زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...
زیگورات

زیگورات

عیلام. نوشته هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام ...

نیّت اصلی آزادسازی یهودیان بابل توسط کوروش و همسانی اش با اقدام ابراهام لینکلن

«...کوروش زمانی که چند هزار یهودی اسیر «بابل» را از آنجا آزاد کرد، دها هزار و بلکه صدها هزار «بابلی» را از دَم تیغ بی دریغ خود گذراند تا سرانجام توانست «بابل» را فتح کند و کشورگشا گردد و، در این رهگذر، یهودیان اسیر را هم آزاد نماید.
  «آزاد کردن یهودیان از اسارت بابل» که در جریان «فتح بابل» اتفاق افتاد، امری ابتدائی و عادی بود. همه می دانند که کوروش به قصد آزاد کردن یهودیان اسیر در بابل به آنجا لشکرکشی نکرد و هرگز هم با این نیّت آنجا را نگشود. لذا، این «حدث» که به صورت «عرضی رخ داد نه «غرضی»»، سزاوار این همه بوق و کرنا راه انداختن و گوش جهانیان کر کردن نیست. این اقدام اساساً بر مبنای «کشورداری» او بود و نه بالضروره مردم داری او، بدین معنی که به جای اینکه این اسیران را در «زندان قصر» بابلیان رها کند و نان مفت و مجانی به آنان بدهد، همان به که آنها را به دیار خود، بیت المقدس، برگرداند تا، به نوبه خود، از متصرفات جدید کوروش در آن منطقه پاسداری کنند. مجامله و مداهنه در این زمینه، که پس از سقوط رژیم شاه ایران و برقراری رژیم جمهوری اسلامی، غالباً با آب و تاب و التهاب فراوان یاد و تکرار شده است تا از خلال آن، طبق سنت دیرینه، آبها را گل آلود کنند و مارماهی بگیرند، ما را به یاد داستان معروف و مشابهی می اندازد که حدود 140 سال پیش در آمریکا اتفاق افتاد. وقتی که در اوائل دهه 1860 «ابراهام لینکلن»، رئیس جمهور وقت آمریکا، در راه آزادی بردگان سیاه پوست و سرانجام الغاء بردگی با ایالات برده دار جنوب درگیر جنگ داخلی یا «جنگ انفصال» شد، بسیاری از مورخان و نویسندگان این اقدام او را «نیت خیر» محض و خدمت به سیاهپوستان «در راه خدا» تلقی کردند، در حالی که سبب اصلی آن جنگ چندساله و اصرار «لینکلن» در الغاء بردگی -که البته هرگز حُسن نیت او را نفی نمی کند- استفاده ایالتهای شمالی و شمال شرقی -که خود او به آنها تعلق داشت- از نیروی کار همان بردگان آزاد شده است که به جای «مزرعه» در «کارخانه» البته با شرایط قدری بهتر، به بردگی خود عملاً، اگر نه رسماً، ادامه دهند. به همین دلیل هم، هر چه سیاهان مزبور در زمان ما بیشتر بر این امر وقوف یابند، کمتر به «ذاتی» بودن «سیاه دوستی» او توجه می کنند که :
هر که نقش خویشتن بیند در آب      برزگر «باران» و گازر «آفتاب»

دکتر علی الطائی، عرب خائن نیست، مدعی مفتری است،ص34-35 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد