و زبان عیلامی همچنان از زبانهای رسمی و اداری دولت هخامنشی بود؛ و گفته می شود در دولت ماد نیز زبان اداری بوده است (مار، تاریخ و تمدن عیلام، ص5)
فرهنگ و زبان کهن عیلامی پس از هخامنشیان نیز تداوم یافت؛ زبان خوزی ریشه در زبان عیلامی دارد. بگفته لوکوک، زبان عیلامی زیرلایه زبان "پارسی باستان" است که پس از مهاجرت هخامنشیان به سرزمین عیلامیها از آن قویا تأثیر پذیرفته است (کتیبه های هخامنشی، ص ۴۰ ).
از نمونه کارهای هنری عیلامی تندیس ملکه ناپیراسو در سده پانزدهم پیش از میلاد است که نخستین تندیس زن یافته شده در تاریخ می باشد؛ و بر نمونه های یونانی و رومی خود برتری آشکاری دارد. هخامنشیان با اینکه تمرکز قدرت سیاسی در دستان شاه را برگزیدند، ولی از میراث سیاسی – حکومتی عیلام نیز بهره بردند.
از روش پرستش عیلامیها، و هدایا و قربانیهای آنها برای خدایان، دانسته شده است که مذهب آنها بر پرستش طبیعت و عناصر طبیعی استوار بوده است؛ و خدایان آنها نماد آسمانی این عناصر بوده اند. پیکره ای از یک ایزدبانو در شوش (الهه باروری) نشانگر حاکمیت سامانه های خانودگی – اجتماعی مادرسالار و زن محور در نخستین مراحل تکامل تمدن آنهاست. معماری عیلامی با خشت و گل است و زیگورات (نیایشگاه) عیلامی نمونه برجسته این معماری است.برخی از پژوهشگران مکعب نقش رستم را نیز یک نمونه معماری عیلامی دانسته اند.(پورپیرار، ساسانیان)
اقتصاد عیلام، برخلاف اقتصاد همسایگان باختری اش، اساسا بر پاشنه تجارت (و بیشتر استخراج و صادرات مواد خام معدنی چون قلع به بابل و آسور) می چرخید، و نه بر تولید فراورده های کشاورزی و صنعتی؛ لذا عیلامیها از جهت تمدن و فرهنگ، و پویایی و نوآوری در این زمینه، از سومریها و مردمان سامی بین النهرین کمی پست تر بوده اند. با اینهمه آنها در کار با چوب، آجر سازی و شیشه گری از خود نوآوریهای شگفت انگیزی نشان داده اند. آثار سفالی در شوش و آثار فلزی خوزستان در هزاره دوم پ.م. پیشرفت پیوسته ای را در این صنعت عیلامی، در ابعاد هنری و فنی و نیز اجتماعی (تولید سازمان یافته و تقسیم کار اجتماعی)، بازگو می کند. زیگوراتهای عیلامی در شوش، هفت تپه، سیلک، تخت جمشید، جیرفت و سیستان، و نیز مجسمه های ایزد بانوان شوش و تپه سراب کرمانشاه و دشت قزوین، نشان از گستردگی قلمرو سیاسی عیلام دارد که تا پیش از این گمان می رفت محدود به جنوب غربی ایران است.
آنها با دیگر اقوام بومی فلات ایران نیز در رابطه بودند و می کوشیدند ترابری سودمند کالاهای بازرگانی را بسوی شمالشرقی ایران و هم بسوی شرق در سراسر جنوب ایران در انحصار خود بگیرند (موری، ایران باستان). بدینگونه عیلامیها واسطه انتقال و تبادل دستاوردهای تمدن و فرهنگ شرق باستان در میان حوزه های شرقی و غربی آن بوده اند؛ تمدن و فرهنگ بومیان ایران در پیوند و آمیزش با تمدنهای بین النهرین بالیدن گرفت. رشد بازرگانی، اختراع خط را نیز ضروری ساخت؛ و خط عیلامی نخستین نمونه بدست آمده از فرهنگ نوشتاری در ایران باستان است که در دوره هخامنشی نیز کاربرد داشت. بگفته دمورگان اقوام عیلامی جز بهنگام خطر دشمن بیگانه زندگی جداگانه ای داشتند؛ مردمان کوهستانی عیلام حتی بهنگام جنگ و سلطه بیگانه هم مستقل بودند. مناسبات عیلام با دولتهای بین النهرین بر هر دو پایه همکاری و کشمکش استوار بود. نخستین تهاجمات عیلامیها به شهر لاگاش در سومر ۳۰۰۰ پ.م. بود که پاتسی شهر آنها را شکست داد. همچنین از سنگ نبشته ها می توان دانست که پاتسی های بسیاری در عیلام بوده اند؛ و اینکه عیلامیها پیوسته بر سلطه سومریان شوریده اند. عیلامیها پس از آنکه ارتشی نیرومند سازمان دادند، به شهر تاریخی اور تاختند و بت نانا را به سرزمین خود بردند ( ۲۲۸۰ پیش از میلاد)؛ این بت درسال 1635در عیلام ماند تا آنکه آسور بانی پال پادشاه آسور آنرا به شهر اور بر گرداند.
۶۰ سال سومر زیر سیطره عیلام بود و سپس اقوام سامی یک دولت متحد سومری – اکدی بنام نی سین بنیاد نهادند که آنهم پس از چندی بدست عیلامیها بر افتاد. عیلامیها در ۲۰۰۰ پ.م. نیز بابل را زیر فرمان برده و حکومت دودمان لارسا را بنیاد نهادند. حمورابی، پادشاه بابل، جلو گسترش سیاسی عیلام را گرفت. سلطه سیاسی عیلامیها بر شهرهای بین النهرین بسیار زودگذر بود؛ بگفته کینگ، آنها مردمانی جنگجو بودند ولی توان اداره یک سرزمین را نداشتند؛ شاید هم روشهای نامتمرکز سیاسی – حکومتی آنها با توسعه طلبی سازگار نبود. کشمکشها و جنبشهای سیاسی و مذهبی در ممالک عیلام و بین النهرین موجب مهاجرتهای بزرگ و تمدن ساز در تاریخ نیز گشت: گروهی از سامیها به شامات رفته تمدن فینیقیه را بنیاد نهادند که در صنایع و بازرگانی و دریانوردی سرآمد روزگار خود بود و دستاوردهای تمدن و فرهنگ شرق باستان را در اروپا منتشر کرد، گروهی دیگر از سامیها به آنسوی دجله رفته تمدن آسور را بنیاد کردند که در کشاورزی و هنرهای دستی دستاوردهای ماندگاری از خود بر جای گذارد. هجوم هیکسوسها به مصر و حکومت صد ساله بر آن سرزمین و نیز مهاجرت ابراهیم پیامبر بزرگ یکتاپرستی به کنعان هم از پیامدهای ستیزها و جنبشهای سیاسی و مذهبی در این تمدنها بوده است. دولت عیلام از تاریخ ۲۲۲۵ تا ۷۴۵ پیش از میلاد با دولت بابل (کلدانیان) همسایه بود. دولت عیلام در اثر جنگهای پی در پی با دولت آسور آرام آرام بسوی فرسودگی و فروپاشی رفت. تنشهای سیاسی و جنبشهای مردمی زمینه شکستهای پی در پی عیلام را فراهم کرده بود. بررسی یکی از این جنگها بسیار درس آموز و تجربه افزاست. ت اوم مان پادشاه عیلام برای تثبیت قدرت خویش دست به کشتار رقیبان و مدعیان در خاندان سلطنتی دراز کرد؛ پس ۶۰ تن از شاهزادگان عیلامی گریخته به دربار آسور پناه بردند. آسور بانی پال آنها را با آغوش باز پذیرفت و چون در خواست بازگرداندن آنها را رد کرد، جنگی در کناره رود کارون میان دو کشور رخ داد که آسوریها پیروز شدند: "همینکه خبر شکست قشون عیلامی به شوش رسید انقلابی در آنجا روی داد؛ بدین معنی که هواخواهان شاهزاده های فراری مخالفین خود را گرفته در زنجیر کردند و شادیها از این شکست نمودند" (پیرنیا، ایران باستانی، ص 50).
1-شوش از کهن ترین شهرهای جهان است که بدلیل آنکه از دیرباز محل تلاقی و برخورد تمدنهای بین النهرین با تمدنهای بومی فلات ایران بوده، از کانونهای برجسته و پر شکوه سیاسی و فرهنگی شرق باستان بشمار است؛ بگونه ای که پس از تهاجم آسوریها و هخامنشیان نیز اهمیت گذشته خود را حفظ نمود.
2-مورگان فرانسوی معبد پادشاهان عیلام و الواح عیلامی شوش را کشف کرد ولی کاوشهای شوش ناتمام ماند؛ بدلایل آشکار سیاسی و نژادی و مذهبی، باستان شناسان عمدتا صهیونیست نه تنها علاقه ای به پیگیری کاوشها در شوش و دیگر مراکز عیلامی و اساسا تمدنهای پیش هخامنشی درفلات ایران نداشته اند، بلکه همچون اشمیت در محو آثار تمدنی آنها نیز کوشیده اند! اکنون ۳۴۰۰۰ لوح به خط و زبان عیلامی دور از دسترس پژوهشگران در بنیاد "ایران شناسی" شیکاگو به مدیریت یهودیان "ایرانی" نگهداری می شود.
منبع:تاریخ سیاسی ایران باستان ص 73-77
همچنین بنگرید به :
تمدنهای تابناک ایران پیش از هخامنشیان